انگیزش چیست؟
انگیزش همان چیزی است که اکثر ما احساس می کنیم به اندازه ی کافی دارای آن نیستیم اما می دانیم که وجود آن حایز اهمیت است چون به ما کمک میکند تا احساس رضایت خاطر کنیم، درباره ی خودمان احساس مسئولیت کنیم، و بر زندگی خود مسلط باشیم. انگیزش شرط اساسی رشد شخصیت، رضایت خاطر و موفقیت است. بدون انگیزش، نیروی بالقوه ی ما دست نخورده باقی می ماند، یا به جایی می رسیم که هدایت ما بر عهده ی شانس و اقبال می افتد و دیگر خود بر زندگی خویشتن کنترلی اعمال نمی کنیم. در هر دو مورد، ممکن است دچار احساس ناامیدی شویم و احساس حسر تبار “فقط اگر ..” ممکن است احترام به خویشتن را در وجودمان به تدریج از بین ببرد.
اگر کودکان دارای انگیزه نباشند، ما پدر و مادرها ممکن است نگران شویم که شاید آنان نتوانند در مورد خود، به درستی عمل کنند و به بیراهه بروند یا حتی زندگی خود را تلف کنند. ما علی رغم آنکه از بهانه های مختلفی، مثل دوستان نامناسب، معلمان ضعیف و بی روحیه، رفقای بی توجه، تلویزیون یا هورمون ها استفاده می کنیم، باز هم در مورد بی هدف و انگیزه بودن فرزندانمان، خود را مقصر می دانیم و احساس گناه می کنیم. در عمل نیز، اگر کودکانمان دارای انگیزه و هدف باشند، زندگی ما کم تنشتر و بسیار لذت بخش تر خواهد بود.
انگیزش، امری بنیادی است، زیرا با تمام تلاشها و مجاهدت های انسان ارتباط دارد. ما همواره در کارها، خوشی ها و فراغتهایمان با آن مواجه هستیم. انگیزش تحت تأثیر روابط کلیدی ما قرار میگیرد و خود نیز بر آن تأثیر می گذارد. زمانی که بی انگیزه ایم و به افسردگی دچار می شویم در می یابیم که انگیزه، بر احساسات و عواطف ما نیز اثرمی گذارد . اهمیت فراوانی که انگیزش دارد، متاسفانه همچنان نهفته باقی مانده است. گرچه این واژه ها به گونه ای گسترده در زمینه های مختلف به کار می رود (در ورزش، در مدار هنرهای خلاقه)، اما شگفت آور است که تعریف، توضیح و توصیف آن دشوار است و اشخاص مختلف، تعبیرهای متفاوتی از آن دارند. این واژه، حتی در نفس خودش، نوعی ابهام و دشواری دارد که چارلز هندی’، نویسنده ی تحسین برانگیز بین المللی در حیطه تجارت و مد به قلمی ساده خلاصه کرده است. من طی گفت وگویی معمولی هنگام صرف صبحانی پرسیدم که انگیزش را چگونه تعریف می کند و این واژه چه مفهومی برایش دارد. او گفت یک دلیل این واژه را دوست ندارم، چون معلوم نیست آیا انگیزش چیزی است که اشخاص را به هیجان می آورد یا آنکه اشخاص، شخصا خود را تهییج می کنند. چیزی که فرد را به هیجان آورد اشاره ای ضمنی بر نفوذ و کنترل دارد و این با هدف خودانگیزشی، که در آن اهرم کنترل فرد در دست خودش است، مغایرت دارد. این اختلاف، فوق العاده با اهمیت است و والدین زمانی که موضوعی به زبانشان باشد، آن را فراموش می کنند. هندی، در آخرین کتاب خود، به نام ” روح مشتاق” ، محدودیتهای تأثیرات بیرونی را توصیف می کند. او می گوید در حالی که انسان نیرومند و حساس می تواند شرایطی را به وجود آورد که مردم در آن، احساس رهایی کنند و شور و شوق و هیجان های خود را بروز دهند، عامل بیرونی نمی تواند مایه ی الهام شود. این امر باید از درون او بجوشد.
