قاطعیت چیست؟
چطور حرف بزنیم که مؤثر باشد؟
“انسان از طریق سخن گفتن في البداهه به خود می رسد و از کلیشه ها و قالب های داده شده رها میگردد. في البداهگی به صورت لحظه آزادی انسان در می آید. زمانی که با واقعیتی رو به رو می شویم، آن را در می نوردیم و براساس آن عمل میکنیم. این، زمان کشف است، زمان شهود است، زمان بیان خلاقه است.”
«وایولا اسپولین»
جرأت و قدرت ترجمه افکار و احساسات خود به صورت گفتار، به طوریکه دیگران بتوانند شما را بشناسند و شما بتوانید خود را بشناسید؛ یکی از راههای قدرتمند و هیجان انگیز ایجاد ارتباط است. بیشتر محتوای دوره آموزشی ما و این کتاب براساس توانایی بیان حرف دل یا منظور اصلی خود و اهمیت آن در رسیدن شما به نیازهای مهمتان است. قبل از بحث درباره فوائد و خطرات این روش بیائید به روشهای معمول ایجاد ارتباط با دیگران برای رسیدن به نیازهای خودمان، نگاهی بیاندازیم.
به هر نسبت که خود را با آنچه که آموخته ایم برای دیگران قابل قبول است تطبیق دهیم، در ایجاد ارتباط به روشهایی می رسیم که می توان کلا آنها را به دو صورت عدم قاطعیت و تهاجم طبقه بندی کرد. .
البته تعداد کسانی که کاملا دارای شخصیتی منفی با تهاجمی باشند، بسیار کم است اما بسیاری دیگر از مردم در درجاتی بین این دو حد قرار دارند. بعضی از ما تمایل به عدم قاطعیت داریم تا وقتی انقدر رنجیده می شویم که دیگر طاقت تحمل خودمان را هم نداریم. آن وقت یکباره حالت تهاجمی به خود می گیریم و تا آن حد به تهاجم ادامه میدهیم تا خودمان احساس گناه کنیم و بعد دوباره به لاک عدم قاطعیت خود فرو میرویم. هرکدام از این حالات فوایدی دارند اما هر دوی آنها هم جدا دارای مضاری میباشند که به تدریج در ضمن بررسی برایتان روشن میشود.
عدم قاطعیت یعنی رفتاری که در آن انسان احساسات، افکار، نیازها و عقاید خود را با دیگران در میان نمی گذارد و ضمنا نمی تواند برای رسیدن به خواسته های خود طبق تصمیمات و رهبریهای درونی خودش عمل کند.
آدمهای بی تفاوت آگاهانه سعی می کنند از درگیری اجتناب کنند، حتی اگر نتیجه آن رنج بردن خودشان باشد. به جای عمل کردن عکس العمل نشان میدهند. بیشتر وقت و انرژیشان را به جای صرف کردن برای ایجاد ارتباط و عمل شخصی صرف پاسخ دادن به گفته ها و اعمال دیگران می کنند. آنها اغلب خواسته های خود را تابع خواسته های دیگران قرار میدهند و به این ترتیب مردم از آنها سوء استفاده میکنند؛ مثلا برایشان تصمیم میگیرند، سهم آنها را در رابطه انکار می کنند، یا به آنها کار بیشتری رجوع می کنند. زمینه بیشتر این گونه رفتارها عامل ترس است؛
ترس از باختن در درگیریها، نیاز به آبروداری، ترس از روبه رو شدن با عدم قبول یا عدم توافق دیگران. احتیاج به مورد محبت قرار گرفتن به هر قیمتی مورد قبول بودن. ترس از طرد شدن یا مورد بی محلی قرار گرفتن یا رو به رو شدن با عدم اهمیت دیگران به اندیشه ها و عقاید خود. ترس از دست دادن کنترل مثل بداخلاقی یا یکباره جوش آوردن. ترس از رنجاندن یا طرد و تحقیر دیگران.
بیشتر آدمهای بی تفاوت چنان شدیدا تحت تأثیر هیجانات قرار میگیرند که حتی عادی ترین احساسات، خواسته ها و عقایدشان را هم بیان نمیکنند. وقتی هم که بالاخره این کار را می کنند چنان حالت بی اهمیتی به خود می گیرند که دیگران انها را به حساب نیاورده و به آنها بی محلی میکنند. بنابراین آدمهای بی تفاوت اغلب عصبانی، مأیوس و رنجیده اند و بعد بیشتر وقت و انرژیشان را صرف آرزوی انجام یا گفتن چیزی میکنند که می توانست مردم را بیشتر متوجه آنها سازد.
