Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the antispam-bee domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the rocket domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the wordpress-seo domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the hueman domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (این پیام در نگارش 6.7.0 افزوده شده است.) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114 مشکلات کودکان در مدرسه | مرکز مشاوره دیدار
مدرسه، بخش عمده ای از زندگی کودک است. وقتی اوضاع مدرسه بر اثر زورگویی و ضعیف آزاری ، فشار کار و تکلیف یا تفاوت های شخصیتی با معلم، ناسالم شود، نمی توان از کنار مشکلات گذشت و آنها را فراموش کرد. زیرا این مسائل به ذهن کودک هجوم می آورند، و در طول روز و شب، هنگام درس خواندن، استراحت کردن یا وقت بازی، مزاحم افکار و احساسات او می شوند. ما باید این مشکلات آنها را جدی بگیریم تا هم از بدتر شدن وضع کودکمان جلوگیری کنیم و هم عزت نفس او را حفظ کنیم، زیرا اگر عزت نفس او آسیب ببیند، مانع از پیشرفت او می شود، در دوستی های او مشکل ایجاد می کند، و بی انگیزگی را در او افزایش می دهد.
زورگویی و مشکلات مرتبط با دوستی
مشکلات اجتماعی و ارتباطی در مدرسه، مجموعه ی گسترده ای از مشکلات را در بر می گیرند. این مشکلات شامل تنهایی و انزوا، نادیده گرفته شدن، کلافه شدن بر اثر وابستگی شدید به یک دوست، ناسزاگویی، راه نیافتن به مسابقه ها یا کنار زده شدن، شنیدن ریشخندها و متلکهای زیاد، از بین رفتن متعلقات و لوازم، اخاذی و پرخاشگری کلامی و بدنی است. همان گونه که در بیانیه انجمن “خشونت را بس کن” توضیح داده شده است، زورگویی و قلدری، رفتاری عمدی به منظور ترساندن یا ناراحت کردن مردم است. این عمل معمولا توسط فردی خاص یا گروهی که به وسیله ی فردی خاص سازماندهی می شود، صورت می گیرد. هرجا که کودک طعمه قرار می گیرد و برای دوره ای طولانی مرعوب و تهدید می شود، نتیجه ی آن ممکن است ویران کننده باشد. حتی مشکلی نه چندان جدی، مثل سر به سر گذاشتن و متلک گفتن، کودک را مجبور می کند سوال هایی از خودش بکند و حداقل آنکه خودباوری او جدا آسیب خواهد دید. فقط قوی ترین کودکان می توانند جان سالم به در ببرند و همچون گذشته برای خود ارزش قائل شوند و اعتماد به نفس داشته باشند. زورگویی جدی و نگران کننده، ممکن است مناعت طبع کودک را نابود کند، به افسردگی سخت منجر شود و گهگاه نیز به خودکشی بینجامد. شگفت آور خواهد بود اگر کودکی بتواند در روزهای تاریک تردید به خود که از تحقیر و طردشدن به دست دیگران ناشی می شود، به تکالیف خطیر خود، وفادار باقی بماند و دارای انگیزه باشد.
اگر کودک شما به علت زورگویی _ ملایم یا شدید_ ناگهان مسیر خود را گم کرد، موضوع را جدی بگیرید و به سرعت وارد عمل شوید. البته این کار شاید مشکل باشد، زیرا در اینگونه موارد والدین معمولا آخرین کسانی هستند که از مشکل آگاه می شوند، زیرا برای کودکان دشوار است که درباره ی گرفتاری های خود و آنچه ضعف شخصی خود می دانند، حرف بزنند. در اینگونه موارد، نشانه های آشکاری دال بر زورگویی وجود دارد. فهرست نشانه های فشار روانی، نقطه ی آغازین سودمندی برای کودکان است. مترصد هر نوع تغییر در رفتار و نگرش های او در ارتباط با مدرسه باشید. کودک شما ممکن است صبح ها در خود فرو رفته باشد و میل نداشته باشد به مدرسه برود، اشک بریزد یا شبها خواب او مختل شود، یا ناگهان اعتماد خود را نسبت به کارش با خودش از دست بدهد. هر یک از این رویدادها نشان می دهد که زمان حرف زدن و بحث کردن با او فرارسیده است و باید به جستجوی مشکل برآمد.