دوست دارم اضافه کنم که اگر بنا باشد انگیزش را به آتش تشبیه کنیم، یعنی به نوعی منبع انرژی که تعهدات را در وجود انسان زنده نگاه دارد، در این صورت انگیزش به سوخت نیاز دارد. پدر و مادر می توانند مقداری از این سوخت را فراهم سازند، ولی اگر این سوخت بیش از حد باشد، درست مانند آتش واقعی، اکسیژن زندگی بخش زندگی را از بین می برد، و آتش اشتیاق را مهار و خاموش می کند. ما باید همواره از تفاوت میان انگیزش هدایت کننده ی کودک و انگیزشی که والدین بر آن پای می فشرند، آگاه باشیم. مغشوش کردن حد و مرز میان این دو و مداخله های ما میتواند باعث شود که نتیجه ی عکس در بر داشته باشد. توجه به این امر مهم، به درک بیشتر انگیزش کمک می کند.
_
انگیزش در کلام
انگیزش به معانی نیز به کار می رود :
1- الهام فکری
2- تلاش و عرق ریزی (بر اثر انجام دادن کار سخت)
3- اشتیاق و آرمان
4- خودکاوی
5- توجیه
انگیزش به عنوان الهام فکری
برای بعضی از افراد انگیزش اساسا نیرو و اشتیاق، هیجان و هدف است. الهام. کلید و اساس خود انگیزشی است. به این معنا أنگیزش، بیانگر احساسی بسیار شخصی درباره آن چیزهایی است که فرد دوست دارد یا می خواهد: همان چیزهایی که فردیت او را می سازند. شور و هیجان به هنگامی که اوضاع دچار اشکال می شود، هم توان لازم را برای مداومت در کار، و هم اشتیاق به انجام دادن تکالیف را به صورتی مطلوب در شخص به وجود می آورد. راهنمایان کارآمد، این شور و هیجان را پرورش می دهند و از آن حراست می کنند.
اگر همه ی کودکان الهام پذیر بودند، عالی میشد. مشکل اینجا است که اکثر آنان چنین نیستند. زندگی کودک پر از مسائلی است که باید به آنها بپردازد و ما نمی توانیم از او انتظار داشته باشیم که به آنها علاقه مند باشد. مثلا، شمار اندکی از کودکان، در زمینه ی انجام تکالیف درسی، اظهار شادمانی می کنند. به ندرت کودکی پیدا می شود که درباره ی مرتب نگاه داشتن اتاق خواب خود شور و شوق نشان دهد، یا از خواندن هر موضوع درسی به وجد آید. همچنین، در کودکی دوره هایی طبیعی وجود دارد که کودکان نسبت به چیزهایی که به آنها علاقه مند بوده اند احساس بی تفاوتی میکنند و زمانهایی هست که مشکلات شخصی باعث میشوند که کودک، احساس خلاء و پوچی و بی پناهی کند. زمانی که شور و شوق و الهام تواما وجود داشته باشد، والدین گرفتاری کمتری دارند. مساله ی اصلی والدین و کارشناسان روانشناسی این است که اولأ چگونه باید کودکان را به هیجان آورد و برانگیخت؛ ثانیا وقتی موارد الهام بخش محدودند، با کودکان تزلزل و بی علاقه اند، چگونه باید انعطاف پذیری و تصمیم گیری را در آنان پرورش داد.
انگیزش به عنوان تلاش و عرق ریزی
تعریف متداول انگیزش، میزان تلاشی است که افراد در رسیدن به نتایج یا هدف ها صرف میکنند. در این زمینه، واژه هایی مانند نیروی اداره، پشتکار، استقامت، شکیبایی، پیگیری، تادیب نفس نیز به ذهن خطور می کنند. امروزه تصور بعضی اشخاص شاغل در آموزش و پرورش، بر این است که با اجازه دادن به کودکان که منتظر الهامی باشند تا تکالیف آنان را آسانتر کند، بیش از حد بر ارضای نفس تاکید شده است. وقتی چیزی به ما الهام می شود و از انجام فعالیتی لذت می بریم، تلاش و انضباط خاصی را متحمل نمی شویم؛ در صورتی که اگر از ما بخواهند کاری را که چندان مطلوبمان نیست انجام دهیم، مجبور به رعایت انضباط خاصی هستیم. در نتیجه، منتقدان بر این باورند که کودکان نازپرورده شده اند و توانایی لازم را برای کار کردن ندارند و از طرفی، این کارها نیز، چه خوشایند باشند و چه نباشند، باید انجام بگیرند. در نظر این منتقدان، انرژیی که در تعریف انگیزش بدان اشاره شد، شور و هیجان نیست، بلکه سعی و کوشش و عرق ریختن است.
