کار تیمی
نیروی جمعی ایجاد کنید:
اصول همکاری خلاق
نخستین شرط همکاری موفقیت آمیز هر گروه، تیم، دسته، اجتماع، انجمن، شرکت و زندگی زناشویی، خانوادگی و حرفه ای آن است که در پرتوی تعاون متقابل اجتماعی موفقیتها را جستجو کنیم. وقتی از وینستون چرچیل تقاضا شد که رهبری جبهه های جنگ بریتانیا را به عهده گیرد، اظهار داشت که در تمام عمر، خود را برای چنین ساعتی آماده کرده است. اگر با نظری ژرف و دقیق به مفهوم نیروی جمعی با روحیه تیمی بنگریم، در می یابیم که این مضمون در برگیرنده عالی ترین جنبه های زندگی است – تجلی همه عادتها و آزمونی راستین از آنها. هرگاه بتوانیم در چالشهای دشوار زندگی، انگیزه برنده / برنده، چهار موهبت منحصر به فرد انسان و فنون همدلی را کانون توجه قرار دهیم، به والاترین جنبه های مشارکت و تعاون دست یافته ایم. با توسل به این تکنیک راه حلهایی پدید می آید که پیش از این وجود نداشت. روحیه تیمی خمیر مایه رهبری مبتنی بر اصول است. تربیت فرزندان را با اتکای به اصول میسر می کند؛ حداعلای تواناییهای آدمی را شتاب بخشیده، در هم آمیخته و برون می افکند. در حقیقت تمام عادتهای پیشین، ما را برای آفرینش اعجاز روحیه تیمی آماده می کند.
نیروی جمعی چیست؟
در ساده ترین توصیف ممکن می توان گفت که برآیند نیروی جمعی از جمع تک تک نیروها بیشتر است؛ بدین مفهوم که رابطه اجزاء با یکدیگر، جزئی جداگانه تلقی می شود. این جزء نیروبخش ترین، متحدترین و سریع ترین و پر هیجان ترین اجزاست.
طرز کار این فرآیند، خلاق، هیجان انگیز و حتی رعب آور است. زیرا در قالب آن رخدادهای آینده غیرقابل پیش بینی است و معلوم نیست که سر از کجا در آورد. نمی دانید که چه خطرات و چالشهایی در کمین نشسته است، سفری است سراسر مبارزه جویانه، پیچیده و سرشار از ناشناخته ها، از این رو قبل از هر چیز، امنیت باطن و روحیه ای لبریز از ماجراجویی و خلاقیت می طلبد؛ بدون تردید بایستی از محدوده ایمن زندگی پا را فراتر گذاریم، نیاز مداومی را برای تنوع و درگیریهای تازه پدید آوریم، تجربه های عادی و روزمره را به هیچ گیریم، چیزهای تازه کشف کنیم و امکانات تازه، قلمروها و قطبهای جدیدی را بگشایم و آنگاه دیگران را راهبر و پیشرو باشیم. جلوه هایی از نیروی جمعی را در همه جای طبیعت می توان یافت. برای مثال اگر دو گیاه را نزدیک هم بکارید، ریشه های آنها در هم می آمیزند و کیفیت خاک را بهبود می بخشند و در پرتوی این تعاون و همبستگی هر دو بهتر رشد می کنند. وزنی که دو قطعه چوب به اتفاق تحمل می کنند، بسیار بیشتر از مجموع وزنی است که هر یک به تنهایی تاب می آورند. به بیانی دیگر در مبحث نیروی جمعی یک به علاوه یک برابر است با سه و یا بیشتر.
ذکر مثالهای فوق توصیفی از همکاری و مشارکت خلاق را به دست می دهد. به امید این که اصول همکاری خلاق را در طبیعت بیاموزیم و آن را در ارتباطات هر روز خویش دخالت دهیم. زندگی خانوادگی فرصتهای زیادی را برای مشاهده ی روحیه تیمی و استفاده از آن فراهم می آورد. ساده ترین نوع آن اتحاد زن و مرد است که به تولد کودک می انجامد روحیه تیمی بر اساس ارزش بخشیدن، احترام به تفاوتها، افزایش توان جمعی و جبران ضعفها پی ریزی شده است.