در شغلتان، در مدت سال گذشته سخت کار کرده اید و چندین طرح جالب را در جهت عملکرد بهتر قسمت خودتان به اجرا درآورده اید. با وجود اینکه دوست دارید اضافه حقوقی دریافت کنید (و احساس میکنید حق دارید) آنرا با رئیستان در میان نمی گذارید. تمام مدت منتظرید که او مسئله را مطرح کند. او هم نمی کند و بعد می بینید خودتان مأیوس شده اید و دیگر انگیزه ای برای کار و کردن ندارید.
چنین رفتارهای از روی بی تفاوتی و عدم قاطعیت در میان آدمهای تابع که از بدست گرفتن کنترل و مسئولیت خودشان منع شده اند، عمومیت دارد. این حالت مشخصه اخلاقی بسیاری از خانمها است. چون اغلب به خاطر ادب و نشان دادن توافق و همکاری پاداش یافته اند.
رفتار تهاجمی یعنی رفتاری که در آن کسی بخواهد به خواسته خود برسد اما آنرا به قیمت نرسیدن دیگران به خواسته خودشان بدست آورد. کسی که نسبت به احساسات، عقاید و خواسته های دیگران بی توجه است و یا با پررویی با آنها مخالفت میکند. آدمهای مهاجم برخلاف پاسخهای متقابل بی تفاوتشان، احساسات، عقاید و نیازهای خود را به وضوح بیان می دارند، اما از طریق بی توجهی، تحقیر و رنجاندن دیگران در رفتارهای بیش از حد تهاجمی، رابطه صدمه دیده و یا قطع می شود. به همین دلیل است که آنها وقتی خواسته ای داشته باشند که لازمه رسیدن به آن همکاری دیگران باشد، هر بار این کار را سخت تر می یابند.
شاخص های درونی رفتار تهاجمی احساسات گناه و خجالت است. از آن مهم تر دریافت واکنش های منفی از دیگران. آنها از شما کناره گیری می کنند، با شما با رنجش و عصبیت برخورد می کنند، تنهایتان می گذارند یا در مقابل شما با رفتار تهاجمی تلافی میکنند.
در مثال بالا در مورد میل به شرکت در ترتیب بودجه خانواده، اگر شما رفتاری تهاجمی داشته باشید ممکن است به شوهرتان بگوئید:
من هم می خواهم در تنظیم بودجه خانواده حرف خودم را بزنم. جدا از کنار گذاشته شدن خسته شده ام!»
اگر اضافه حقوق میخواهید به رئیستان میگوئید: «اگر به من اضافه حقوق ندهید میروم جای دیگری کار میکنم.»
رفتار قاطع یعنی دانستن نیازها و خواسته های خود، روشن کردن آنها برای دیگران و به رهبری اراده خود در راه رسیدن به آنها کار کردن و در عین حال برای دیگران و حقوقشان هم احترام قائل بودن.
انسان قاطع بیش از هر چیز نیاز دارد بتواند مقصود خود را صادقانه بیان کند. او مستقیم و به درستی رابطه ایجاد میکند. احساسات، احتياجات و عقاید خود را بیان میکند و برای رسیدن به حقوقش ایستادگی به خرج می دهد. اما تمام این کارها را بدون آسیب رساندن به حقوق و نیازهای دیگران انجام میدهد. او قابل اعتماد، سازگار، باز و روراست است. خودش قابلیت عملکرد دارد و برای رسیدن به خواسته هایش قدم اول را برمی دارد و وقتی به اطلاعات با کمک دیگران نیاز دارد، آن را تقاضا میکند.
وقتی با دیگران اختلافی پیدا می کند، می خواهد طوری آن اختلاف حل شود که رضایت هر دو طرف را در بر داشته باشد. از آنجا که انسانهای قاطع اغلب برای رسیدن به خواسته هایشان به تشریک مساعی دیگران نیاز دارند، اغلب در زمانی هم که آنها به کمک و تشریک مساعی نیاز دارند، با کمال میل به درخواستشان پاسخ می دهند.
شما وقتی متوجه شوید که کمتر دچار نگرانی هستید بیشتر به رضایت خاطر، و عزت نفس و اعتماد به خود می رسید و وقتی خواستهای مهم شما بیشتر به انجام می رسد می فهمید که رفتاری قاطعانه دارید. دیگران هم اغلب نسبت به شما پاسخی مثبت دارند و بیشتر روابطتان با دیگران با رضایت خاطر بیشتری همراه است، شما وقتی قاطعیت دارید به شوهرتان می گوید: «من دوست دارم امسال در تنظیم بودجه مان سهمی داشته باشم، دوست دارم بیشتر در آن مورد بیاموزم و چیزهایی هم هست که من احتياج دارم و امیدوارم امسال بشود بودجه ای برای آنها در نظر گرفت.»
