شناختن هیجان
شناسایی حالتهای هیجانی
اصلی ترین و بنیادی ترین مهارتی که به هوش هیجانی کمک می کند، توانایی شناخت دقیق حالتهای هیجانی است. دلیل این ادعا ساده است: ناتوانی در تشخیص و شناخت یک هیجان، یا ناتوانی در شناخت تفاوت یک هیجان از هیجان دیگر، باعث می شود تا مهارتهای دیگر بدون استفاده و نامفید واقع شوند. برای مثال، چگونه موفق خواهید شد هیجانهای خود را تنظیم و کنترل کنید، در حالی که نمی دانید چه چیزی را تنظیم می کنید؟ چگونه می توانید از هیجانها برای تقویت موفقیت خود استفاده کنید، زمانی که نمیدانید هیجانها چیست؟ همان طور که کودکان ابتدا باید الفبا را یاد بگیرند و آنگاه به سوی خواندن و نوشتن بروند، توانایی شناخت دقیق نامگذاریها و توصیف هیجانها عامل اصلی و پیش شرط برای همه استفاده های پیشرفته تر از هیجانهاست.
برای توضیح بهتر، کسانی را در نظر بگیرید که اصلا نمی توانند احساسات و هیجانها را تشخیص دهند. یک حالت روانی وجود دارد به نام الکسی تیمیا که در آن فرد نمی تواند هیجانها را تشخیص یا توضیح دهد. کسانی که این اختلال روانی را دارند معمولا نمی توانند هیجانها و حالات روانی خود را برای دیگران، و حتی خودشان، شرح دهند. به نظر می رسد که آنها، در نشان دادن احساسات شخصی خود، به شیوه ای که برای خودشان و دیگران قابل فهم باشد کاملا فاقد توانایی هستند.
همان طور که ممکن است حدس زده باشید، چنین اختلالی فرد را در حالتی بسیار غیر عادی قرار میدهد. افراد آلکسی تیمیا در خود تغییرات بدنی احساس می کنند (مثلا دلشوره، تند زدن قلب)، اما در همان حال، به هیچ عنوان نمی دانند که این علایم به معنای احساس اضطراب است. ممکن است آنها یک فیلم غمناک نگاه کنند و به علت ناراحتی یک احساس گنگ به آنها دست دهد، اما متوجه نمی شوند که این احساس، غم نام دارد. ممکن است آنها احساس غم را ترس، خشم، حسادت، دلشکستگی یا … تصور کنند.
مسلما این نوع اختلال به ندرت مشاهده میشود و احتمال این که شما چنین مشکلی داشته باشید بسیار کم است، اما افراد «نرمال» هم در این مورد، که با چه دقتی می توانند
حالتهای هیجانی خود را تشخیص دهند، با یکدیگر زیاد تفاوت دارند و این نوع تفاوت روزمره است که EQ آنرا شامل می شود.
با آن که شناسایی هیجانها بسیار مهم است، قبل از آن باید به موضوع بسیار مهمتری که تا کنون به آن اشاره ای نکرده ایم، بپردازیم: این که محل یا مکان هیجانی که میخواهیم آنرا شناسایی کنیم کجاست. طبق نظریه های مربوط به هوش هیجانی، این نوع هیجانها در هر مکانی می توانند باشند: در دیگران، و در خود
شناسایی حالتهای هیجانی خود شاید صحبت کردن درباره ناتوانی در شناسایی احساسات خود کمی عجیب به نظر برسد. برای آن عده از ما که از الکسیتیمی رنج نمی بریم، هیچ چیزی طبیعی تر از این به نظر نمی رسد که هیجانی داشته باشیم و بدانیم آن هیجان چیست. همه می توانیم زمانهایی را به یاد بیاوریم که در آن هیجانمان بسیار قوی (مثلا تولد یک نوزاد) یا بسیار شفاف و واضح بوده است (مثلا ارتقای مقام به طور غیر منتظره)، آنقدر قوی با شفاف که در شناسایی آن هیچ مشکلی نداشتیم. از آنجا که فکر کردن به چنین زمانهایی آسان است، احتمال دارد فکر کنید شناسایی همه هیجانها آسان است. اما این موضوع حقیقت ندارد. بعضی وضعينها، به جای آن که واکنشهای قوی و شفاف ایجاد کنند، هیجانهایی ایجاد میکنند که بسیار خفیف هستند، و بعضی دیگر از وضعيتها تنها یک هیجان، آن هم هیجان شناخته شده و نامدار، ایجاد نمی کنند، بلکه مخلوط پیچیده ای از انواع احساسات را به وجود می آورند. در همه این موارد شناسایی صحیح احساسات حقیقی میتواند دشوار باشد و بعضی مردم در این کار مهارت بیشتری دارند.