بازگرداندن کودکان به مسیر درست
کودکتان را به آرامش دعوت کنید. به او قوت قلب بدهید که تقصير او نبوده است؛ بگویید که او هیچ ایرادی ندارد و نباید از چیزی شرمنده شود. به دقت به آنچه می گوید گوش دهید و آن را باور کنید. موضوع را به اولیای مدرسه بگویید، و درباره ی تجربه های کودکان دیگر، با والدینشان گفت و گو کنید.
با کودک خود درباره ی راهبردهای سودمند صحبت کنید. بازی هایی را که خودتان در کودکی انجام می داده اید به آنان یاد دهید، و با هم درباره ی اصطلاح های مناسبی که او از کاربرد آنها احساس راحتی میکند و باعث تقویت روحیه اش می شوند، بحث کنید. مثلا برایش توضیح دهید که جمله ى «آیا دوست داری با من بازی کنی؟» مؤدبانه تر از آن است که بگوییم: «من می توانم با تو بازی کنم؟»؛ یا جمله ی “بازی خوبی به نظر می رسد. می توانی آن را به من یاد بدهی ؟” بهتر از «من هم می توانم بازی کنم؟» است. گفتن چیزی مانند ” زورگوها آدمهای ضعیفی هستند. گمان می کنم می دانم که چرا تو نیاز داری این کار را بکنی” یا با اطمینان گفتن این جمله که “من دوست ندارم لباس مرا بکشی” و بعد دور شدن از بچه ی زورگو، شهامت و اعتماد به نفس فرد را نشان میدهد. در حالی که گوشه گیری و جریحه دار شدن احساسات، فقط نشان می دهد که زورگوها برنده شده اند.
بعضی بزرگسالان که در کودکی دستخوش زورگویی بوده اند. گزارش می دهند که گاهی اوقات مقابله به مثل کردن، باعث عقب نشینی زورگوها می شود. با وجود این، بزرگسالان نباید به کارگیری خشونت بدنی را به بچه های خود توصیه کنند. زیرا در وهله ی نخست، این موضوع به کودک می آموزد که خشونت روش درستی برای حل مسائل جزیی است که البته چنین نیست. دوم، هر واکنشی که با اطمینان خاطر و متقاعدکننده باشد، بی نتیجه خواهد بود و فقط اوضاع را بدتر میکند.
به او پیشنهاد کنید که با افراد مختلف، دوستی کند، زیرا در این گروه ها، کودکان کمتر به چنین فرصتی دست می یابند. وانگهی، به کودک خود کمک کنید مصالحه جو باشد، مشکلات را برطرف سازد و در خانه سعی کند درگیری های بالقوه ی مربوط به مدرسه را کاهش دهد. در صورت امکان، کودک را وارد گروههای بیرون از مدرسه کنید، تا او بتواند برچسب «قربانی» را از خودش دور کند و مجددا اعتماد اجتماعی خود را به دست بیاورد. به طور کلی تر، سعی کنید او را تشویق کنید که احساس کند دوستش دارند و مورد قبول دیگران است، به او کمک کنید تا بفهمد که در زمینه های مختلف. فرد کارآمد و خوبی است، و از این طریق اعتماد به نفس او را تقویت کنید و از هر نظر تحسین و تشویقش کنید.
فشار درس و امتحان
فشار درس و امتحان می تواند در هر سنی برای کودک غیرقابل تحمل و شدیدا تنش زا باشد. خط تلفنی کمک به کودکان، جزوه ای به نام تحت فشار روانی: کودکان درباره ی فشار درس و امتحان، چه چیزهایی به خط تلفن میگویند تهیه کرده است. این جزوه حاوی گزارش هایی از یافته های حاصل از زمینه یابی کودکان در مدرسه، و گفتگوهای تلفنی با بچه های مدرسه رو است. بسیاری از کودکان بزرگتر، طی امتحانات مهم، احساس می کنند که آینده ی کلی آنان در پرده ی ابهام است. آنها در اینگونه مواقع، وضع را خارج از کنترل خود می پندارند، سراسیمه و وحشت زده می شوند، احساس خستگی طاقت فرسایی می کنند، و غالبا گفته بودند که دیگر نمی توانند این وضع را تحمل کنند و گهگاه اقدام به خودکشی کرده بودند. اغلب آنها گفته اند که از طرف والدین خود، کمتر مورد حمایت قرار می گیرند و قادر نیستند حرفهای خود را با کسی در میان بگذارند. عین گفته های آنان، چنین بوده است: “همه از من انتظار زیادی دارند.” “من کاملا گیج هستم.” “پدر و مادرم نمی فهمند که من به اندازه ی برادرم باهوش نیستم.” “من احساس درماندگی می کنم، مثل اینکه هیچ راه خروجی نیست.” و “حس می کنم درون اتاقکی هستم ،سر آنان فریاد میزنم که به حرف من گوش بدهند.”
