Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the antispam-bee domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the rocket domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the wordpress-seo domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the hueman domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (این پیام در نگارش 6.7.0 افزوده شده است.) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114 کنترل کردن همسر | مرکز مشاوره دیدار
ارتباط زناشویی ماهیت، سرچشمه عمده ناخشنودی است. هیچ ارتباط دیگری مانند آن نمی تواند دو انسان بالغ را که ممکن است شناخت بسیار کمی از یکدیگر داشته باشند، برای یک عمر به یکدیگر قفل کند، هرچند این واقعیت نیز وجود دارد که این دو نفر از دو جنس مخالف هستند و برای یکدیگر جذابیت دارند. زنان و مردان بسیاری که پیش از ازدواج با یکدیگر زندگی میکنند، پس از مدتی یکی یا هر دوی آنها به این نتیجه می رسند که تمایلی به ازدواج ندارند. دلیل شان هم این است که نمی خواهیم خودمان را با این ارتباط تعهد آور، محدود کنیم. اما بسیاری از این زوجها نیز به یکدیگر علاقمند می شوند و ازدواج میکنند بنابراین، حتی با هم زندگی کردن نیز میتواند یک زوج را آماده ی پایبند کننده ای به نام ازدواج کند.
ازدواج بیش از هر ارتباط دیگری طرفین را مقید می سازد. همچنین، زوجین از حق اشتباه کمتری برخوردارند. آنچه دو فرد باید پیش از ازدواج بدانند، این است که ازدواج مسأله ای نیست که همه به آن اشراف داشته باشند. زندگی مشترک را افرادی شروع میکنند که نمی دانند ازدواج، قدم گذاشتن در یک شراکت کاری است که معمولا جزئیات نحوه ی برخورد با مشکلات احتمالی به صورت کتبی ذکر نمی شود.
حفظ یک رابطه زناشویی موفق، سخت ترین نوع حفظ رابطه است. تقریبا بیش از نصف افرادی که ازدواج میکنند، قادر هستند زندگی مشترک خود را برای یک عمر حفظ کنند و از کسانی که موفق به حفظ آن می شوند، افراد بسیار کمی یافت میشوند که دفتر زندگی مشترکشان را با خوبی و خوشی ببندند. در بین تمامی روابط مختلف ما، زندگی مشترک طولانی مدت و خوشایند، کمیاب ترین نوع رابطه است که به آسانی به دست نمی آید.
–
زوجین وقت و پول خود را صرف یافتن راهی برای احیای زندگی مشترکشان میکنند و برای رسیدن به خواسته هایشان به هرگونه متخصص و حتی دعانویس متوسل می شوند أما اکثر این راهها به بن بست میرسد، زیرا به دنبال راهی می کردند که شریکشان را اصلاح کنند و نه خود را، در هر ارتباطی از هر نوع و شکلی هر کس صرفا می تواند خود را تغییر دهد و نه هیچکس دیگر را دلیل عدم موفقیت زوجها آنها در زندگی مشترکشان به سنتی برمی گردد که خصلت کنترل گری مینامم و متأسفانه این گونه افراد، کم نیستند، ۹۹ / ۹۹ درصد مردم جهان به دلیل این رسم کنترل گری است که در کنار آمدن با دیگران دچار مشکل می شوند. این عادت منحصر به ازدواج نیست، اما در زندگی زناشویی شدیدتر خود را نشان می دهد.
فرض اصلی کنترل گری این است که: چنانچه ما احساس ناخرسندی می کنیم، خود مسئول چنین احساسی نیستیم، بلکه این دیگران و حوادث خارج از کنترل ما هستند که مقصرند و یا مغز ما از لحاظ ساختاری با شیمیایی به نحوی است که، بدون اینکه ما بخواهیم، این مشکل را ایجاد میکند.
در این فرضیه هرگز علت بدبختی مان، نحوه ی انتخاب اعمال ما شناخته نمی شود. افرادی که از زندگی مشترکشان راضی نیستند، متوسل به کنترل گری می شوند و میگویند: تقصیر من نیست. همسرم عامل تمام این بدبختی هاست و من وظیفه ی خود می دانم هرکاری که می توانم برای تغییر رفتارهای او در قبال خود انجام دهم، هرچند به قیمت جان او تمام شود.