با این حال، این دیدگاه مربوط انگیزش نیز محدود است. البته برای هر کسی، مقداری تادیب نفس با ثبات قدم در رسیدن به هدف های خود، دارای اهمیت است، خواه این هدفها سرشار از هیجان و شور و اشتیاق باشد، خواه نه. ولی انگیزش، فرایندی پیچیده و ظریف است که مستلزم مهارت، تجربه و فهم بسیار است. جان هانت ، نظریه پرداز سازماندهی، نیز می گوید: انگیزش یک موتور نیست که در درون انسان ساخته شده باشد … بلکه واکنشی فردی به یک دوره ی کامل از تجارب است. به کار بردن واژه هایی از قبیل «پشتکار» ،«سخت کوشی» و «شکیبایی که برای توصیف انگیزش، نه تنها محدودیت هایی به وجود می آورد، بلکه بالقوه خطرناک نیز هست. چنین کاربردی ممکن است ما را ترغیب کند تا در پاسخ، فقدان انگیزش را نشانه ای از بی لیاقتی و حتی حقارت اخلاقی، تمسخره زور و تنبیه طاقت فرسا تلقی کنیم. اما سرزنش، خفت، تحقیر و اهانت، در درازمدت مؤثر نخواهد بود. ما از آن رو به این موضوع واقفیم که این عوامل قبلا آزموده شده اند. از زمانی که عبارتهایی مانند «جوهر اخلاقی»، خونسردی و پشتکار» و «استقامت» در جامعه رایج بودند، مدت زیادی نمی گذرد. شرمندگی و تحقیر، با سرافکندگی همراه می شود. تحقیر فقط به خودباوری که در قلب انگیزش جای دارد و نقطه ی آغازین انکارناپذیری برای خودانگیزشی محسوب می شود، آسیب بیشتری می رساند.
انگیزش به عنوان اشتیاق و آرمان
انگیزش شامل اشتیاق و امید و آرمان نیز می شود. ما باید دارای هدف، آرمان و مقصدی برای بلند پروازی های خود باشیم. بنابراین، مفهوم انگیزش، بر مسائلی همچون برخورداری از حس جهت یابی و میل به تحرک و استفاده ی مناسب از زمانه متمرکز است. از این دیدگاه، انگیزه داشتن یعنی نسبت به کاری که میخواهیم انجام دهیم، طرح و بینش روشنی داشته باشیم، در این زمینه، الگوها نقش بسیار مهمی ایفا می کنند چون آنها نمونه های مطلوبی از همان افراد یا اشیائی هستند که ما دلمان میخواهد به آنها دست بیابیم. اگر ما اشتیاق و آرزوی دستیابی به چیزی را داشته باشیم، درصدد جست وجویش برمی آییم و این مستلزم حرکت و تلاش است. شاید آن چیز دور از دسترس ما باشد، ولی باید باور کنیم که دست یافتنی است. زبان اشتیاق و آرزو، حاوی واژه هایی چون «امید» ، «آرزو»، و «تمایل» است. این زبان، زبان خوش بینی و امیدواری است.