طبیعی است که ما تفاوتهای جسمانی زن و مرد و یا زن و شوهر را ارج می نهیم؛ اما تفارنهای ذهنی، اجتماعی و عاطفی آنان چه استنباطی داریم؟ آیا این تفاوتها می تواند مظهر جنبه های تازه و پرشوری از زندگی باشد. آفریش محیطی برای رشد بالندگی همگان، فضایی که عزت نفس همه را تقویت کند و فرصتهای جدیدی را برای خود اتکایی همه و سپس اتکای متقابل بگشاید؟ آیا با حس مشارکت و تعاون می توان دستورالعملی برای نسلهای آینده نگاشت تا انسانها با توسل به آن از موضوع مدافعی، خودخواهی، خود محوری و دورویی دست بشویند و به ایثار، نوعدوستی و صدافت روی آورند و در هر کجا که قدم می گذارند، عشق، معرفت و صفا بپراکنند.
ارتباطات مبتنی بر روحیه تیمی
هر گاه روح مشارکت و تعاون را بر ارتباطات اجتماعی خویش بدمید، ذهن، قلب و زبان خود را به امکانات، راه حلها و انتخابهای تازه گشوده اید. ممکن است در ظاهر احساس کنید که از رعایت عادت ۲ (ذهنا از پایان آغاز کنید) غافل شده اید در صورتی که درست عکس این قضیه صادق است. شما در حال اجرای این عادت هستید، اگر چه دخالت در هر کار مشارکتی ممکن است سرانجام روشن و تضمین شده ای در بر نداشته باشد. در عین حال حسی شعف انگیز که با ایمنی و ماجراجویی آمیخته است از درون به شما اطمینان می بخشد که گذشتن از قید و اجبار های گذشته و گام نهادن در قلمروی هیجان انگیز مجهولات بسیار ارزشمندتر از اوضاع و شرایط ملال آور و تضمین شده اکنون است. شما با این اعتقاد که افراد دلبسته و درگیر در کار جمعی، بینش بیشتری به دست می آورند و هیجان یادگیری و بینش دو جانبه، یک حرکت آنی و نیرومند را برای یادگیری، رشد و بینش بیشتر پدید می آورد کار خود را از آغاز می کنید.
بسیارند مردمانی که در محیط خانواده و در زندگی اجتماعی خود کمترین توجهی به مشارکت و نیروی جمعی ندارند. تفشه ذهنی آنان با خطوط خودخواهی و منیت ترسيم شده است. به اعتقاد این کسان، به زندگی و مردمان دیگر نمی توان اعتماد کرد. در نتیجه آنان هرگز به اصل نیروی جمعی روی خوش نشان نمی دهند.
این آغاز یکی از ضایعات و تراژدیهای زندگی است زبرا قابلیت گسترش و پرورش و شکوفایی آدمی را سلب می کند و نمی گذارد بهترین توان خود را بپروراند آشکار کند. مردمان غير مؤثر کسانی اند که بدون بهره گیری از توانایهای باطنی، روزها یکی پس از دیگری سپری می کنند. این کسان گاه تاثیرات نیروی جمعی را در مقیاسی بسیار ناچیز تجربه می کنند. حتی چه بسا خاطراتی از چندین کار خلاق و غیر معمول تجربه کرده اند. برای مثال در یک تیم ورزشی، روح اخوت و مشارکت را چشیده و یا در وضعیت قهری و اضطراری با لگد کوب کردن منیت و خود مدادی، همراه با سایرین برای نجات جان کسی و یا رفع بحرانی بپا خاسته اند. بسیارند افرادی که چنین رویدادهایی را غیر عادی، غیر موجه و حتی اعجاب آور تلقی می کنند. در صورتی که این رخدادها به طور مرتب و مداوم و تقریبا همه روزه در روند زندگی ما حادث می شود. در عین حال رویارویی با آن مستلزم برخورداری قابل توجهی از حس ماجراجویی، روحيه تیمی و احساسی ایمنی و یکرنگی است.