یا به رئیستان می گوید: «من بسیار مایلم در مورد اضافه حقوق خودم با شما صحبتی داشته باشم. احساس میکنم امسال در بهبود قسمت خودمان فعالیت زیادی داشته ام»
مهمترین فایده حرف دل را به دیگران زدن این است که شما را قادر می سازد که با خودتان خواسته ها، عقاید و نظراتتان در ارتباط نزدیک باشید. روال در میان گذاشتن یک نظریه با دیگران کاملا با روال فکر کردن در مورد آن متفاوت است. وقتی مطلبی را با صدای بلند ادا میکنید، شکل آن تغییر میکند.
شاید شما هم با این تجربه که مسئله ای را در ذهن خود بارها و بارها تکرار میکنید تا آنجا که مرتبا بزرگ و بزرگتر شده و خیلی بدتر به نظر می رسد روبه رو شده باشید. در ذهن موضوع را تصور کرده و عکس العمل دیگران را به نظر آورده اید، بعدأ وقتی مسئله را برای دیگری گفته اید، نتیجه اش به کلی فرق کرده است.
از طریق تجربه حرف دل را به زبان آوردن، فورا خودتان را می شناسید و بعد با صحت بیشتری می توانید در مورد چگونگی احساس خودتان فکر کنید و از آن طریق موقعیت بهتری برای گسترش امکانات وجودی خودتان از راههای تازه و هیجان انگیز پیدا میکنید.
وقتی همیشه احساس خود را بیان کنید، یکی از فایده های جانبی اش این است که همیشه در حال زندگی میکنید. وقتی بتوانید دائما با خودتان در ارتباطی نزدیک باقی بمانید می توانید به نیازهای فعلی و جاريتان برسید.
شکست در ایجاد ارتباط في البداهه باعث می شود که یا در گذشته زندگی کنید و یا در آینده در درونتان با افکار، احساسات و نیازهای برآورده نشده تان کشمکش دارید و نمیتوانید با آنها کنار بیائید. از آن گذشته بیان حرف دلتان بیشتر امکان استفاده از کمک دیگران را در زمان نیاز به شما میدهد. وقتی دیگران بدانند شما چه می خواهید، بیشتر می توانند برای رسیدن شما به خواسته هایتان با شما همکاری یا کمک کنند. اغلب ما دچار این اشتباه می شویم که خیال میکنیم دیگرات آنقدر ما را خوب می شناسند که می دانند چه احساسی داریم یا چه میهواهیم و لازم نیست خودمان به آنها بگوییم. در رابطه های نزدیک ، قصور در بیان نیاز های خودمان ممکن است بوجود آورنده ی آثار منفی ماندگار شود.
بیان احساس واقعی ممکن است عدم توافقها و اختلافات را به سطح بیاورد اینها همان مخالفتها و سوء تفاهم هایی هستند که شما در گذشته با حرف نزدن درباره آنها برویشان سرپوش میگذاشتید. وقتی شما به شهامت بیان آنچه به آن اعتقاد دارید یا چگونگی احساستان در موارد بخصوصی می رسید، دیگر جایی برای شک باقی نمی گذارید. آن وقت ممکن است بعضیها نتوانند حرفهایتان را تحمل کنند و حتی شما را طرد کنند. ممکن است با شما بگو مگو کرده یا بجنگند. (با وجود اینکه آوردن چنین عدم توافقها و اختلافاتی به سطح و روشنایی می تواند نتیجه مثبت حرف دل خود را زدن را داشته باشد، در بعضی موارد ممکن است رابطه صدمه ببیند. مانند مثال زیر:
«فعلا من با دیگران بیشتر اختلاف دارم. آدمهای زیادی از من انتظار خدمت دارند و من دیگر این کار را نمی کنم. من در آدمهای اطرافم سردرگمی مشخصی دیده ام. من مصمم هستم زندگیم را تغییر دهم. من اعتمادی بخودم احساس میکنم که لازم است و ارزش دارد و حق دارد شناخته شود.»
هر دفعه من جرئت کنم عقیده ام را درباره حقوق زنان بیان کنم نامزدم و بگومگوی بزرگی را آغاز میکند و به من می گوید تا چه حد در اشتباهم.»
«شوهرم حرفها و کارهایی را که در موردش کرده ام و او را رنجانده است آشکار می سازد. فعلا این کار مرا می آزارد، اما از این طریق او را بهتر میشناسم.»
من دیگر مثل گذشته یک مهر لاستیکی نیستم، اما همه کس هم از این مسئله خشنود نیست.»
به این ترتیب این خطر وجود دارد که بعضی از رابطه های شما تغییر یابد یا به پایان برسد. اشتیاق و جرات شما در بیان آنچه که واقعا حس می کنید، مخصوصا در مواردی که در گذشته بی تفاوت از آن گذشته اید، ممکن است باعث تغییراتی شود که شما انتظارش را نداشته یا آماده روبرویی با آن نباشید.