البته این فشارها فقط برای قبول شدن در امتحانات نیست، بلکه والدین، قبول شدن موفقیت آمیز و به برتری رسیدن در رقابت های مدرسه ای را از آنها توقع دارند. در این میان، مدرسه ها هم به فشار تحمیلی والدین اضافه می شوند. وقتی که فهرست های مجمع اولیا و مربیان، خواستهای والدین و شیوه ی تخصیص بودجه های مدرسه را بررسی کنیم، معلوم می شود که هر مدرسه، نفعی شخصی در عملکرد دانش آموزان خود دارد. آینده ی مدرسه و دیگر نهادها، به نتیجه ی امتحانات دانش آموزان بستگی دارد. کودکان احساس می کنند که به شدت تحت نظر قرار دارند.
اخیرا در یک روزنامه گزارش شده است که دولت کره ی جنوبی والدینی را که فشار زیادی به کودکان خود وارد می آورند، زندانی می کند. هدف قانون جدید، جلوگیری از چیزی است که “برده داری تحصیلی” نام دارد و مخاطب آن، مدرسه های خصوصی پر جمعیت است که دو سوم کودکان حومه ی شهر، در ساعات پس از پایان مدرسه ی روزانه، در آنها شرکت می کنند. نوجوانی هجده ساله که به دستور والدین خود مجبور بود از ساعت هفت و نیم بعدازظهر تا نیمه شب درس بخواند. گزارش داد: زندگی مدرسه ای من. مبارزه ای دایمی علیه خوابیدن است.
ما تا آن اندازه پیش نرفته ایم، اما بعضی کودکان به شدت از فشاری که والدینشان بر آنان وارد می آورند، رنج می برند. یک دختر نوجوان پانزده ساله تلفنی اظهار می داشت که در کلاس نهم درس می خواند و یک کار نیمه وقت نیز دارد . مادر او انتظار خیلی زیادی از او داشت و می خواست او به تحصیل پیش دانشگاهی بپردازد. مادر، دختر خود را تهدید می کرد که اگر در گرفتن نمره های لازم موفق نشود و نتواند در رشته ی مورد نظر او، ادامه تحصیل دهد، باید از خانه برود. او بسیار اندوهگین و افسرده شده و از خواب و خوراک افتاده بود.
بازگرداندن کودکان به مسیر درست
سعی کنید نسبت به علائم اولیه ی مشکلات، حساس باشید. کودکان هرچه بیشتر دچار تنش و فشار روانی بشوند، از نظر عاطفی بیشتر به ایمنی نیاز خواهند داشت. کاری کنید که آنان برای شما اهمیت قائل شوند، تعارض خانوادگی آنان را با دیگران به حداقل برسانید. بگذارید بدانند که شما آنان را برای خاطر خودشان قبول دارید، نه به این دلیل که چه کاری می توانند انجام دهند. آنان باید برای خودشان درس بخوانند، نه برای خوشحال کردن شما. از کودکان پشتیبانی کنید؛ با دادن چیزهای خوردنی که دوست دارند، با گوش دادن به حرف هایشان در حین درس خواندن، و با پرسیدن اینکه آیا مشکلی دارند یا نه، با پیدا کردن یک دوست یا همسایه که بتوانند با او درد و دل کنند و درباره ی هر چیزی که ممکن است گرفتارشان کند، حرف بزنند. کمکشان کنید تا برای مطالعه يا مرور درس هایشان برنامه ریزی کنند. تقسیم بندی تکالیف به قسمت های کوچکتر، مطالعه ی درس را آسانتر می کند. قانون 80:20 می گوید: ۸۰ درصد سخت تر کار کردن برای کسب ۲۰ درصد کیفیت بهتر، استفاده محیحی از زمان، محسوب نمی شود.
