اختلال هویت جنسی
شما یک پسر هستید یا یک دختر ؟ ، شما یک مرد هستید یا یک زن؟ ، در واقع، برای تمام افراد ۔ حتی کسانی که اختلالهای روانی شدید مانند اسکیزوفرنی دارند- پاسخ دادن به چنین پرسشهایی بلادرنگ و روشن است. در توافق دیگران به پاسخ فرد نیز ابهامی وجود ندارد، احساس فرد از مؤنث یا مذکر بودن – که هویت جنسی خوانده می شود- از همان اوان کودکی چنان عمیق در ذهن راسخ می شود که اکثر افراد در هر شرایط روانی هم که باشند در مورد جنسیت خود شکی نخواهند داشت. اما، برخی از افراد – که در میان مردها بیش از زنان یافت می شوند . از اوان کودکی به طور عمیق این احساس را دارند که متعلق به جنس مخالف هستند. شواهد کالبد شناسی – مانند آلت تناسلی بهنجار و صفات ثانویه جنسی از قبیل روییدن ریش در مردان و بزرگ شدن سینه در زنها – آنان را متقاعد نمی کند که دارای همان جنسیتی، که دیگران در آنها می بینند، هستند.
یک مرد تغییر جنسیت گرای می تواند خود را در آینه بنگرد و ببیند که از نظر زیست شناختی یک مرد است، اما همچنان به خود بگوید که او یک زن است. علاوه بر این، اغلب سعی خواهد کرد که پزشکان را متقاعد سازد تا بدنش را متناسب با هویت جنسی اش تغییر شکل دهند. بسیاری از تغییر جنسیت گراها تحت عمل جراحی آلت تناسلی و درمان هورمونی قرار می گیرند تا بدنشان در حد ممکن شکل کالبدشناسی جنس مخالف را به خود بگیرد.
در اینجا نخست به اختلال هویت جنسی در بزرگسالان – که به شکل تغییر جنسیت گرایی آشکار می شود- نگاهی خواهیم انداخت، به دنبال آن به اختلال هویت جنسی که در کودکی مشهود است می پردازیم.
تغییر جنسیت گرایی
تغییر جنسیت گرا فرد بزرگسالی است که ناخرسندی دائمی از نقش جنسی یا تناسلی دارد و نیرومندانه با جنس مخالف همانند سازی می کند، تا آنجا که باور دارد او واقعا از جنس مخالف است، چنین فردی اغلب می کوشد که به عنوان یکی از اعضای جنس مخالف پذيرفته شود و همواره خواهان عمل جراحی تعیین جنسیت است. به جز تغییر جنسیت گراها، بیماران اسکیزوفرنیائی نیز ممکن است که در موارد بسیار نادر ادعای تعلق به جنس مخالف را داشته باشند. این موضوع ممکن است در باره افراد دو جنسی (هرمافرودیتها) نیز صدق کند که هم دارای اندام تولید مثل زنانه و هم اندام تولید مثل مردانه هستند.
تغییر جنسیت گراها معمولا از اضطراب و افسردگی در رنج هستند، و این موضوع با توجه به وضع روانشناختی بدی که دارند تعجب آور نیست. تمایل یک تغییر جنسیت گرای مرد نسبت به مردان توسط خود وی به عنوان یک ترجیح دگر جنس خواهی مرسوم تفسیر می شود، زیرا او واقعا خود را یک زن می پندارد. قابل پیش بینی است که تغییر جنسیت گراها اغلب زمانی که لباسهای جنس مخالف را می پوشند تقبیح دیگران را نسبت به خود برانگیزند، زیرا در واقع، در بسیاری از کشورها پوشیدن لباس زنانه برای مردان غیرقانونی است. بسیاری از تغییر جنسیت گراها که در حال آماده شدن برای عمل جراحی و تغییر جنسیت مرد به زن هستند، گواهیهایی از پزشکان یا درمانگران خود به همراه دارند مبنی بر این که لباسهای زنانه آنها بخش اوليه مهمی از درمان آنها است. پوشیدن لباس مردانه توسط زنان تغییر جنسیت گرا کمتر مساله برانگیز است، زیرا برای زنان این شرایط پدید آمده است که بتوانند لباسهایی بسیار شبیه به مردان بپوشند میزان شیوع تغییر جنسبت گرایی بسیار اندک و شامل یک در ۳۰۰۰۰ در مردان و یک در ۱۰۰۰۰۰ در زنان است.