«من گرایس را یکی از دوستان نزدیکم میدانستم، اما اخیرأ ما چند بحث کاملا عمیق و صادقانه داشته ایم و من دارم به این نتیجه میرسم که از همه چیز گذشته ما نقاط مشترک زیادی نداریم.»
«من و شوهرم هرگز در مورد مشکلات حرف نمی زدیم. وقتی تصمیم گرفت مرا ترک کند به من تمام گله هایش را گفت؛ اما آنوقت خیلی دیر شده بود و من نمی توانستم هیچ کاری در آن مورد انجام دهم.»
کاملا واضح است. قبل از اینکه بخواهید احساسات و نیازهایتان را با دیگران در میان بگذارید باید به آنها اعتماد داشته باشید. مسلما دوست ندارید دلتان را جلوی مردمی بگشائید که احتمال دارد به شما بخندند، انتقاد کنند، بی محلی کنند یا آنچه را در مورد خودتان به آنها گفته اند بازگو نمایند. اما وقتی به کسی اعتماد میکنید، روی تعهد او به ارتباط حساب میکنید. به تدریج که اعتمادتان مستحکم تر می شود، رابطه تان هم رشد می یابد.
در دوره های ما، حرف دل را زدن به شکل پیامهای من… بیان می شود. پیام من جمله ای است که حالت شما را توصیف میکند. بیان احساسات و تجربیات شما است. معتبر، صادقانه و مناسب است و از آنجا که پیامهای من… فقط از واقعیات درونی شما سخن می گویند، حاوی هیچگونه ارزش گذاری، قضاوت یا نقل قول از دیگران نیستند.
ما در دوره های آموزشی مان چهار نوع پیام من… را تدریس میکنیم:
از آنجا که هرکدام از انواع پیامهای من مقصود متفاوتی را دنبال میکند ما آنها را به ترتیب سطح خطر و مشکل آفرینی شان شرح می دهیم. در این نوشتار اساسی ترین و کم خطرترین آنها یعنی پیامهای من… روشن کننده را بررسی میکنیم.
اینها پیامهایی هستند که شما بوسیله آنها باورها، عقاید، دوست داشتن ها، دوست نداشتن ها، احساسات، واکنشها، علائق، حالات و مقاصد خودتان را بیان می کنید. اینها به دیگران میگویند شما در چه حالی هستید، شما بودن یعنی چه. واقعیت درونی شما را شرح می دهند.
از آنجا که پیامهای من… روشن کننده باعث می شوند دیگران شما را بهتر بشناسند و درک بیشتری درباره شما داشته باشند، برایشان امکان می یابد با صداقت بیشتری با شما رابطه برقرار کنند.
این پیامها در عین حال دیگران را تشویق و دعوت میکند که تجربیاتشان را با شما در میان بگذارند، تا بتوانید با هم رابطه مفیدتری داشته باشید.
هر روز شما از این طریق با مردمی که در ارتباط نزدیک هستید چیزهای بیشتری را در مورد خودتان در میان می گذارید.
من امروز خیلی هیجان زده ام.»
«من جدا از فیلمهایی که خشونت زیادی را نشان میدهند خوشم نمی آید.»
یکی از پاسخهای معمول در مقابل پیامهای من… پذیرش، توافق، درک و حتی به هیجان آمدن است (مخصوصا بعد از اینکه دیگران به قاطعیت شما عادت کنند)، اما گاهی هم می توان انتظار داشت که دیگران ناراحت یا مقاوم شوند. مخصوصا وقتی مسئله اهمیت زیادی داشته باشد. بطوریکه قبلا گفته شد، پیامهای من… روشن کننده از نظر اینکه باعث مقاومت یا تهدید مردم شوند، کمترین خطر را دارند و به تدریج که به پیامهای من… پرخطرتر می رسید ( پاسخ دهنده، پیشگیری کننده و برخوردکننده) مقاومت از طرف دیگران بسیار بیشتر پیش می آید.
وقتی شخصی دیگر در مقابل پیام من… شما تدافع یا مقاومت نشان میدهد، 7 معنیش این است که او از پیام من… شما ناراحت است. وقتی کسی احساس تهدید کند، این پاسخ طبیعی و غیرقابل پیشگیری است.
بعضی اوقات پیامهای من… شما ممکن است بوجود آورنده تعجب یا شک شده و دیگران را از موضع امن خود پائین بیاورد. پیام من… ممکن است بوجود آورنده عصبانیت، هیجان، ترس در دیگران شود و آنها را (حداقل در آتیه) وادار به واکنشهای تدافعی یا مقاومت نماید.
از کجا می فهمید دیگری در مقابل پیام من… شما مقاومت می کند؟