بگذارید آنان به هر روشی که برایشان مناسب تر است مطالعه کنند. هر کودک با دیگران تفاوت دارد. بعضی ها دوست دارند شب ها تا دیروقت کار کنند. برخی دیگر علاقه دارند صبح زود از خواب برخیزند. بعضیها ترجیح می دهند در زمانهایی کوتاه کار کنند؛ عده ای دوست دارند به مدتی طولانی تر کار کنند و سپس وقت تنفس کاملتری داشته باشند. داشتن زندگی اجتماعی یا مشاغل پاره وقت ممکن است با مسئولیت های کاری کودکان سازگار باشد. بنابراین حتی الامکان به آنان اجازه بدهید پس از گفتگو با شما، خودشان تصمیم بگیرند. سعی کنید به توانایی آنان در موفقیت اعتماد داشته باشید و به آنها فشار نیاورید. تحت فشار قرار دادن کودک، بی اعتمادی را نشان می دهد و شکلی از اعمال زور است. دو قاعده ی سوءاستفاده از قدرت را به یاد دارید؟ هرچه بیشتر آن را به کار ببرید، بیشتر آن را از دست میدهید؛ و همان چیزی را که از آن می ترسید، به چنگ می آورید. اگر تصور میکنید که از قدرت خود، بیش از حد استفاده میکنید، سعی کنید انتظارات خود را دوباره ارزیابی کنید. از خودتان بپرسید واقعا چه چیزی مهم است و بدانید راههای مختلفی وجود دارد که کودکان از آن طریق می توانند زندگی موفق و شادی داشته باشند.
برخوردهای شخصیتی _”معلمم مرا دوست ندارد!”
کودکان غالبأ علاقه ی خود به یک درس یا فعالیت را به علت تفاوتهای شخصیتی با معلم خود از دست می دهند یا معلم را دوست ندارند، یا خیال می کنند معلمشان آنان را دوست ندارد. این دو مسئله با هم مرتبط هستند. چه این باشد و چه آن، کودکان به ندرت با معلم خود کنار می آیند و با او احساس راحتی می کنند. به ندرت معلمی پیدا می شود که جلو روی کودک بگوید او را دوست ندارد. بنابراین اگر کودک شما چنین چیزی را می گوید، این برداشت خودش است. شاید هم درست باشد، چون معلمان هم، مثل بقیه ی ما به سختی می توانند احساس واقعی خود را پنهان کنند و کودکان هم موجودات باهوشی هستند؛ ولی ممکن است این امر، حقیقت نداشته باشد. فقط به خاطر اینکه معلم یکی دو بار با کودک بداخلاقی کرده، نباید تصور کرد که معلم، فرزند شما را دوست ندارد. البته بعضی روش های تدریس و شخصیت ها ممکن است در مورد انواع معینی از کارآموزان موفقیت آمیز و مطلوب باشند و بقیه، ممکن است چنین نباشند. با وجود این، شایسته است کودک خود به کندوکاو در علل آن بپردازید، به ویژه در مورد آنچه باعث شده است او احساس کند که دوستش ندارند. شاید او فقط احساس می کند که معلم به او اهمیت نمی دهد.
صحبت کردن با معلم
زمانی که کودک، به هر دلیلی، ناراحت و غمگین است، کارش، دوستیهایش، یا رفتارش، ممکن است رنج آور باشد، بنابراین در میان گذاشتن این موضوع با کسی در مدرسه، یا با هر کس دیگری که از نزدیک با او سروکار دارد، به حل این مشکل کمک خواهد کرد. اما حتی وقتی قبول می کنیم که گفتن این موضوع به کسی می تواند کمک کند، تصمیم گرفتن در مورد آن، ابدا آسان نیست و نمی دانیم که این کار را چه موقع، در کجا و چگونه انجام دهیم. غالبا شهامت خاصی می خواهد که با مدرسه وارد گفتگو شویم، به ویژه اگر تصور کنیم که مدرسه در این امر دخیل بوده است. دلایل متعددی برای این مسئله وجود دارد. شاید میترسیم که ما را سرزنش کنند. ممکن است تصور کنیم اگر چیزی بگوییم، در پرونده ی ما ثبت خواهد شد و علیه ما یا کودکمان مورد استفاده قرار خواهد گرفت. ممکن است ترجیح دهیم این اطلاعات محرمانه باقی بماند. شاید در مورد خودمان، از برچسب سمج، بد پیله، يا حمایت کننده ی افراطی، یا آدم عصبانی، بترسیم. حتی والدینی که خودشان معلم هستند، ممکن است وقتی به تلفن نزدیک می شوند یا در راهروی مدرسه به طرف دفتر می روند که ناراحتی فرزندشان را گزارش کنند، دچار ترس و تردید شوند. برای آسانتر کردن این ارتباط، راههایی وجود دارد.