ماهیت پایدار و آشکار هویت جنسی ناجور و ناهمخوان در تغییر جنسیت گراها، پژوهشگران را به این گمان واداشته است که آنان از نظر هورمونی با افرادی که هویت جنسی بهنجار دارند متفاوتند. شاید زنی که به مرد بودن خود باور دارد دارای افزایش آندروژن – مانند تستوسترون و آندروسترون – است؛ یعنی هورمونهائی که رشد و حفظ ویژگیهای ثانوی جنسی را در جنس نر به عهده دارند، گلادیوا (۱۹۸۷) دربررسی های خود دریافت که اگر تفاوتی در سطوح هورمونی مردان تغییر جنسیت گرای بزرگسال،مردان دگر جنسگرا، و مردان همجنس گرا وجود داشته باشد، این تفاوت ناچیز است. در یک بررسی زمینه یابی دیگر، میبر” (۱۹۷۹) به نتایج دو پهلوئی دست یافت: برخی از زنان تغییر جنسیت گرا دارای سطوح افزایش یافته ای از هورمونهای جنسی مردانه بودند اما این موضوع در مورد بیشتر آنها صدق نمی کرد. البته اگر هم این تفاوتها وجود داشته باشند، به دشواری قابل تفسیرند. بسیاری از تغییر جنسیت گراها هورمونهای جنسی را به کار می برند تا بدین وسیله بدنشان متناسب با جنسیتی که خود را متعلق بدان می دانند تغییر کند. بدین ترتیب حتی اگر یک پژوهشگر، صرفا تغییر جنسیت گراهایی را که طی چند ماه چنین هورمونهائی را مصرف نکرده باشند، بررسی کند، همچنان اطلاعات نسبتا اندکی در مورد تأثیرات دراز مدت درمان اولیه هورمونی در وضع کنونی آنان خواهد یافت. در هر حال، داده های موجود پشتیبانی روشنی از تبیین تغییر جنسیت گرایی برحسب هورمونها نمی کنند. پژوهش در مورد نابهنجاریهای احتمالی کروموزومی از این هم کمتر نتیجه بخش بوده است. علاوه بر این، تلاش برای یافتن تفاوتهایی بین ساختار مغزی تغییر جنسیت گراها و گروه کنترل منفی بوده است.
اختلال هویت جنسی کودکی
بیشتر تغییر جنسیت گراهایی که توسط پژوهشگران جنسی مورد مطالعه واقع شده اند دارای تاریخچه عمیقی از سبکهای رفتاری جنس مخالف در دوران کودکی، از قبیل زنانگی در پسرها و مردانگی در دخترها بوده اند (گرین ۳، ۱۹۹۹، تسوی، ۱۹۹۰) بنابراین، بررسی اختلال هویت جنسی کودکی ممکن است نشانه هایی درباره سبب شناسی تغییر جنسیت گرایی فراهم سازد. کودکانی که تشخیص این اختلال در مورد آنها داده می شود به طور عمیق پسران دختر صفت و دختران پسر صفت هستند،یا نوجوانانی هستند که رفتار تمایلات و عدم تمایلات آنان با آنچه در فرهنگها برای می شود، انطباق ندارد. از این رو، یک پسر مبتلا به این اختلال
هر جنس مناسب تلقی می شود ممکن است علاقه ای به بازیها ترجیح بدهد، لباسهای دختران کند. او حتی ممکن است ادعا از کودکان مبتلا به اختلال ممکن است علاقه ای به بازیهای شلوغ و خشن نداشته باشد و مشارکت با دختر بچه ها را ترجیح بدهد، لباسهای دخترانه بپوشد، و اصرار داشته باشد که به صورت یک دختر رشد کند. او حتی ممكن است ادعا کند که الت تناسلی و بیضه هایش نفرت انگیز هستند. بسیاری از کودکان مبتلا به اختلال هویت جنسی این باور را در خود می پرورانند که با رشد بدنی آنها آلت تناسلی شان به شکل آلت تناسلی جنس مخالف در می آید؛ باوری که میتوان به عنوان جنبه ای کودکانه از آرزوی تغییر جنسیت گراهای بزرگسال دانست که جراحی و بازتعیینی جنسیت دارند. شروع این اختلال پیش از شش سالگی است.