–
برای انجام این وظیفه ، (یعنی تغییر رفتار او ) ما معمولا کلیشه ای در پیش می گیریم که آنها را هفت عادت تخریبگر خیر نامیده ایم. این رفتارها را کلیشه ای می نامیم زیرا تقریبا همه ی ما هر روز رفتارها را تکرار میکنیم، بدون آنکه فکر کنیم این رفتارها تا چه حد عامل بدبختی برای خودمان و دیگران هستند. این رفتارها عبارتند از :
1- عیب جویی یا انتقاد
2- سرزنش
3- شکوه و گلايه
4- نق و غرغر
5- تهدید
6- تنبيه
7- دادن حق حساب یا باج برای تحت کنترل در آوردن دیگری.
این عادات مخربند زیرا اگر در طولانی مدت اعمال شوند، زندگی های مشترک بسیاری را از بین می برند.ممکن است زوجی از این عادات مخرب هر روز استفاده کنند ولی کارشان به طلاق نکشد، اما مطمئنا در شرایطی خوبی زندگی نمی کنند. اگر از ما خواسته شود که سعی کنیم تا یک روز از انجام این عادات در مراوداتمان خودداری کنیم تقریبا کار غیر ممکنی به نظر می رسد. واقعا کاری دشوار است زیرا در موقعیتی که غالبا ما آنها را به کار می بریم.
بنابراین در چنین شرایطی برای دریافت کمک به دوستان یا حتی متخصصان مراجعه می کنیم، اما آنها نیز خود پیرو قانون کنترل گری هستند و ما را در آنچه باور داشته ایم پابرجاتر می کنند. این باور که همسر ما فرد مورد نظر ما نیست، یا اگر بخواهیم به زندگیمان ادامه دهیم او باید تغییر کند تا زندگی موفقی داشته باشیم و از آنجا که در این دیدگاه، مشکل ما تقصیر طرف مقابل است و نه ما، هیچ تلاشی برای تغییر خودمان انجام نمی دهیم. از این رو، ناراحتیهای ما نه تنها کم نمی شود، بلکه غالبا شدیدتر نیز می شود. این در حالی است که برای ایجاد تغییرات لازم و ساختن یک زندگی مشترک موفق باید چیزهای زیادی درباره ی خودمان و خصلت کنترل گری، بیش از آنچه اکنون می دانیم، بیاموزیم.
در ارتباط با این موضوع، نظریه جدیدی ارائه داده ایم به نام نظریه انتخاب، و شما می توانید – نه تنها در مورد زندگی زناشویی تان بلکه در تمام جوانب زندگی تان – آن را به کار گرفته و جایگزین قانون همگانی و مخرب کنترل گری که هم اکنون بررفتارتان حاکم است، نمایید. این روانشناسی جدید را نظریه انتخاب نامیدیم زیرا به ما می آموزد که آنچه انجام میدهیم و احساس میکنیم، از جمله بدبختی ما، حاصل انتخاب خود ماست. بنابراین، اگر میخواهیم احساس بهتری داشته باشیم باید به نحوی زندگی مان را تغییر دهیم. در اغلب موارد، این کار بدین معناست که چنانچه با دیگران مشکل داریم، برای حل آن باید با دقت بیشتری به | رفتارهای خودمان توجه کنیم.
به استثنای برخی روابط خانوادگی بسیار خوب، تنها ارتباط نزدیک در سنی۔ بزرگسالی که ما علاوه بر زندگی مشترکمان داریم، دوستان قدیمی ما هستند. نکته ای که بسیار جالب به نظر می رسد این است که در میان این دو نوع تعلق خاطرو وابستگی، ازدواج رابطه ای است که کمتر از دوستیهای طولانی مدت با موفقیت روبرو می شود و دوستی های طولانی مدت معمولا بسیار موفقیت آمیزتر از ازدواج اند. دلیل این تفاوت کاملا واضح است: کنترل گری در زندگی مشترک بسیار بیشتر از دیگر روابط به کار برده می شود. این در حالی است که تقریبا به هیچوجه در دوستی های بلندمدت کنترل گری بکار گرفته نمی شود. در واقع، دوستی های طولانی مدت تنها ارتباط انسانی ای هستند که بدون آنکه خود بدانیم، از ابتدای دوستی نظریه انتخاب را در آن به کار می بریم. بکارگیری هر چه بیشتر نظریه انتخاب باعث تقویت دوستی مان میشود. به همین دلیل نیز این گونه دوستیها بلندمدت تر و مستحکم تر از هرگونه ارتباط انسانی دیگر است.