برای انجام یک دیدار راحت و بدون درگیری، یادتان باشد که:
– بهتر است از قبل، قرار ملاقات بگذارید. هنگامی که درباره ی چیزی احساس ناراحتی شدید می کنید، دست به کار شدن، عاقلانه نیست.
– وقتی قرار ملاقات می گذارید، بگویید که منظورتان چیست. مثلا یک موضوع خصوصی است. یا این روزها پسرم سرحال نیست و می خواهم درباره ی او صحبت کنم.
– خودتان را آماده کنید. قبلا فکر کنید که چطور باید بعضی چیزها را بیان کنید.
– برای موضوعاتی که می خواهید بگویید، اولویت تعیین کنید و نخست با مهم ترین آنها آغاز کنید. شروع گفتگو با چیزهای کم اهمیتی که تنها به دلیل “بی خطر” بودن آنها می خواهید حرفتان را با آنها آغاز کنید، معقول نیست، چون ممکن است مسائل مهمی که واقعا در نظر دارید در مورد آنها به بحث بپردازید، فراموش شوند. یکبار دیگر در مورد مطالبی که می خواهید به عنوان مقدمه بگویید فکر کنید، به ویژه آنهایی که ممکن است باعث برخورد شود، چون امکان دارد این گفته ها، معلم را در حالت دفاعی قرار دهد.
– از حاشیه روی خودداری کنید. از مطالبی که می خواهید ارائه کنید، فهرستی تهیه کنید و از مراجعه به آن نهراسید.
– از دادن حکم و دستور به معلم که چه کار کند، خودداری کنید و نگویید که فرزندتان در خانه چگونه کار می کند. گفتن این جمله که ” علی موقعی که می بیند می توانید صفحه اول را به خوبی بخواند با روحیه ی بهتری به خواندن ادامه می دهد”، بهتر از آن است که بگویید: کتاب هایی که شما می دهید به خانه بیاورد، او را کاملا دلسرد می کند.
– هرنوع شکایت یا حمله ى لفظی معلم را به صورت نگرانی تفسیر کنید: ” به نظر می رسد که شما نگران هستید که آرمین…”
این مهم است که به خاطر داشته باشید تندرستی، شادی و آینده ی کودک ما باید مقدم بر هر چیز دیگر و بالاتر از هرگونه ناراحتی و شرمندگی شخصی باشد. مدرسه و درس و مشق کودک باید در اولویت قرار داشته باشد. داشتن هدف مشترک باید کمک کند تا هر دو طرف (معلم و والدین). مشکل را به کمک یکدیگر حل کنند. ما انتظار داریم که اطلاعات در فرایندی دو طرفه رد و بدل شوند. معنای همکاری خانه و مدرسه، همین است. برحسب معمول، بهتر است نخست با معلم کودک تماس گرفته شود. و تنها زمانی به مدیر مدرسه مراجعه شود که مراجعه به معلم مربوطه رضایت بخش نبوده باشد. همیشه به خاطر بسپارید که شما در مورد فرزندتان صاحب نظر هستید، حق دارید نگران او بشوید و در صدد رفع هرگونه نگرانی او برآیید. هنگامی که دست به کار می شوید، به دقت فکر کنید که آیا بهتر است موضوع را به فرزندتان بگویید یا نه. گاهی اوقات بهتر است موضوع را پیش خودتان نگه دارید. گرچه در بیشتر موارد، کودکان از در میان گذاشتن ولقعیت با آنان خرسند می شوند و برای آن ارزش قائلند، این موضوع در آنچه خواهید گفت، اثر خواهد گذاشت.در ضمن این کار باعث می شود آنان احساس مشارکت کنند، نه اینکه ناراحت و مشکوک شوند.