بیشتر کودکان پس از یک سالگی می کوشند با غان و غون کردن با پدر و مادر، یا مراقبانشان حرف بزنند.
زمانی که کودکان راه می افتند، همه چیز تغییر می کند.
چون می توانند به هر کجا که می خواهند بروند و به چیزهایی که پیش از این برایشان ممکن نبود، دست بزنند.
آنها از این استقلالی که به دست می آورند، بی نهایت لذت می برند.
کودکان نوپا کاشفانی کوچک هستند که دوست دارند پدیده ها و اشیا پیرامون شان را تجربه کنند و بشناسند.
در واقع، آنها به این اکتشاف برای پرورش مهارت های ذهنی، جسمی و شناختی خود نیاز دارند.
برای نمونه، وقتی یک شیئی را بارها و بارها به زمین می اندازند.
هدفشان این است که به سرعت افتادن شیئی و فاصله ی آن تا زمین پی ببرند یا اگر اسباب بازی هایشان را تکان می دهند، هدفشان این است که با صداهای آنها آشنا شوند.
اگر یک شیئی را درون آب می اندازند، هدفشان این است که ببینند آیا آن شیئی در آب غرق می شود یا بر روی آب شناور می ماند.
آنها هیچ یک از این کارها را برای آزردن یا خسته کردن شما انجام نمی دهند.
هیچ یک از این کارها و آزمودنهای کودک دلیل بد بودن او نیست.
وظیفه ی او شناخت ویژگی های اشیا، و وظیفه ی شما ایمن سازی محیط زندگی اوست.
دکان در این دوره، هم با واژگان بیشتری آشنا می شوند، و هم یاد می گیرند که هر چیز نامی برای خود دارد.
پس با او حرف بزنید، برایش کتاب بخوانید، به سخنانش گوش دهید و پاسخ پرسشهایش را بدهید.
کودکان نو پا می کوشند استقلال بیشتری به دست آورند و برخی کارها را خودشان به تنهایی انجام دهند.
برای همین لازم است شما نیز به حس استقلال طلبی فرزندتان احترام بگذارید.
از کنجکاوی و اشتیاق او برای یادگیری و پرورش مهارتهایش استقبال و حمایت کنید.
البته استقلال طلبی کودک اغلب با مخالفتها و چالش هایی نیز همراه است.
شما از کودکتان می خواهید که کاری را انجام دهد اما او با قاطعیت پاسخ” نه “به شما می دهد.
مخالفت او با شما به دلیل بی اعتنایی اش به شما، یا سرکشی و نافرمانی از خواست شما نیست.
بلکه به این دلیل است که میخواهد احساس و نظرش را به شما بگوید.
چون با وجود این که نام بسیاری از اشیا را یاد گرفته، اما هنوز نام احساس هایش را نمی داند.
بیان احساس برای کودکی نوپا کاری بسیار سخت و مشکل است.
وقتی کودک نوپایتان به شما میگوید” نه”، شاید قصد دارد به شما بگوید:
” من این را دوست ندارم.”، “من نمی خواهم بروم”، “من آن را میخواهم.”.
کودکان نوپا برای آشنایی با انواع هیجان ها و احساس های درونی خود و نزدیکان شان لازم است نخست آن ها را تجربه کنند.
نام شان را بدانند تا بتوانند آنها را در موقعیت های پیش آمده به درستی بیان کنند.
از آن پس است که می توانند با توجه کردن به حالت چهره و تغییر لحن سدای نزدیکانشان به چگونگی احساس آنها نیز پی ببرند.
در واقع، تا زمانی که نتوانند چگونگی احساس خودشان را درک کنند و به زبان آورند، نمی توانند به احساس و موقعیت عاطفی دیگران پی ببرند.
وقتی شما خسته اید و به استراحت و آرامش نیاز دارید، و کودکتان سر و صدا و شلوغ می کند به این دلیل نیست که او ” بد است.
به این دلیل است که او توانایی درک احساس و نیاز شما را ندارد یا وقتی برای رفتن به جایی عجله دارید و می خواهید او را نیز همراه خود ببرید.
اما او هنوز سر گرم نقاشی است و از آمدن با شما خودداری می کند.
به این دلیل نیست که با شما لجبازی می کند.
