هوش هیجانی
هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود است. به عبارت دیگر، شخصی که هوش هیجانی بالایی دارد، سه مؤلفهٔ هیجان هارا بهطور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند: مؤلفهٔ شناختی، مؤلفهٔ فیزیولوژیکی و مؤلفهٔ رفتاری. متونِ علم مدیریت بر این باورند که رهبران و مدیران با هوشهای هیجانیِ بالاتر، توان بیشتری برای هدایتِ سازمان تحت کنترلشان دارند. یافتههای جدید نشان میدهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفهشناسی بالایی هستند، اما فاقدِ هوش هیجانی و اجتماعی اند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیف تری دارند. از مقالاتِ پژوهشی برخی دانشمندان اینگونه بر میآید که، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بینِ پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعاتِ عاطفی برای راهنمایی فرایندِ تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. هوش هیجانی، اصطلاحِ فراگیری است که مجموعهٔ گستردهای از مهارتها و خصوصیات فردی را دربرگرفته و بهطور معمول به آن دسته مهارتهای درون فردی و بین فردی گفته میشود که فراتر از دایرهٔ مشخصی از دانشهای پیشین، چون بهره ی هوشی و مهارتهای فنی یا حرفهای است.
به رغم افزایش توجه و تمرکز روی هیجان ها و هوش هیجانی در بیست سال گذشته،میزان بی اطلاعی عمومی از درک و مدیریت هیجان ها بسیار تکان دهنده و شگفت انگیز است.از بین کسانی که آزمایش کردیم،فقط 36 درصد می توانستند،به هنگام بروز هیجان ها،آن ها را به دقت و به طور صحیح شناسایی کنند.یعنی دو سوم از ما معمولاً تحت کنترل و تسلط هیجان هایمان قرار داریم و هنوز در شناسایی آن ها و استفاده کردن از آن ها به نفع خود ماهر نشده ایم.آگاهی از هیجان ها و درک آن ها در مدرسه آموزش داده نمی شود.وقتی وارد جامعه و محیط کار می شویم می توانیم بخوانیم،بنویسیم و اطلاعات عمومی و تخصصی بسیار بالایی داریم،اما در مقابل مشکلاتی که با آن ها رو به رو خواهیم شد اغلب هیچ مهارتی برای کنترل و مدیریت هیجانمان نداریم.تصمیم گیری خوب،علاوه بر داشتن اطلاعات واقعی،به بسیاری از چیز های دیگر نیاز دارد.زمانی می توانیم یک تصمیم صحیح و به جا بگیریم که بتوانیم از اطلاعات خود بهره ببریم و هیجان های خود را کنترل کنیم.