غالبا از زوج های ناراضی ای که به من مراجعه می کنند می پرسم چرا همانطور که با همسرانتان رفتار می کنید، با دوستانتان برخورد نمیکنید؟ » تقريبا همیشه پاسخ این است که اگر با دوستانم اینطور رفتار کنم، آنها ما را از دست می دهم . این نکته به زوج هایی که می خواهند زندگی زناشویی شادتری داشته باشند، نشان میدهد که جایگزینی نظریه انتخاب به جای کنترل گری کمک بزرگی به آنها خواهد کرد. اما مشکل در اینجاست که ما غالبا از ضررهای کنترل گری آگاهی نداریم و همچنین اطلاع درستی از نظریه انتخاب، و نحوه ی کاربرد آن به عنوان جایگزین کنترل گری، در دسترس نیست.
اگر نگاه موشکافانه ای به علت موفقیت دوستی هایمان داشته باشیم، به خوبی درمی یابیم که بازوی ویرانگر کنترل گری در تمامی جنبه های متفاوت این دو نوع ارتباط دخیل است. تفاوت اول کاملا مشخص است، زندگی زناشویی برخلاف دوستی، تعهدی قانونی، اخلاقی و معمولا مذهبی به شمار می رود. بنیان ازدواج تماما براساس کنترل گری ساخته شده است، نیروهای جبری برنامه ریزی شده ای وجود دارد تا زندگی زناشویی دست نخورده باقی بماند. اما شادی و خوشی بسیار کمی در کنترل وجود دارد و شاید اصلا خوشی ای وجود ندارد، همانطور که معمولا گفته میشود: خدا این دو نفر را برای همدیگر آفریده است و هیچ کس نمی تواند آنها را از هم جدا کند، حتی اگر هیچ احساس خوشبختی میان آنها وجود نداشته باشد.
کنترل گری زندگی ها را از بین می برد و طرفین را به سوی طلاق سوق می دهد. برخلاف ازدواج، در دوستیها هیچ سوگند تعهدآوری در میان نیست. رابطه دوستی تنها از لحاظ اخلاقی طرفین را نسبت به یکدیگر متعهد میکند و هیچ نیرویی رفیقی را به انجام آنچه دوست ندارد، مجبور نمی کند. رفاقت و دوستی تنها با توافق طرفین برای حفظ آن پایدار می ماند و موفق می شود. هنگامی که دوستی پایان می یابد، همه چیز تمام می شود، هیچ تلاشی برای کنترل آن صورت نمیگیرد. اما در زمان طلاق، واضح و روشن است که هر گونه تلاشی که برای حفظ زندگی مشترک افراد صورت می گیرد، نه تنها به حل مشکل کمک نمی کند بلکه مشکلات آنها را بیشتر می کند.
دومین تفاوت در این است که در ازدواج، طرفین ناچارند از نظر جسمانی به یکدیگر نزدیک باشند. افراد متأهل «باید» با یکدیگر زندگی کنند یا اگر با هم باید با یکدیگر تماس نزدیک برقرار کنند. دوستان برای حفظ دوستی شان، نه لازم است با هم زندگی کنند و نه لازم است در تماس دائم با یکدیگر باشند.
تفاوت سوم در این است که برخلاف یک دوستی ناموفق، ازدواج در صورتی که به در بسته بخورد، با عواقب مشخص زیادی روبرو می شود. از جمله: حمایت همسر، نگهداری فرزند، حق دیدار فرزند، انزوای اجتماعی یا طرد مذهبی، بی اعتنایی افراد خانواده و از دست دادن اموال. اما زوجهایی که با علم به تمام مشکلات فوق اقدام به جدایی می کنند، معمولا بدین دلیل است که دیگر نمی توانند میزان کنترلی را که بر زندگی زناشویی شان تحمیل می شود، بیش از این تحمل کنند. ما هرگز با این مقررات حقوقی مخالف نیستیم، بلکه در پی یافتن راهی برای ازدواج موفق تریم.
بالاخره، مشکلات روان شناختی ای که کنترل نمودن یا کنترل شدن ایجاد می کند عبارت است از بیماری روحی، انواع اعتیاد از قبیل اعتیاد به مواد مخدر و مشروب الكلى و خشونت مانند بدرفتاری با همسر یا فرزند، که در ازدواج های شکست خورده بسیار دیده میشود. چنین مشکلاتی در مورد دوستی ها کاملا غریب است. در واقع، علاوه بر اعضای مهربان خانواده، دوستان صمیمی خوب بیش از هر کسی دیگری در جلوگیری از ابتلا به مشکلات روانی و رفتاری افراد سودمند هستند. بنابراین کنترل گری، تخریبگر زندگی زناشویی است. تا جایی که، تجربه به ما نشان داده است هرچه از شروع زندگی مشترکمان می گذرد، شانس ما برای داشتن یک ازدواج موفق کمتر می شود.
برای غلبه بر این خصلت از یک مشاوره پیش از ازدواج و یا یک زوج درمانگر کمک بگیرید.