برخورد با بدرفتاری همسر چگونه می تواند باشد؟

برخورد با بدرفتاری همسر
چگونه زن ها در ترس دائم از همسرشان در کنار آنها زندگی می کند و نهایتا بر علیه آنها میشورند.
نمونه ای از برخورد با بدرفتاری همسر را میتوان با یک مثال شروع کرد.
لوئیس سی و شش سال سن داشت و لیندا سی و دو ساله بود.
هنگامی که این دو برای مشاوره نزد من آمدند، نه ماه می گذشت که با یکدیگر نامزد شده بودند.
لوئیس چنین شروع کرد:
«لیندا منو دیوانه خودش کرده بود اولین باری که اونو دیدم، خیلی مهربون و شیرین می نمود.
همان زنی که می خواستم تا آخر عمر با او زندگی کنم.
اما چند ماه بعد، ناگهان اخلاق و رفتارش و بشدت تغییر کرد.
 حالت تدافعی به خودش می گرفت، طعنه زن و كنایه گو شده و حتی بسیاری از اوقات خیلی سرد مزاج شده بود.
بارها سعی کردم راجع به این موضوع باهاش صحبت کنم.

اما همیشه بمن می گفت:

همینه که هست و از من می خواست که او را همین طور که هست بپذیرم و سعی نکنم اونو تغییر بدم.
نمی خوام اعترف کنم، اما او واقع بد اخلاق شده.» و همین که لوئیس داشت ماجرا را برایم تعریف می کرد.
احساس کردم از این راه بهتر می توانم به آنها کمک کنم. بنابراین از لوئیس خواستم تا اتاق را ترک کند.
 به لیندا گفتم:
«خب راجع به خودت به من بگو. دوست دارم راجع به روابطی که قبل از لوئيس داشتی بدانم.»
لیندا پاسخ داد:
«وقتی بیست و نه ساله بودم با مردی نامزد شدم نامزدی ما دو سال طول کشید.
خیلی دوستش داشتم همه کاری می کردم تا خوشحالش کنم.
در واقع این طوری بود که سر از کالیفرنیا در آوردم او از طرف محل کارش به کالیفرنیا منتقل شد؛
بنابراین منم از کارم استعفا دادم تا همراهش باشم.
اون هفت سال از من بزرگتر بود و فکر می کنم، جایگاهش را بیشتر از آن چه که واقعا بود، بالا برده بودم.»
به آرامی از او پرسیدم:«خب بعد چه اتفاقی بین شما افتاد؟» او این طور ادامه داد:
«من خیلی احمق بودم و او هیج رفتار خوبی با من نداشت، اما من همیشه رفتارش را تحمل می کردم. 
او تمایلی نداشت که زودتر عروسی کنیم و مرتب تاريح تعیین شده را به عقب می انداخت.
یک روز از همه جا بی خبر، زودتر از همیشه از سر کار به خونه برگشتم و دیدم که با منشی شرکتش تو خونه تنها هستند.
لیندا به این جای صحبت هایش که رسید هق هق گریه را سر داد.
این جا بود که رابطه اش با لوئیس را درک کردم.
لیندا آن قدر سال ها در مقابل مردان از موضع ضعف برخورد کرده است.
این بار به حد افراطی از طرف دیگر بام بیافتد و هرگز به خودش اجازه ندهد به مرد دیگری علاقمند شود.
بسیاری از زنان دیگر نیز از همین الگوی ارتباطی تبعیت می کنند.
مدتی بعد در می یابند که این هم بدرد نمیخورد و رابطه موفقی نیست.
 دوباره برمی گردند به همان الگوی روز اول خود و همین طور ادامه می دهند.
نظیر همین الگو را با تفاوتهایی جزیی یکی از دوستانم در پیش گرفته بود.
او با این الگو شوهرش را دیوانه کرد.
یک هفته با او مثل زیر دست و خدمتکار رفتار می نمود و بسیار سرد و نامهربان می شد.
هفته بعد، از این سردی خودش حالش بهم میخورد و تسلیم می شد و از شوهرش عذرخواهی می کرد.
دوباره هفته بعد، از این که تا این حد از خود ضعف نشان داده، از دست خودش عصبانی میشد .
دوباره سرد و بی عاطفه می شد، و این چرخه را مرتب تکرار می کرد.
این همان رفتاری است که باعث می شود، مردها ما را دمدمی مزاج، غیر قابل پیش بینی، باری به هر جهت و اعصاب خردکن بنامند.
راه حل، تنها در پیدا کردن نقطه تعادلی است که بین این دو حالت پیدا می شود.
بدین معنی که با عزت نفس و حفظ ارزش های خود زندگی کنیم و از این چرخه معیوب ضعیف و شورشی بودن خود را آزاد کنیم.
راه حل: چگونه در مقابل مردان از موضع ضعف برخورد نکنیم؟
در زیر توصیه هایی است که به شما در رویارویی با این اشتباه کمک خواهد کرد:
1- به مردان زندگیتان به خاطر بدرفتاری که با شما می کنند، جایزه ندهید.
ورونیکا و شوهرش دیوید به تازگی با هم دعوای وحشتناکی کردند.
ماجرا هنگامی شروع شد که:
ورونیکا از دیوید خواست به او کمک کند تا برای آشپزخانه کاغذدیواری جدیدی انتخاب کنند و دیوید علاقه خاصی نشان نداد.

