انحراف جنسی (2)
بچه گرایی جنسی ( پدوفیلیا )
بچه گرایان جنسی بزرگسالان مرد هستند که تا آنجا که گزارش های پلیس نشان می دهد ارضای جنسی خود را معمولا از طریق تماس جنسی با کودکان نابالغی که وابسته به آن ها نیستند حاصل می کنند. D.S.M. IV تاکید می کند که مهاجم باید دست کم 16 ساله و لااقل ۵ سال بزرگتر از کودک باشد. بچه گرای جنسی ممکن است دگر جنس گرا یا همجنس گرا باشد. در تجاوزهای آنها به ندرت خشونت به کار می رود هرچند که برخی از بچه گرایان جنسی، کودک را بدین نحو که اگر چیزی به والدین خود بگوید آسیب بیشتری به او خواهند رساند و مثل یک حیوان دست آموز خواهند کشت می ترسانند. معدودی از بچه گرایان جنسی که ممکن است آنان را به عنوان سادیستهای جنسی یا شخصیتهای ضد اجتماعی (سایکوپاتیک) نیز طبقه بندی کرد، آسیبهای بدنی جدی به افراد فعل پذیر خود می رسانند. چنین افرادی خواه ضد اجتماعی باشند یا نباشند، به عنوان تجاوزگران کودک محسوب می شوند و به طور اساسی از بچه گراهائی که بیشترین آسیب بدنی که به کودک وارد کنند صرفا در حد ارضای جنسی است متفاوت اند.
دو تمایز اساسی میان زنای با محارم و بچه گرای جنسی ترسیم شده است. نخست این که بنا به تعریف، زنای با محارم میان اعضای یک خانواده است. تفاوت دوم و مهمتر این که بیشتر قربانی های زنای با محارم مسن تر از قربانی های بچه گراهای جنسی هستند. در زنای با محارم بیشتر پدر به دختر خود در آغاز بلوغ بدنی علاقه مند می گردد، در حالی که فرد بچه گرا به طور مشخص تری علاقه مند به کودکانی است که هنوز به بلوغ جنسی نرسیده اند. مشاهده های بالینی نشانگر آنند که بچه گراها از نظر بلوغ اجتماعی، عزت نفس، کنترل تکانه، و مهارتهای اجتماعی در سطح پائینی قرار دارند.
فرضیه های روان تحلیلی عموما پایه ای غیرجنسی برای تجاوز به کودک دارند، و بر مواردی مانند نیاز به چیرگی، احساس اضطراب به هنگام رابطه های جنسی بزرگسالانه، و احساسی از شکست اجتماعی و حرفه ای در دنیای بزرگسالی تاکید می ورزند. این باور گسترده که بچه گرائی جنسی ناشی از آن است که فرد خود در دوران کودکی مورد سوء استفاده جنسی واقع شده (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۱۹۸۷) از طریق یافته های پژوهشی ، مورد تایید کمی واقع شده است. سوء استفاده از کودک، به هر شکل که باشد معمولا پیامدهای مخرب و آسیب زائی دارد، اما این پیامدها احتمالا به شکل خاص خود، یک تجاوزگر جنسی دیگر را پدید نمی آورند.
تماشای بدن یا اعمال جنسی گرایی (چشم چرانی)
ویژگی اصلی سادیسم جنسی عبارت است از یک رجحان چشمگیر برای کسب یا افزایش رضایت خاطر جنسی از طریق وارد ساختن درد یا رنج روانشناختی (مانند تحقیر ) نسبت به طرف مقابل. ویژگی کلیدی مازوخیسم جنسی عبارت است از یک رجحان چشمگیر برای کسب یا افزایش رضایت خاطر جنسی از طریق مورد درد قرار گرفتن یا تحقیر شدن توسط طرف مقابل. این دو اختلال هم در رابطه های دگر جنس خواهانه و هم در رابطه های هم جنس خواهانه یافت می شوند، هرچند براورد می شود که بیش از ۸۵ درصد از افراد دچار این اختلالها منحصرا یا به طور بارز دگر جنس خواه هستند. برخلاف سایر انحرافهای جنسی، برخی از سادیستها و مازوخیستها زن هستند. به نظر می رسد که این اختلالها در اوایل بزرگسالی آغاز می شود، و اکثر سادیستها و مازوخیستها به طور نسبی از روشهای جنسی نامتعارف خود ناراحت نیستند. بیشتر سادیستها با مازوخیستها رابطه برقرار می کنند تا بدین ترتیب هر دو طرف به ارضای جنسی دلخواه برسند. سادیستها ممکن است از طریق ایجاد درد در شریک جنسی خود به ارگاسم کامل برسند، و مازوخیستها ممکن است از طریق دریافت و تحمل درد به ارضای کامل جنسی برسند. و عده زیادی از این بیماران می توانند هر دو نقش مسلط و تحت سلطه را داشته باشند، اما در کل مازوخیستها بیش از سادیستها هستند. مازوخیسم جنسی به شکلهای متنوعی ظاهر می شود، مانند شلاق خوردن، شوک الکتریکی تحمل کردن، بریده شدن اعضاء و تحقیر شدن. اصطلاح خردسالی گرائی به این میل باز می گردد که فرد خواهان آن است که با وی مانند یک کودک خردسال در مانده رفتار شود و او را قنداق کنند. یک نوع خطرناک مازوخیسم که «هیپوکسی فیلی» نامیده می شود، فرد با کمبود اکسیژن به برانگیختگی جنسی می رسد. مثلا استفاده از کیسه پلاستیکی، یا یک ماده شیمیایی که موجب کاهش موقت اکسیژن مغز از طریق عروق پیرامونی می شود ( انجمن روانپزشکی آمریکا، ۱۹۸۷). برخی از سادیستها دست به اعمال جنایتکارانه می زنند و یا دیگران را دچار نقص عضو می کنند. این افراد که به عنوان متجاوز جنسی زندانی می شوند با شکنجه دادن قربانیان خود به ارضای جنسی می رسند.