چرا توانایی در شناسایی حالات هیجانی خود سودمند است؟ دلایل خیلی زیاد است در اینجا به سه مورد از مهمترین آنها اشاره میکنیم.
هیجانها درباره قضاوتهایتان اطلاعاتی در اختیار شما می گذارند
همانطور که در فصل اول گفتیم هیجانها نوعی اطلاعات هستند. چون هیجانها آشکارا ، می گویند که چگونه در حال ارزیابی مثلا مردم. اشياء. اوضاع و عقاید هستید، درک
سيدن به این معناست که درباره ارزیابی هایتان اطلاعات دقیق تری دارید. شناخت دقیق هیجانها درباره آنچه را که دوست دارید، آنچه را که دوست ندارید یا آنچه را که مطمئن نیستید دوست دارید یا نه. اطلاعات بیشتری به شما میدهند.
برای مثال.. خانمی را در نظر بگیرید که با دو متقاضی کار مصاحبه می کند. هر دو در ظاهر و روی کاغذ همه مهارتها و تجربه های لازم را دارا هستند، اما مصاحبه کننده نسبت به
احساسات خفیفی که به هنگام مصاحبه با این دو نفر به او دست داده است توجه دارد. او نسبت به یکی حساسات مثبت و نسبت به دیگری احساسات منفی دارد. ممکن است مصاحبه کننده حتي داند که چه چیزی باعث به وجود آمدن این احساسات شده است، اما احساسات اطلاعات هستند. و درباره ارزیابی فرد مصاحبه کننده از هر یک از متقاضیان چیزی را میگویند که شاید مهم باشد. مصاحبه کننده دیگری که کمتر می تواند احساسات خفیف خود را شناسایی کند. ممکن است این اطلاعات را ندیده بگیرد. زیرا نمی تواند بین این دو گروه از احساسات تفاوت قایل شود.
بنابراین، یکی از دلایل مهم بودن شناخت دقيق احساسات این است که درباره قضاوتهایتان به شما اطلاعاتی میدهد. وقتی این اطلاعات به دست می آید، با آنها چه کار
می کنید؟
هیجانها به شما میگویند که چگونه رفتار کنید
اطلاع داشتن از قضاوتهایتان درباره بهترین روشهای رفتاری در وضعیتهای مختلف علايم مهمی را در اختیار شما می گذارد. بسیاری از هیجانها علایمی هستند که به شما میگویند توجه خود را به کجا معطوف کنید و چگونه انرژیهای خود را جهت بدهید؛ اگر نتوانید هیجان را دقیقا شناسایی کنید، نخواهید توانست به بهترین شیوه عمل کنید. برای مثال، احساس خجالت زمانی روی می دهد که فرد یکی انتظارات اجتماعی را نادیده بگیرد ؛ ما، هنگامی که دوستان خود را ناراحت میکنیم، (مثلا با بی وفایی)؛ یا هنگامی که آبروی خانواده را می بریم (مثلا با مدل موی بسیار بد)، احساس خجالت میکنیم.
این احساسات ناخوشایند نشانه انجام گرفتن نوعی خلاف هستند و باعث می شوند تا توجه و تلاش شما به جبران این خسارت معطوف شود. ناتوانی در شناخت دقيق ابن احساسات باعث خواهد شد تا جبران سازی به خوبی انجام نشود. و هزینه های اجتماعی این اشتباه و خلاف ممکن است بسیار سنگین باشد. همچنین، احساس اضطراب و نگرانی به شما علامت میدهد که باید در مقابل تهدیدها و خطرات هوشیار باشید، احساس حسادت علامت می دهد که باید به روابطی که زیاد قدر آنها را نمی دانید، بیشتر توجه نشان دهید. در هر مورد. لازم است از آنچه احساس می کنید شناخت دقیق داشته باشید تا بتوانید روی موارد صحیح متمرکز شوید و بعد اعمال جبران سازی را آغاز کنید.
