رابطه ی والدین و نوجوان تاثیر بر اعتماد به نفس
1) قبول کنید نوجوان نیاز دارد گاهی شما را حداقل به صورت پیش بینی پذیر بیابد.
این مشخصه ای است که به ندرت به یک دوست صمیمی نسبت داده می شود. در دنیای به سرعت در حال تغییر بیرون و درون آنها، برایشان واقعا اطمینان بخش است که بتوانند روی مادر/پدر به صورت شخصیتی که دیروز و فردای آنها یکی است تکیه کنند. البته برای تحمل تحقیرها و شاید ارزیابی ناعادلانه شخصیت پویای ما توسط نوجوانمان،نیاز داریم مرتب بر اعتماد به نفس خود بیفزاییم. این به ما کمک می کند تا خود را به عنوان شخصیتی که میدانیم هستیم و می شناسیم و نه آدم بی عرضه ای که اخیرا نوجوانمان نیاز دارد از ما بسازد، مورد قضاوت قرار دهیم.
2) قبل از اینکه تصمیم بگیرید بچه ها شما را به اسم اولتان خطاب کنند، خوب فکر کنید.
قابل توجیه است که نوجوانان گاهی تمایل دارند به نحوی متفاوت از گذشته، به پدر/مادر اشاره کنند.آنها به دنبال نمادهایی می گردند که نشانه این است که آنها از دوران بچگی به بلوغ رسیده اند. مرحله انتقالی که آنها در آن هستند می تواند بسیار ناامن و ناراحت کننده باشد. شاید قابل توجیه باشد که والدین هم به همین دلیل بدشان نمی آید به اسم دیگری نامیده شوند. ولی حقیقت این است که اگر چه بسیاری از جنبه های رابطه مادر_فرزندی تغییر پیدا کرده، ولی عناصر اصلی هنوز تغییر نکرده اند و در طی گذر از این مرحله انتقالی نوجوان ها نیاز دارند که مطمئن باشند این عناصر هنوز پابرجا هستند. نامیدن والدین به اسم ویژه از نظر روانی تقویت کننده این حقیقت است که:
والدین هنوز مسئول مراقبت از آنها هستند.پدر مادر به آنها داشته، دارند و خواهند داشت. استفاده از واژه مادرم، پدرم و حتی مادر خوانده ام، پدر خوانده ام نشان احساس تعلق منحصر به فرد است. به جای به کار بردن نام اول پدر یا مادر شما میتوانید از واژه های مادر، پدر استفاده کنید. بعضی ها اسامی خاصی را انتخاب می کنند و دیگر از اسم هایی که در کودکی به کار می بردند استفاده نمی کنند.
3) مطمئن شوید که هر دو شما دوستانی برای خود دارید.
بدیهی است هر چه شبکه دوستی شما رضایت بخش تر باشد کمتر احساس می کنید که نیاز دارید بچه ها نقش همسر یا بچه شما را ایفا کنند. بنابراین سعی کنید صرف نظر از اینکه چقدر مشغول و پر تنش هستید، در عین حال اوقاتی را هم با دوستانتان سپری کنید. اگر بچه شما اعتماد به نفس کافی ندارد ممکن است از گرفتن دوست خودداری کند، و لذا این وظیفه شماست که آنها را تشویق به این کار کنید. یکی یا دو دوست می توانند نقش بهترین شریک را ایفا کنند. وقتی بچه ها در فعالیتی با شما سهیم هستند از آنها بخواهید آن را با دوتانشان مطرح کنند. برای نمونه شما می توانید آنها را در یک محل ورزشی یا مرکز خرید پیاده کنید و بعد از چند ساعت آنها را بردارید.( بعد با این تصور که آنها اوقات خوش را با هم سپری کرده اند) هنگامی که آنها را برمی دارید درباره اوقات خوشی که اخیرا در همین مکان با بهترین دوست خود داشتید، با آنها صحبت کنید! شما می توانید در مورد دوستان دوران تحصیل خود و ویژه بودن آنها هم حرف بزنید. اگر چنین تجربه ای نداشته اید، می توانید درباره اینکه چقدر داشتن دوستی در آن سن و سال ارزشمند صحبت کنید. بچه هایی که اعتماد به نفس ندارند کمتر به این تشویق ها و بیشتر به یک دوست صمیمی نیاز دارند. البته نداشتن اعتماد به نفس و مهارت های اجتماعی میتواند دلایل خاص خودش را داشته باشد ولی به این دلیل هم می تواند باشد که آنها رابطه بسیار نزدیکی با مادر یا پدر خود در دوران کودکی داشته و لذا نیازی به دوست احساس نمی کردند. بچه هایی که در این مدت ضربه روحی شدید، نظیر مرگ یا جدایی را پشت سر گذرانده اند نیاز به تشویق بیشتری دارند چون مقداری از اعتماد و اطمینان خود را در این رابطه ها از دست داده اند.
مرکز مشاوره و روانشناسی دیدار
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com
02188893258