اعمال مشترک یک سادیست و یک مازوخیست در حد وسیع به نگارش درامده است. درد، تحقیر و سلطه جویی، یا هر دو بخشی از داستانهایی که هردو طرف تمایل به آن دارند را در بر می گیرد. موضوع سلطه پذیری ۔ سلطه جویی به نظر می رسد که به اندازه وارد ساختن درد بدنی اهمیت داشته باشد. چنین فرض شده است که اعمال سادیستی و مازوخیستی برای هر دو طرف دارای یک معنای افسانه ای معین باشد که برانگیختگی جنسی را افزایش می دهد. برای مثال، در این نوشته ها ممکن است مازوخیست کودک چموشی باشد که توسط یک معلم انضباط طلب تنبیه شده، یا برده ای از دوران باستان که به تازگی به یک سلطان قدرتمند فروخته شده است. نظریه پردازان شناختی اظهار می کنند که در تبیین الگوهای جنسی سادومازوخیستی باید افسانه پردازیهائی که جفتهای جنسی در مورد اعمال جنسی خود مطرح می کنند، در نظر گرفته شوند.
همان گونه که قبلا اشاره شد، بیشتر انحرافهای جنسی غیر قانونی هستند و پاره ای از آنها برای جامعه خطر آفرین اند. بنابراین، انتظار می رود که بسیاری از مهاجمان و متجاوزان جنسی در زندان یا بیمارستانهای روانی به سر برند. درمان در این مؤسسه ها و نهادها تا چه اندازه ثمربخش است؟ تعیین میزان موفقیت دشوار است، هرچند دامنه آن از بیش از ۹۰ درصد تا کمتر از 3۰ درصد گسترده است. یکی از دلایلی که تفسیر داده های منتشر شده را دشوار می سازد، این است که برخی از برنامه های تحقیقی، مساله سازترین بیماران را برای درمان انتخاب می کنند، در حالی که برنامه های دیگر ساده ترین موارد را که بهترین پیش آگهی را نیز دارند بر می گزینند، مثلا کسانی که اولین مورد تهاجم را ابراز داشته اند. علاوه بر این، مهاجمان تحت درمان واقع شده به ندرت با گروه کنترل -بیماران تحت درمان قرار نگرفته- مقایسه می شوند با این وجود یک مساله جدی در پرتو این واقعیت آشکار شده است که برخی از منحرفهای جنسی اساسا در خلال مدت ۲۰ سال پس از آزاد شدن از زندان، حتی اگر درمانی در این مدت دریافت نکرده باشند مرتكب تجاوز دیگری نمی شوند. برخی از برنامه های درمانی – پژوهشی پس از رها ساختن بیمار جلسه های پیگیری ندارند، در حالی که پاره ای دیگر دارای چنین جلساتی هستند. ذکر این نکته جالب است که با گذشت چند سال از درمان، احتمال تکرار جرم افزایش می یابد. تنوعی از مداخلات پزشکی نیز مورد آزمایش قرار گرفته اند. جراحی روانی – که معمولا شامل تخریب بخشهایی از هیپوتالاموس در مغز میانی است، نخستین بار توسط گروهی از جراحان در آلمان به کار رفت که نتایجی بسیار منفی به دنبال داشت و گاهی با تأثيرات جانبی ناخواسته مانند از دست دادن هوش یا مرگ همراه بود. یکی از دلایل این شکستها احتمالا این واقعیت است که برای توجیه چنین اقدام اساسی و برگشت ناپذیر، هنوز اطلاعات بسیار کمی در مورد نقش هیپوتالاموس در رفتار پیچیده جنسی آدمی در دست است. اختگی، یا برداشتن بیضه ها، در یک نسل پیش به میزان زیاد در اروپای غربی به کار برده شد، و ظاهرا تاثیرهائی در کاهش وقوع رفتار جنسی انحرافی داشنه است. فقدان نتایج روشن، همراه با مسائل اساسی اخلاقی موجب شده است که امروزه عمل اخته کردن بسیار کم به کار رود.