هیجانها سودهای جانبی بیشتری دارند
سومین دلیل در تأیید اهمیت شناخت دقيق احساسات خود این است که داشتن این نوع دانش درباره حالات درونی می تواند به نتایج سودمند دیگری ختم شود. برای مثال، پژوهش نشان داده است. کسانی که از هیجانهای خود شناخت بسیار خوب و واضحی دارند معمولا کمتر دچار افسردگی می شوند و نسبت به کسانی که احساسات خود را زیاد درک نمی کنند کمتر از ناراحتیهای هیجانی رنج می برند.
طبق یافته های پژوهشها در وضعیتهایی با استرس بالا و برانگیختگی، کسانی که از حالات هیجانی خود شناخت بهتری دارند معمولا عملکرد بهتری دارند، یکی از پژوهشها مأموران آتش نشانی را که به هنگام تمرین و آموزش، داخل ساختمانهایی می شوند که برای تمرین به آتش کشیده شده بودند، مورد مطالعه قرار داد. آن عده از آتش نشانهایی که قبلا در آزمونهای مربوط به میزان شناخت هیجانها نمره خوبی آورده بودند گزارش دادند که در این وضعیتهای خطرناک بهتر می توانند فکر کنند و احتمال کمتری دارد که گیج شوند و آموخته های خود را فراموش کنند. در مورد کسانی که نمره کمتری آورده بودند این موضوع ضعیف تر بود. بنابراین، داشتن دانش دقیق از حالات روانی خود می تواند، در انجام دادن کارها، کمک خوبی باشد.
شناسایی حالات هیجانی دیگران
وقتی در باره دشواری شناسایی حالات هیجانی در خود صحبت به میان آمد، اندکی از این موضوع تعجب کردیم. ولی از این که بگوییم شناسایی هیجانهای دیگران دشوار است، اما تعجب نخواهیم کرد. «خواندن» دیگران به طرز دلسردکننده ای سخت است، آن هم درست زمانی که نیاز دارید این کار را بکنید، (مثلا، در اولین قرار ملاقات با فردی که از او خوشتان آمده یا، به هنگام عقد یک قرار داد تجاری). دشواری در درک احساسات واقعی، دیگران عمومیت دارد. همان طور که شناسایی دقیق حالات هیجانی خود خیلی مهم است. شناسایی صحیح هیجانهای دیگران هم خیلی اهمیت دارد. برای این کار باز هم دلایل بسیاری وجود دارد که در اینجا به دو دلیل عمده اشاره میکنیم.
هیجانها اطلاعات هستند
همان طور که هیجانهای خودتان به شما نشان میدهند که چه چیزی را ارزش می گذارید و چه چیزی برایتان کاملا بی ارزش است، هیجانهای دیگران نیز اطلاعات مشابهی درباره علایق و تنفر های آنها در اختیار شما میگذارند. بنابراین، ارزیابی دقیق هیجانهای دیگران، اطلاعات با ارزشی را به شما میدهد، و ارزیابی غلط و نادقیق هیجانهای دیگران اطلاعات بی فایده حتی گمراه کننده در اختیار شما خواهد گذاشت.
در زندگی اجتماعی، موقعیتهای بسیار زیادی پیش می آید که در آنها هیجان دیگران را غلط ارزیابی می کنید. مثلا، آقایی که به همسرش، به مناسبت دهمین سالگرد ازدواجشان، یک شلنگ آبیاری برای حیاط خانه هدیه داده است، ممکن است چهره سرخ شده و چشمان پر اشک همسرش را نشانه ای از خوشحالی از بابت دریافت این هدیه بداند. هر چه کمتر در چنین شرایطی قرار بگیرید، زندگی اجتماعی شما آسانتر و لذت بخشتر خواهد بود.