انگیزش به عنوان توجیه
روانشناسانی که نخستین بار در دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ سعی کردند انگیزه را به صورت علمی مورد پژوهش و تحلیل قرار دهند، آن را عنصری درونی و کمابیش ذاتی تلقی می کردند، نه نیرویی که به آسانی با تفکر عقلانی کنترل می شود. این نیروها را به عناوین مختلفی، از جمله نیازها»، «سائقها» یا «امیال» نامیدند. تصور می شد که مردم به شیوه هایی خاص رفتار میکنند و در جست وجوی هدفهایی خاص هستند، از آن رو که این هدف ها، نیازهای اساسی و ناآگاهانه انسان را برآورده می کنند. در حال حاضر پژوهشگران ترجیح میدهند انگیزش را عاملی آگاهانه و عقلایی تلقی کنند، نه عاملی عنان گسیخته و مقهور کننده. با این تصویر ذهنی، انگیزشها دلیلی برای انجام دادن کارها هستند. اگر ما درک کنیم که چرا می خواهیم کاری را انجام دهیم، به احتمال زیاد به آن می پردازیم. بزرگسالان و محققا کودکان رشد یافته، معمولا می توانند درباره وی دلایل عملکرد و رفتار خود توضیح بدهند. برای مثال، انگیزش یک فرد برای پرداختن به یک رشته ورزشی، ممکن است دلایل گسترده ای داشته باشد. از جمله میل به ورزیده شدن، از دیگران جلو زدن، یا تمایل به بهترین شدن. برای این رفتار مجدانه، توضیحات بسیار مفصلی وجود دارد. این موضوع باعث شده تا کسانی که امروزه به انگیزش علاقه مند هستند به تحقیق و مطالعه در مورد رفتارهایی بپردازند که فرد را به اهداف شخصی خویش می رساند.
انگیزش به عنوان خودکاوی
انگیزش همچنین به هیجان مربوط به جست وجوی خویش و کشف خود مربوط میشود. اگر ما در کشف مهارت های نوین، استعدادها و منابع شخصی که ملکه ی ذهن ما نشده باشند، احساس خرسندی و لذت نمی کردیم، تمایل کمتری به تلاش می داشتیم. مارکوس و نوریوس دو روانشناس موفق آمریکایی، معتقد بوده اند که انگیزش، فرایند کاوش “خودهای محتمل” ماست. باید باور کنیم که هر چیزی برای ما امکان پذیر است و باید جرأت آزمودن آن را داشته باشیم، حتی اگر لازم باشد که کار دشواری را انجام دهیم یا در برابر چیزی ایستادگی کنیم. در کاری که ممکن است انجام دادنش فراتر از تحمل باشد، مانند بالارفتن از کوه اورست، می توانیماز کشف یک توانایی تازه در خود در غلبه بر آن مشکل خشنود باشیم. آنگاه، پس از غلبه بر این امور دشوار، احساس امنیت و قدرت بیشتری می کنیم. تلاش و جست وجو، باعث افزار خودشناسی، عزت نفس و اعتماد به نفس در ما می شود.
خودکاوی شامل سه ویژگی است. وقتی که هر سه ویژگی را کسب کنیم، بزرگترین موفقیتها را به دست خواهیم آورد. این ویژگی ها عبارتند از:
_ کشف ظرفیت ها و امکانات فردی خود؛
_ درک این ظرفیت ها و امکانات تنها به وسیله ی خودمان؛
_ خود پروری از طریق کنجکاوی کردن.
هرچقدر دیگران بیشتر در کار ما مداخله کنند و وظایفی را که بر عهده ماست انجام دهند، به همان میزان، کمتر می توانیم وجهه و اعتبار کسب کنیم. البته، در صورت همکاری با دیگران، گاهی اوقات می توانیم در مورد طرحی گروهی یا دونفره، مثلا به عنوان پدر یا مادر در یادگیری فرزندانمان، به موفقیتی قابل توجه دست یابیم. در بعضی موارد وقتی با مشکل مواجه می شویم، به کمک نیاز داریم از آن به بعد می توانیم نسبت به زمانی که تنها به امید خود رها شده باشیم، با موفقیت بیشتری به خواسته مان برسیم. با این همه، باید گفت وقتی طرحی شخصی را، از آغاز تا دچار شور و هیجان خاصی می شویم پایان، یعنی از پیدایش اندیشه تا به اجرا درآمدن و تکامل آن، به طور انفرادی انجام می دهیم، دچار شور و هیجان خاصی می شویم.
مرکز مشاوره دیدار 02188893258
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com