بیشتر کارهای خلاق قابل پیش بینی نیست؛ اغلب مجهول و ناشناخته است؛ برد و باخت و آزمون و خطاست. و مادامی که آدمیان تاب ورود به وادی ناشناخته ها را نداشته باشند و امنیتشان را از تمامیت وجود، اصول و ارزشهای نهانی خویش طلب نکنند درگیر شدن در کارهای تهور آمیز و خلاقی را امری دلسرد کننده و ناگوار خواهند یافت نیاز این کسان به حصول اطمینان از رویدادهای آینده بسیار زیاد است و همه چیز را تا بی کرانه ها باید ببینند و لمس کنند.
نیروی جمعی در کلاس درس
بر پایه ی سالها تجربه تدریس خود، بر این باور هستم که بسیاری از فضاهای آموزشی مهم و راستین در آستانه هرج و مرج و آشفتگی است. یک محیط آموزشی زمانی موفق است که هم فراگیر باشد و هم فرادهنده، همچنین اهمیت کار مشارکتی را به خوبی درک کرده و از آن استقبال کند و بر این اصل که هر حرکت تیمی نیرومندتر از مجموع کار انفرادی است تأکید ورزد. غالب مواقع استاد و شاگرد نمی توانند رویدادهای آینده را پیش بینی کند. البته نخست فضای امن محیط آموزشی به دانش پژوهان مجال دهد که با یکدیگر به بحث و جدل علمی بپردازند و با گوش کردن به نقطه نظرهای یکدیگر مطالب بسیاری بیاموزند اما به تدریج با چیره شدن اندیشه های بکر بر روحيه ی سنجش، رویدادی غیر مترقبه پدیدار میگردد: یکایک افراد کلاس از شور و هیجان نیرو، ایده و مسیر تازه به وجد آمده و متحول می شوند. وضعیتی که توصیفش چندان ساده نیست و تنها برای افراد درگیر و دلبسته مملوس است. نیروی جمعی بدان معنا است که گروهی به اتفاق بر نوشتارهای پیشین که حاکی از اختلال، وقفه یا عقب افتادگی در بلوغ اجتماعی است خط بطلان می کشند و با پدید آوردن طرحهای نو، موفقیت خود را در کامیابی جمع، جستجو می کنند. به اعتقاد من، غالب مردم دست کم در برهه ای از زندگی از روحیه تیمی برخوردارند. اوقاتی که زندگیشان به دلایلی دستخوش آشفتگی و بحران است. نکته قابل تاسف اینکه افرادی که ضربه های سهمگینی را در زندگی تجربه کرده اند، اغلب با ذهنی متأثر از این ضربه ها تجربه جدیدی را آغاز می کنند. در نتیجه در برابر هر حرکت مشارکتی حالت تدافعی اتخاذ کرده و از برخورداری از چنین موهبت ارزنده ای محروم می شوند. برای مثال بعضی از کارگزاران و مسئولان، به خاطر سواستفاده تنی چند از کارکنان، قوانین و مقررات تازه ای را بر شرکت و سازمان متبوع خود حاکم و روحيه خلاقیت و آزاداندیشی افراد بسیاری را محدود می کنند؛ یا مدیرانی که بدترین سناریوهای ممکن را در ذهن به تصویر می کشند و با توسل به آن مقرراتی نابهنجار را وضع و ریشه های خلاقیت، کارهای متهورانه مبتنی بر روحیه تیمی را از بیخ و بن بر می کنند.