بلکه به این دلیل است که درک نمی کند چرا شما قصد دارید همان موقع که او سرگرم نقاشی است، از خانه بیرون بروید
یا وقتی باران میبارد و شما از کودکتان می خواهید که کاپشن یا بارانی اش را بپوشد.
اما او می گوید:” نه”، به این دلیل نیست که قصد سرپیچی از خواست شما را دارد.
بلکه به این دلیل است که درک نمی کند اگر زیر باران خیس شود، ممکن است سرما بخورد.
کودکان دو ساله در طی روز بارها و بارها دچار احساس ناکامی میشوند، چون می خواهند مستقل باشند.
اما ما نیز چون نمی خواهیم آنها آسیب ببینند،نمی توانیم اجازه ی هر کاری را به آنها بدهیم.
مشکل این است که آنها در کی از هدف و منظور ما ندارند.
ما می کوشیم محدودیت ها را به آنها آموزش دهیم.
در حالی که آنها از مخالفت های ما و شنیدن واژه ی “نه” احساس ناکامی و دلسردی می کنند.
بیشترین بدرفتاری های کودکان یک تا سه سال نیز به این دلیل است که نمی دانند چگونه با احساس ناکامی های خود در طی روز کنار آیند.
برای همین گریه می کنند، فریاد میزنند و خودشان را به زمین می اندازند.
وقتی ما احساس آنها را درک نکنیم احساس سردرگمی می کنیم.
بهترین راهکار برای کاستن از کج خلقیها و مخالفتهای کودکان خردسال این است که:
به مرور مهارت های رویارویی با احساس ناکامی را به آنها آموزش دهیم.
فراگیری این مهارت، نخستین گام برای آموزش مهارت خویشتن داری و حل اختلاف است.
یادگیری این مهارت ها، هم موجب تحکیم روابط میان شما و فرزندتان می شود.
هم آمادگی او را برای یادگیری بسیاری از مهارت هایی که برای ورود به اجتماع نیاز دارد، افزایش میدهد.
مهارت هایی مانند مشارکت، همکاری، دوست یابی، کنترل رفتار و بیان سالم هیجانها.
کودکان نوپا تقلید گرانی ماهرند:
آنها به نزدیکانشان نگاه می کنند و کارها و رفتارهایی که آنها انجام می دهند را تکرار می کنند.
آنها با دیدن رفتارها و واکنش های دیگران یاد می گیرند که در موقعیتهای گوناگون چگونه باید رفتار کنند.
اغلب کودکان دو، سه ساله رفتارهایی از خود نشان می دهند که گاهی موجب نگرانی پدر و مادرشان می شود.
برای نمونه، برخی از آنها در این سنین دچار ترس هایی مانند: ترس از آب، تاریکی، سایه و حیوانات می شوند.
گروهی از پدر و مادرها گمان می کنند که فرزندشان قصد جلب توجه آنها را دارد.
در حالی که احساس ترس کودک کاملا طبیعی و عادی است.
به دلیل ناآگاهی و عدم شناخت او از پدیده ها و رخدادهای پیرامونی اش است.
لازم به یادآوری است، ترس های کودکان نه تنها نباید نادیده انگاشته شوند، بلکه باید به آنها توجه و رسیدگی شود.
افزون بر این، هر چه درک کودک از خطر بیشتر شود، به همان اندازه احتمال آسیب دیدن را بیشتر درک می کند.
همان گونه که توانایی تجسم و تصور کودک افزایش می یابد و می تواند به اشیایی که نمی بیند بیندیشد، همان گونه هم می تواند موجوداتی خیالی را در ذهن خود تجسم کند.
این موضوع می تواند لحظه ها و موقعیت هایی سخت و دشوار برای او پیش آورد.
در واقع، کودک گمان می کند هر چه به تصورش در می آید، حتما وجود دارد.
حتی ممکن است از تصویرهای درون کتاب، ماسک های صورت، شخصیت های کارتونی بترسد.
دلیل ترس او نیز این است که خطر را درک کرده، اما هنوز نمی داند که برخی چیزها واقعی نیستند.
برای نمونه، اگر شما ماسکی ترسناک به چهره تان بزنید و به او نگاه کنید، او باور می کند که شما موجودی ترسناک شده اید.