طبقه بندی پسرها و دخترها برحسب رفتارها و روشهای پسرانه و دخترانه آنها چنان با قالبهای رفتاری و قضاوتهای ارزشی در آمیخته است که نابهنجار تلقی کردن الگوهای رفتاری جنس مخالف ممکن است بیمورد به نظر آید. اما برخی از شواهد بیانگر آنند که این الگوها می توانند ناشی از یک آشفتگی فیزیولوژیائی باشند. بچه های انسان و دیگر نخستیهائی که مادرانشان در حين حاملگی هومورنهای جنسی مصرف کرده اند، به احتمال زیاد ممکن است که مانند افراد جنس مخالف رفتار کنند و دارای نابهنجاریهای کالبدشناسی باشند. برای مثال، آشکار شده است که دخترانی که مادران آنها برای جلوگیری از خونریزی رحم در دوران حاملگی پروژستین مصنوعی مصرف کرده اند، در سالهای پیش دبستان حالتهای پسرانه داشته اند. پروژستینها، پیشگام هو مورنهای جنسی مردانه، یعنی آندروژنها، هستند. بعضی از این دختر بچه ها که حالت پسرانه دارند دستگاه تناسلی آنها نیز دارای ویژگیهای جنسی نر است (هرچند که این موضوع بسیار نادر است.) این جریان نشانگر پیوندی است که بین پروژستینهای مصرف شده توسط مادران و ویژگیهای جسمانی نرینه در دختران آنها وجود دارد. پسر بچه هایی که مادران آنها در خلال حاملگی هورمونهای زنانه دریافت کرده اند در مقایسه با همسالان پسر خود کمتر ویژگیهای ورزشی دارند و کمتر به بازیهای شلوغ و خشن می پردازند. گرچه این کودکان لزوما دچار، نابهنجاری در هویت جنسی خود نیستند، اما مصرف هورمونهای جنسی توسط مادرانشان در دوران پیش از تولد موجب علائق و رفتارهای مربوط به جنس مخالف در سطحی بالاتر از معمول در آنان شده است .
رفتارهای وابسته به جنس مخالف که در بسیاری از – و شاید بیشتر – کودکان به هنگام خردسالی و کودکی ملاحظه می شود، ممکن است در بیشتر خانواده ها توجه و تقویت بیش از اندازه ای را از طرف والدین و دیگر بستگان به همراه داشته باشند. مصاحبه با والدین کودکانی که در این باره رفتار غیر معمول داشته اند نشانگر آن است این رفتار کودکان از سوی والدینشان مورد توبیخ قرار نگرفته و حتی در بسیاری از موارد تشویق و ترغیب شده است. این جریان به ویژه در مورد پسرهای دختر صفت مصداق دارد. برای بسیاری از مادران، عمه ها، خاله ها و مادربزرگها جالب است که پسربچه ها لباسهای کهنه و کفشهای پاشنه بلند مادرانشان را بپوشند، و چه بسا که به کودک آموزش دهند که چگونه آرایش کند. آلبوم عکسهای خانوادگی اغلب شامل عکسهایی از پسران خردسال است که به تن آنها لباسهای دخترانه پوشانده اند. این گونه واکنشها از جانب خانواده در برابر رفتار غیر معمول کودک، به احتمال بسیار نقش عمده ای در ایجاد تعارض بین جنس کالبدشناسی فرد و هویت جنسی کسب شده وی بازی می کند. در واقع، مطالعه طولی پسرهای دختر صفت و دخترهای پسر صفت نشان داده است که دخترهای پسر صفت – در مقایسه با دخترهای بهنجار به عنوان گروه کنترل – با احتمال بیشتر پدران خود را والد محبوب خویش می دانند (و احتمالا پدرانشان را بیشتر از مادرانشان به عنوان الگوی سرمشق گیری در نظر میگیرند)؛ به علاوه به احتمال زیاد مادران آنها نیز خود در کودکی صفات پسرانه داشته اند و رفتارهای پسرانه دخترانشان را بیشتر پذیرا بوده اند. الگوسازی و شکل گیری عاملی رفتار غالبا پسرانه که درون خانواده صورت میگیرد ممکن است توسط تقویت مثبتی که این دخترها به دلیل رفتار پسرانه شان از پسرهای همسال خود دریافت می دارند تکمیل شود.