وقتی به تجربه های خویش پیرامون آموزش اجرایی و مشاوره می اندیشم به جرأت می توانم بگویم که جنبه های بارز و شاخص آن حاصل تعاون متقابل اجتماعی بوده است. لحظاتی فرا می رسید که رویارویی با حقایق درونی و واقعا گفتنی افراد، تشكيلات و خانواده ها، مستلزم جهش زودرس جسارت بود و در عین حال ابرازش محتاج ترکیبی از عشق و شهامت. آنگاه دیگران با رعایت یکرنگی و صداقت، در نهانخانه قلب را میگشودند و همه چیز را به سطح می آوردند و ارتباطات مبتنی بر مشارکت و تعاون را آغاز می کردند. ظهور خلاقیتها به بینشها و برنامه هایی می انجامید که هیچ کس در آغاز آن را پیش بینی نکرده بود. کارل راجز توصیف ماندگاری در این زمینه دارد: «شخصی ترین چیز، کلی ترین چیز است.» هر چه قابل اعتمادتر شوید و در گفتارتان بخصوص در مطالبی که به تجربه های فردی و عدم اعتماد به نفس تان مربوط می شود صداقت بیشتری نشان دهید، مردمان بیشتری روی حرف شما حساب میکنند و مطمئن تر درونیات خویش را برون می ریزند. این گفتار برخاسته از خلوص نیت به نوبه خود بر روحيه فرد دیگر تأثیر می گذارد. با پدید آمدن حس همدلی توأم با خلاقیت خالصانه، فضایی برای بروز اندیشه و مجالی برای یادگیریهای تازه به وجود می آید و حسی سرشار از هیجان و ماجراجویی این جریان را تسری می دهد. آنگاه مردم به رغم این که با عبارتهای نصفه و نیمه و گاه درهم و برهم با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، حرفهای یکدیگر را به سهولت درک می کنند؛ سپس دنیای تازه ای از بینشها، نقطه نظرها و برداشتهای ناشی از انتخابهای درست و راه حلهای تازه به روی فرد گشوده و مورد بررسی قرار میگیرد. اگر چه هر از چند گاهی این نقطه نظرهای تازه در میان زمین و هوا رها می شود اما به طور معمول به نوعی توافق عملی و مفید می انجامد.
روحیه تیمی در کسب و کار
زمانی که به اتفاق همکارانم بر روی تعیین رسالت شرکت مان کار می کردم در زمینه کار تیمی به تجربه پر معنای خاصی برخورد کردم و غرق شعف شدم. تقریبا تمام اعضای شرکت در یک برنامه کوهنوردی شرکت کردند و در بالای قله ای که شکوه طبیعت آن را در برگرفته بود، مرا در تهیه پیش نویس بهترین شعار رسالت یاری کردند. ارتباطات نخست احترام آمیز، دقیق و قابل پیش بینی بود اما به تدریج که ما درباره راه حلها و امکانات و فرصتهای تازه سخن گفتیم، افراد نقطه نظرهای درونی را به سطح آوردند و با صداقت تمام ذهنیات خود را جلوه گر کردند. جلسه ای که با موضوع تعیین رسالت شرکت آغاز شده بود جایش را به انجمن آزاداندیشان داد؛ جرقه های فکری یکی پس از دیگری ظهور کرد. ارتباطات افراد به طور کامل بر جسارت و همدلی متکی شد؛ ما از احترام و درک متقابل آغاز کردیم و با ارتباطات مشارکت آمیز و خلاق کار را به پایان رساندیم. همه می توانستند شور و هیجان را با تمام وجود حس کنند. به تدریج که این حالت جا افتاد، بینش جمعی پدید آمده را به کلمات منتقل کردیم. به این ترتیب هر کلمه ای از شعار رسالت که ساخته و پرداخته ذهن اعضای شرکت بود، نهایتا به صورت عبارت زیر متجلی گردید:
رسالت ما تقویت افراد، شرکتها و موسسات برای ارتقاء سطح کارآیی و دستیابی به اهداف ارزشمند از طریق درک اصل رهبری مبتنی بر اصول و زیستن با آن است.