هیجانها، برای دستیابی به اهداف، مهم هستند
شناسایی دقیق هیجانهای دیگران برای دستیابی شما به اهدافتان مفید واقع می شوند این موضوع به چند طریق صورت می پذیرد. در ساده ترین شکل خود، میتواند در برخوردهای یک به یک با دیگران روی دهد. برای مثال، پزشکی را در نظر بگیرید که مشغول مداوای یک بیمار است. علاوه بر مشاهده و اندازه گیری واقعیات عینی درباره بیمار، مثل فشار خون ضربان قلب، نتایج آزمایشگاه و …، سعی می کند حالت هیجانی بیمار را هم ارزیابی کند آیا بیمار نگران است؟ آیا بسیار نگران است؟ آیا درد میکشد؟ و آیا حالات هیجانی خود را پنهان می کند؟ ارزیابی دقیق حالت هیجانی بیمار زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که دکتر خبرهای بدی به او بدهد. این بیمار تا چه حد میتواند خبر بد را تحمل کند؟ دکتر چه مدت زمانی را باید با او و در کنار او بگذراند؟ آیا مشاوره های بعدی مورد نیاز خوام بره برای این که پزشک بتواند به طور مؤثر به بیمار خود خدمت کند، شناسایی دلیل حالت هیجانی بیمار می تواند بسیار مهم باشد. اشتباه در شناسایی هیجان ممكن لست بمعنای تشخیص پزشکی غلط یااسترس بی مورد باشد، یا ممکن است باعث شود بیمار در برابر مدوای پیشنهاد شده مقاومت کند. خ طرات ناشی از ارزیابی غلط هیجان در بیمار زیاد است.
مثال دیگری را در نظر بگیریم. فرض کنید فروشنده ای می خواهد یک خریدار را قانع کند که کالایش ارزش خرید را دارد. در این تلاش برای ترغیب ، ارزیابی احساسات و حالات هیجانی خریدار بسیار مهم است. آیا او خوشحال است؟ آیا ناراحت است ؟ آیا دوست دارد باز هم به تعریف و تمجیدهای فروشنده گوش دهد؟ آیا آنقدر شدید می خندد که حرفهای فروشنده را نمی شنود؟ همه فروشنده ها باید در یک کار خوب باشند. و آن هم ترغیب کردن است و حالت هیجانی خریدار همیشه عامل مهمی در موفق بودن هر گونه ترغیب و تشویق است. در واقع، به نظر می رسد، هیچ شغلی وجود نداشته باشد که در آن داشتن توانایی در شناسایی دقیق حالتهای هیجانی دیگران سودمند نباشد.
سودمندی شناسایی هیجان فقط به برخوردهای نفر به نفر محدود نمی شود. توانایی در شناسایی دقیق هیجانهای دیگران در باره «قلمرو اجتماعی» اطلاعات سودمندی به ما می دهد. یعنی. همانقدر که اطلاع داشتن از حالت هیجانی یک فرد مفید است، اطلاع داشتن در مورد یک شبکه اجتماعی گسترده تر نیز مهم است. برای مثال، فردی که به عنوان کارمند وارد یک سازمان می شود، به سرعت سعی می کند یاد بگیرد چه کسانی نقشهای کلیدی و مهم را در اختیار دارند و از لحاظ احساسی و هیجانی چگونه ارتباط برقرار میکنند؟ چه کسی چه کسی را دوست دارد؟ افراد مورد علاقه رئیس چه کسانی هستند؟ چه کسی واقعا محبوب است و چه کسی منفور؟ دسته بندیها کدامهاست؟ کدام یک از دسته ها از همه مهمتر است؟ با این که برای به دست آوردن چنین اطلاعاتی چندین روش وجود دارد، یکی از اساسی ترین روشها این است که فرد به مشاهده برخوردهای اجتماعی بپردازد و احساسات واقعی مردم، به هنگام تعامل با یکدیگر را به طور دقیق ارزیابی کند.
روشهای ارزیابی حالات هیجانی
واضح است که توانایی تشخیص و شناخت صحیح هیجانها ارزش بسیار زیادی دارد. اما چگونه می توان این کار را انجام داد؟ یعنی، چگونه می توان حالات هیجانی را حدس زد در مورد هیجانهای خود قسمت اعظم آنچه برای موفقیت در این کار اهمیت دارد: توجه و دقت ساده است. برای اکثر ما، بزرگترین مانع در شناخت هیجانهای خود این است که هیچ وقت به آنها توجه نشان می دهیم.
هیجانها می توانند نوعی اطلاعات باشند اما اطلاعاتی هستند که از طریق کانال آشنای «زبان» منتقل میشوند در عوض آنها از طریق کف دست عرق کرده تغییر در ضربان قلب ماهیچه های منقبض شده و بسیاری از علایم فیزیکی دیگر نیز منتقل میشوند. شاید تنها عامل بزرگ در شناسایی دقیق هیجانهای خود این باشد که اراده کنید ار هدایت همه ی هیجانهای خود به سوی محیط خارج جلوگیری به عمل آورید گاهی آنها را به سوی درون خود جهت دهید تا از این پیامها آگاه شوید پیام هایی از گوشت و استخوان خودتان برمیخیزد.