بعد از گذشت چند ساعت ورونیکا متوجه می شود، دیوید به خانه برگشته.

او به اتاق نشیمن می رود و تلویزیون را روشن می کند.

حال ورونیکا احساس پشیمانی می کرد و برای این که احساس نزدیکی گذشته را مجددا با همسرش حفظ کند.

به درون اتاق رفته کنار صندلی دیوید روی زمین می نشیند و سرش را روی زانوهای او گذاشته و کمی گریه می کند.

این در حالی است که دیوید تمام مدت روی صندلیش نشسته و به تماشای تلویزیون مشغول است.

بعد از چند دقیقه ورونیکا احساس می کند، دیوید موهایش را نوازش می کند و دریافته که او دیگر عصبانی نیست.

ورونیکا سرش را بلند کرده و بازوهای دیوید را می گیرد و می گوید:

«اوه عزیزم، خوشحالم برگشتی، دلم برات تنگ شده بود. من نمیخوام با تو دعوا کنم.»

دیوید نیز آهی می کشد و می گوید: «منم نمیخوام با تو دعوا کنم.»

یکدیگر را می بوسند و عصر صمیمی و گرمی را با هم می گذرانند.

شارون و نامزدش ارنی در حالی که وسط آپارتمانشان ایستاده اند، دعوای شدیدی راه می اندازند.
ارنی به شارون می گوید:
قرار است امشب شام را با نامزد قبلیم که نمی داند قرار است با تو ازدواج کنم، بیرون بخوریم.
شارون از این موضوع خیلی عصبانی می شود و به ارنی می گوید:
«چرا به او نگفته ای که با من نامزد شدی.»
ارنی جواب می دهد:
«چون که آن دختر از لحاظ روحی و احساسی ثبات چندانی نداره و من نمیخوام با این خبر احساساتش را جریحه دار کنم .»
شارون از دست ارنی به این دلیل که با او صادق نبوده، خیلی عصبانی می شود و به او اتهام می زند:
«این طور که معلومه احساسات نامزد قبلیت، برات مهم تره تا احساسات من.»
فریاد می زند:
«دوست ندارم این مزخرفات را بشنوم.» در را پشت سر خود میکوبد و سر کار می رود.
او را در آغوش می گیرد و در گوشش زمزمه می کند:
«عزیزم به خونه خوش اومدی، دلم برات تنگ شده بود، هیچ وقت دلم نمی خواد از دستت بدم.»
ارنی نیز پاسخ می دهد:
«منم نمیخوام تو را از دست بدم.»
ارنی از این که شارون حالش خوب است و رفتار خوبی دارد، احساس خلاصی می کند. 

بعد از خواندن این ماجراها، چه فکر میکنید؟ آیا فکر می کنید که این پایان ها خوش آیند هستند؟

آیا فکر می کنید، رفتار این دو زن درست بود؟ آیا به نظرتان آنها می دانند که با مردشان چگونه باید رفتار کنند؟

چنانچه فکر میکنید رفتارشان درست بوده، سخت در اشتباهید.

ورونیکا و شارون شاید این طور باور داشته باشند که احساسات دیگران را خوب درک می کنند و بسیار بخشنده و مهربان هستند.

اما آنچه حقیقت دارد این است که:

به بدترین وجهی قربانی عشق هستند و به مردانشان به خاطر بدرفتاری که با آنها کردند، جایزه دادند.

یکی از بزرگترین اشتباه هایی که ما زن ها در رابطه با مردها می کنیم این است که:
به آن ها به خاطر بدرفتاری که با ما دارند جایزه می دهیم.
این کار را چگونه می کنیم؟
ما شب با کسی همبستر می شویم که چند ساعت و یا چند لحظه پیش، مثل آشغال با ما رفتار کرده.
ما مردی که احساساتمان را جریحه دار کرده تر و خشک می کنیم، تا که به او نشان دهیم چقدر دوستش داریم.
در این گونه مواقع چه پیامی به مرد زندگیمان می دهیم.
ما این پیام را میفرستیم، که تو هر طور که بخواهی می توانی با من رفتار کنی، اما من هم چنان دوستت خواهم داشت.
در واقع هر چه بدتر با من رفتار کنی، بیشتر می ترسم و در نتیجه با تو مهربان تر خواهم بود.
 اگر به مردتان به خاطر بدرفتاریی که با شما کرده است، جایزه بدهید، می تواند به این رفتار بد خود ادامه دهد.
مرکز مشاوره دیدار ( بالاتر از میدان ولیعصر، نرسیده به خیابان فاطمی، ساختمان پرستو، 88893258)
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com

 

برخورد با بدرفتاری همسر

4 دیدگاه دربارهٔ «برخورد با بدرفتاری همسر چگونه می تواند باشد؟»

  1. Thanks for every other informative blog. The place else may I get
    that kind of info written in such an ideal means? I have a venture that I am just now running on, and I have been on the look out for such info.

  2. Thanks , I have recently been searching for info approximately this topic
    for ages and yours is the best I have came upon so far.
    However, what about the conclusion? Are you
    positive about the supply?

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا

Notice: ob_end_flush(): Failed to send buffer of zlib output compression (0) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 5464