فرایند روحیه تیمی که ما را به تعیین شعار رسالت شرکت مان رهنمون کرده بود، در ذهن و قلب یکایک ما حک شد و نقش یک چارچوب مرجع را برای ما به عهده گرفت چارچوبی ذهنی از آنچه که باید باشیم و آنچه که باید از آن دوری گزینیم. به طور کلی به مجرد تثبیت روحیه تیمی در ذهن افراد، حال و هوای تازه ای در ایشان پدید می آید. آنان بر این امر واقف می شوند که امکان رویارویی با ماجراهای دیگری که به گسترش ذهن بینجامد وجود دارد. اغلب به رغم تلاشهای زیادی که برای بازآفرینی کار تیمی خاصی مبذول می شود به ندرت نتیجه مطلوب حاصل می گردد. با وجود این،مقصود اصلی در پس کار خلاقه، بار دیگر قابل حصول است. همانند فلسفه ای در شرق که می گوید: «ما بر آن نیستیم که کار استادکاران را تقلید کنیم؛ بلکه در پی، ریزه کاریهایی که ایشان جستجو کرده اند هستیم. ما نمی خواهیم که کارهای تیمی خلاق گذشته را تکرار کنیم؛ بلکه قصد داریم تجربه های تازه ای را حول هدفهای متفاوت، تازه وگاه والاتر جستجو کنیم.
روحیه تیمی و ارتباطات
روحیه تیمی نیز مانند خلاقیت سرشار از هیجان است. یکرنگی و خلوص نیت در ارتباطات شگفتی می آفریند. امکان دستاوردها و پیشرفتهای پر معنا و راستین چنان روشن و ملموس است که خطر کردن و ماجراجویی را در خصوص آشکار کردن همه چیز توجیه می کند. پست ترین سطح ارتباطات ناشی از موقعیتهایی است که در پایین ترین حد اعتماد به وجود می آید. از علائم این گونه ارتباطات، اتخاذ مواضع تدافعی و تقابلی و مانور چارچوب و قوانین و مقررات و چشم پوشی بر صفات و رفتار نیکوی دیگران است. این گونه ارتباطات فقط منجر به روابط برنده / بازنده و یا بازنده / بازنده می شود؛ هیچ تعادلی بین تولید و قابلیت تولید وجود ندارد و این خود دلایل بیشتری را برای صف آرایی توجیه می کند. وضعیت مبانی این دیاگرام – ارتباطات مؤدبانه و محترمانه را نشان می دهد. در این موقعیت افرادی با هم ارتباط برقرار میکنند که به طور نسبی به رشد عقلانی رسیده اند. این کسان با رفتار احترام آمیز خود در صددند تا از بروز هرگونه رویارویی ناگوار جلوگیری کنند. از این رو ارتباطاتشان سرشار از ادب اما عاری از همدلی است. آنان ممکن است که ذهنا سخنان یکدیگر را درک کنند در عین حال به گونه ای ژرف به نگرشها و فرضیات نهفته در موقعیتها نمی نگرند و در نتیجه به امکانات تازه پی نمی برند. ارتباطات احترام آمیز در موقعیتهای مستقل و حتی متکی به یکدیگر کارساز است، با وجود این راه بر روی امکانات خلاقه گشوده نیست. در موقعیتهایی که دو نفر به یکدیگر متکی هستند، ارتباطات به طور معمول بر پایه مصالحه پی ریزی می شود. مصالحه به مفهوم 1.5=1+۱ است. هر دو طرف می دهند و می ستانند؛ آنان قصد ندارند که موضع دفاعی آغاز کنند، بر هم خشم گیرند و یا یکدیگر را آلت دست قرار دهند؛ بلکه رفتارشان برخاسته از احترام، خلوص نیت و صداقت است. با وجود این چون فاقد هر گونه تشریک مساعی و خلاقیت است، به پایین ترین حد ارتباطات برنده / برنده می انجامد. روحیه تیمی معادلات ریاضی را بر هم می زند، از این رو ممکن است ۱+۱ برابر با ۸ و یا حتی ۱۶۰۰ شود. اعتماد بالای حاصل از روحیه تیمی راه حلهایی را پدید می آورد که از انتخابهای اولیه بهتر است. افزون بر این افراد از صمیم قلب از کارهای متهورانه و خلاق لذت می برند. فرهنگ کوچکی شکل می گیرد که حتی اگر ماندگار هم نباشد تعادل میان تولید و قابلیت تولید را حفظ می کند. ممکن است که در بعضی از موقعیتها کار تیمی امکان پذیر نباشد؛ در عین حال حتی در چنین شرایطی، روحیه کار و تلاش خالصانه منجر به توافق موثرتری می شود.
مرکز مشاوره دیدار 02188893258
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com