پژوهش در مورد خردسالان و کودکان کم سال که اندامهای تناسلی آنها ویژگیهای نرینه و مادینه را با هم دارد نشانگر آن است که جراحی برای اصلاح این موضوع باید در سه سالگی انجام پذیرد، یعنی از زمانی که کودک به احساسی از هویت جنسی خود رسیده است. پس از آن تغییر دستگاه تناسلی بسیار مشکل است، زیرا در واقع، تعیین جنسیت عده زیادی از این کودکان در بزرگسالی در تعارض با دست کم یک ملاك جنسیتی کالبد شناسی – ماننا، کروموزومهای جنسی – آنان بوده است. کودکانی که بالای سه سال داشتند، جنسیتی را که قبلا برای آنها تعیین شده بود حفظ کردند. بافت این شواهد بیانگر حساس بودن نحوه رفتار بزرگسالان نسبت به کودک خردسال – زیر سه سال – است. پوشاندن لباس پسرانه به کودک، دادن نام پسرانه به وی و ترغیب او به داخل شدن در فعالیتهای سی پسران تأثیرات عمده ای در ایجاد هویت جنسی مردانه دارند. برخلاف باور متداول، کالبد شناسی همواره تعیین کننده ی سرنوشت جنسی نیست.
البته، این یافته ها نباید به این شکل تفسیر شوند که تشویق عطوفت و مهربانی در یک پسر بچه یا جسارت و حتی پرخاشگری در یک دختر بچه کوچک لزوما منجر به اختلال هویت جنسی می شود. در واقع، بیشتر کودکان دارای اختلال هویت جنسی، حتی اگر مداخله تخصصی نیز در کار نباشد در بزرگسالی تغییر جنسبت گرا نمی شوند، هرچند بسیاری از آنها گرایش همجنس خواهی نشان می دهند.
پژوهشگرانی که در این زمینه فعالیت می کند، به جنبه های وابسته بودن مردانگی و زنانگی به فرهنگ، تفاوت بین فعالیتهای لذتبخشی که به طور نوعی بیشتر مربوط به جنس مخالف هستند، و اعتقاد واقعی فرد به اینکه متعلق به جنس مخالف است آگاهی دارند. می دانیم که اکثریت وسیعی از پسر بچه های کم سال بازیهای دخترانه می کند و دختر بچه های کم سال به میزان زیاد بازیهای پسرانه انجام می دهند، بدون آن که تعارضهای هویتی داشته باشند. البته این بدان معنا نیست که پسرهای دخترصفت در معرض فشار روانی شدید نیستند. هر جامعه ای پسرهایی را که رفتار دخترانه دارند به دشواری تحمل می کند. برعکس، دخترها می توانند پسرانه صفت باشند و همچنان با استانداردهای قابل پذیرش رفتار برای دخترها همرنگی کنند. در هر حال، اختلال هویت جنسی کودکی و اختلال تغییر جنسیت گرایی بزرگسالی بسیار نادر است. به بیان دیگر شیوع آنها بسیار کمتر از عده ی پسربچه هایی است که با عروسک بازی میکنند و دختر بچه هایی است که در بازیهای ورزشی شرکت میجویند.
در واقع هر رفتار یا علاقه ای را نباید وابستگی تناسلی در نظر بگیریم، مگر آن که به کالبد شناسی دستگاه تولید مثل مربوط باشد. کودکان باید از این آزادی برخوردار باشند که هم به راههای قراردادی و هم به راههای غیرسنتی رفتار کنند، بی آن که در معرض خطر تنبیه از سوی والدین یا همسالان باشد. پسر بچه کوچکی که به عروسک تمایل نشان می دهد و دختر بچه کوچکی که رغبتی به عروسک ندارد را نباید نسبت به هویت خود دچار شک و نگرانی کرد. اگر در بحث خود یک گام پیشتر برویم، آیا اگر افکار قالبی مربوط به نقش جنسی در میان نباشند تغییر جنسیت گرایی فینفسه وجود خواهد داشت؟ بنابراین، مردی که دارای ویژگیها و علائمی است که به طور سنتی زنانه تلقی می شوند بیشتر خود را واجد حالت مردانه بهنجار مینگرد تا حالت بیمارگونه زنی که در جسم یک مرد اسیر است. ممکن است او نیازمند آن باشد که از نظر جاذبه جنسی مورد پذیرش اعضای هم جنس خود قرار گیرد، البته جاذبه ای که تغییر جنسیت گراها آن را به عنوان دگر جنس خواهی در نظر میگیرند.
مرکز مشاوره دیدار ( بالاتر از میدان ولیعصر، نرسیده به خیابان فاطمی، ساختمان پرستو، 88893258)
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com