دقت به تنهایی می تواند برای شناسایی هیجانهای خودتان کافی باشد اما فرایند تشخیص هیجان های دیگران بسیار پیچیده ار از آن است. دشواری کار اینجاست: باید از جنبه های غیر قابل رویت (رفتار و ظاهر آنها) را استنتاج کنید. یکی از یکی از روش ها شاید هم عمده ترین آن تفسیر چهره است. روانشناسان ده ها سال روی حالات چهره رابطه بین حالات چهره و هیجان ها و توتنایی ما در تشخیص حالات هیجانی از روی حالات چهره مطالعه کرده اند این تحقیقات حداقل به چهار نتیجه رسیده است.
- تعداد هیجان های اصلی به حالات چهره مربوط میشود نسبتا کم است . اکثر پژوهشگران روی شش یا هفت هیجان توافق دارند: ترس خشم شادی تعجب غم انزجار و احتمالا تنفر( مسلم است تعداد هیجان های ممکن بسیار زیاد است از جمله ترکیب های مختلف هیجان های بالا)
- مردم کل دنیا از همین حالات چهره برای نشان دادن هیجان ها استفاده میکنند . مدارک و اسناد بدست آمده از طریق چند پژوهش بین فرهنگی این نتیجه گیری را تایید میکندکه شش یا هفت ترکیب از هیجانها و حالات چهره عمومیت دارند؛ و این ترکیب ها در لندن مسکو و حتی در دور افتاده ترین نقاط گینه نو دیده میشوند.
- مردم در فهمیدن حالات هیجانی از روی چهره نسبتا مهارت دارند و تقریبا همیشه آنرا دقیق تشخیص می دهند اما مردم در فهمیدن هیجان هم در افراد فرهنگ خود دقیق تر هستند.
- با اینکه دقت در تشخیص هیجانها روی حالات چهره معمولا خوب است. بین توانایی افراد در این نوع تشخیص، تفاوتهای پایداری وجود دارد.
اطلاعات حاصل از حالات چهره تنها روش موجود برای تشخیص هیجانهای دیگران نیست. پژوهشهای دیگر، هرچند به اندازه پژوهشهای مربوط به حالات چهره گسترده نبوده، توانایی ما در استفاده از انواع دیگر اطلاعات، مثل صدا، حالت بدن و حرکات فیزیکی طرف مقابل، را مورد مطالعه قرار داده اند. با این حال، می توان گفت که اطلاعات حاصل از حالات چهره اهمیت ویژه دارند و می توانند، در تلاش برای درک هیجانهای دیگران، مؤثر واقع شوند.
آزمونها
همان طور که در فصل اول گفته شد، در این کتاب، اكثر عناصر هوش هیجانی به چندین طريق اندازه گیری میشوند: از طریق ترکیبهایی از آزمونهای خود – سنجی، چند رتبه ای و عملکردی. این استراتژی، برای تشخیص موقعیت خودتان در این موضوع روش قابل اعتمادی است. اما استثنایی که قایل میشویم به اولین عنصر EQ مربوط می شود: شناسایی هیجانهای خود این بعد در اینجا فقط از طریق یک آزمون خود . سنجی انجام میشود.
زیرا، ارزیابی این بعد از EQ از هر طریق دیگری دشوارتر است. در این مورد آزمون چند رتبهای زیاد مناسب نیست، زیرا پرسیدن از دیگران که چه هیجانی دارند بسیار دشوار است: آنها از کجا می توانند بدانند که شما احساسات خود را دقيقا می شناسید؟ آزمون عملکردی نیز نامناسب است، زیرا نمره گذاری آن دشوار است. کسی که به این آزمون پاسخ میدهد، یعنی آزمودنی، اگر ادعا کند که هیجان خاصی را تجربه می کند، ازمون چگونه میتواند به او بگوید که اشتباه میکند؟
آزمون هایی برای سنجش وجود دارد: یک آزمون برای اندازه گیری توانایی شما در شناسایی هیجانهای خود (آزمون خود سنجی). . یکی از دوستان برای ارزیابی توانایی شما در شناسایی هیجانهای دیگران (یک آزمون خود . سنجی و یک آزمون چند رتبه ای).
مرکز مشاوره دیدار 02188893258
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com