یا اگر تصور کند هیولایی زیر تخت اش خوابیده، بی شک می ترسد و از نزدیک شدن به اتاق و تختش خودداری می کند.
یکی دیگر از ویژگی های رفتاری کودکان دو، سه ساله این است که:
وقتی آنها را برای چند دقیقه ای ترک می کنید، در اتاقی تنها می گذارید یا به فردی نا آشنا می سپاريد، ممکن است مضطرب شوند و گریه را سر دهند.
این حالت نیز ناشی از احساس ضعف و درماندگی آنها از روبه رو شدن با افراد و موقعیتهای جدید است.
برای کاستن از شدت آشفتگی و اضطراب کودک لازم است، او را در آغوش بگیرید و امنیت عاطفی اش را تامین کنید.
برای این کار نیز کافی است با واکنش های مناسبی که به نیازهای عاطفی او میدهید، حس امنیت را در او تقویت کنید.
اگر قصد دارید برای چند ساعت از خانه بیرون بروید، حتما برای فرزندتان توضیح دهید:
در مدتی که در خانه نیستید، در غیبت شما همسرتان یا پرستاری که می شناسد، از او مراقبت می کند.
سعی کنید هنگام ترک خانه و سپردن کودک به مراقبش نیز چهره ای شاد و با نشاط داشته باشید.
این گونه فرزندتان با دیدن چهره ی شما احساس امنیت و آرامش کند.
در طی هفته با کودک قایم باشک بازی کنید.
به او اجازه دهید برای یکی، دو دقیقه در مخفیگاهش پنهان بماند.
کودک را به پارک، زمین بازی و محیط های جدید ببرید تا با افراد و چهره های مختلف آشنا شود.
توجه داشته باشید، هیچ گاه کودک را برای دوستی و آشنایی با افراد غریبه تحت فشار قرار ندهید.
بگذارید هرگاه که خودش احساس راحتی می کند با آنها تماس چشمی و ارتباط برقرار کند.
با وجود این که اغلب کودکان خردسال اجتماعی هستند، اما در برخی موقعیت ها احساس خجالت می کنند.
دلیل این رفتار آنها نیز این است که درکشان از روابط خانوادگی بیشتر شده و میان افراد آشنا و ناآشنا تفاوت قایل می شوند.
لازم به یادآوری است، احساس خجالت و شرمساری کودکان در این مرحله، نه تنها به دلیل بی ادبی یا گستاخی آنها نیست.
بلکه به دلیل هوشمندی آنها نسبت به موقعیت جدیدی است که در آن قرار می گیرند.
گاهی نیز از بستگان و آشنایان خانوادگی خود نیز دوری می کنند.
دلیل آن نیز این است که قصد دارند حریم شخصی خود را برای دیگران مشخص سازند.
به بیان ساده، وقتی دوست ندارند کسی به آنها دست بزند و آنها را لمس کند، از او دوری می جویند.
این موضوع نیز برای رشد جنسی آنها نیز بسیار مهم است.
پس از سه سالگی که کودک به مرور با احساسها و هیجان های مختلف خود آشنا می شود رفته رفته به تغییر حالتهای عاطفی خود پی می برد.
مهمترین وظیفه ی پدر و مادر در این مرحله این است که:
برای تمامی احساس ها و هیجان های کودکشان ارزش قایل شوند و او را به دلیل بیان آنها بازخواست و تنبیه نکنند.
پس از این مرحله است که:
کودک با احساسهای دیگران نیز آشنا می شود و می تواند با آنها به همدلی و همدردی بپردازد.
در واقع، ارزش و احترامی که پدر و مادر نسبت به چگونگی احساس فرزندشان می گذارند:
موجب شکل گیری و رشد امنیت عاطفی، عزت نفس و اعتماد به دیگران می شود .
به او می آموزد که برای احساس و عاطفه ی دیگران ارزش و احترام قایل شود.
برای این کار نیز کافی است:
– به کودک کمک کنید تا احساس های خود را بشناسد و آنها را با واژگان درست بیان کند.
– به کودک بیاموزید که تمامی احساسها و هیجان های درونی او کاملا عادی و طبیعی هستند.
به کودک یادآور شوید که برای بیان هیچ یک از احساسهایش نباید احساس شرمندگی و خجالت کند.