مدیر موفق / کارمند موفق
کلماتی از قبیل مدیر و رئیس شاید کلمات خوشایندی نباشند. در سریالهای تلویزیونی و در فیلمهای سینمایی بعضی وقت ها این كلمات معنای زشت و بار منفی دارند. رئیس یا مدیر، همان رهبر و پیشوا می باشد. همان کسی است که گروهی کارگر با کارمند در اختیار خود دارد. البته خود رئیس هم از جهات بسیاری یک کارمند است و یک نفر آقا بالا سر دارد. از این لحاظ با بقیه کارمندان برابر است. اما در عین برابری نفر اول به حساب می آید. اگر هریک از ما با شغل و حرفه خود این گونه برخورد داشته باشیم، بهتر می توانیم با کار و همین طور با دیگران کنار بیاییم و احساس رضایت کنیم.
من شخصا به این نتیجه رسیده ام که فرمول اساسی برای مدیریت درست در منزل و در اداره در سه کلمه خلاصه می شود فکر کنید. سؤال کنید. عمل کنید. رمز موفقیت و کلید سعادت آن است که وجود ما در خانه و در اداره مؤثر و مفید باشد. چگونه می توانیم برای اطرافیان خود مفید و موثر باشیم؟ در درجه اول، باید گفت که ما زمانی به این هدف می رسیم که رضایت خاطر خودمان فراهم بشود.
علاوه بر این، توفیق ما موجب موفقیت مدیر می شود و او را یاری می کند. اگر رئیس آدم خوبی باشد، راه پیشرفت و ترقی ما را هموار می کند. تازه اگر آدم خوبی هم نباشد، این باعث می شود سابقه خوبی بدست بیاوریم و در صورت لزوم دنبال رئیس دیگری بگردیم و این کار ساده ای است.
این کتاب قصد ندارد که روابط استاندارد کارمند و مدیر را بازگو کند و حرفهای دیگران را تکرار نماید. نویسنده در این کتاب هدفمند است و آماده است تا رفتارها و شیوه ها را بررسی کرده و معیارها را دگرگون سازد. تحولی بوجود آورد. ممکن است به نظر شما مطلب جدید و نوی نباشد. این کتاب نیت خیری دارد و می خواهد باطریهای ذهن شما را شارژ کند و به محیط کار با دید بصیرت و با بینش بیشتر نگاه کند. در پایان کتاب یک سری مطالب ارائه شده که انجام آنها بسیار ضروری است. در عین حال اعمالی هم هست که باید جدا از انجام آن خودداری شود تا منافع شما تأمین گردد.
هرکس ممکن است از خواندن این کتاب به نتیجه مطلوبی دست پیدا کند. درست است که کتاب برای کارمندان با کارکنان نوشته شده اما امکان دارد که دیگران هم از آن به نحوی سود برده و از مزایای آن بهره مند شوند. شاید رؤسا هم قادر باشند از خواندن آن به نفع خود و زیردستان و کارکنان خود بهره برداری نمایند.
خلاصه کلام باید گفت که وقت خود را با شکایت کردن و گله از رئیس خود تلف نکنید. سعی کنید که در پیشبرد کارهای موسسه مفید باشید و نقش مؤثری را ایفا کنید. باید برای خود و رئیس خود راه کارهای خوبی را در پیش بگیرید.
چشمان خود را خوب باز کنید
زندگی بسیار عجیب است. وقتی یک دستگاه تلویزیون یا ضبط صوت می خریم، همراه آن راهنمای آن را هم دریافت می کنیم. علاوه بر آن خدمات پس از خرید را هم تضمین می کنیم. اما هنگامی که متولد می شویم، یا زمانی که شغلی را بدست می آوریم و یا آن گاه که ازدواج می کنیم و یا زمانی که پدر و مادر می شویم و حتی صاحب نوه می شویم، با زندگی آن طور که باید برخورد نمی کنیم. وقتی عمر گذشته خود را مرور می کنم، می بینم که حکایت آن مردی است که نابینا بود و در برخورد با یک فیل حیران مانده بود که این چه موجود عجیب و غریبی می باشد و قادر به تشخیص درست نبود.
حالا پیشنهادی خدمت شما عرض میکنم که ارزش امتحان کردن را دارد. در برخورد با شغل خود یک کتاب راهنما تهیه کنید. تهیه چنین دفتری زیاد هم سخت نیست. خاطرات گذشته خود را مرور کنید و داستانها و وقایع ریز و درشتی را که از گذشته داشته اید یا خوانده و یا دیده اید و شنیده اید پشت سر هم ردیف کنید. آن وقت متوجه می شوید که مشکلاتی که در محیط کار و زندگی برای شما پیش آمده است خیلی هم مهم نبوده.
زندگی را به یک کشتی تشبیه کرده اند که در آن چندین بخش مجزا وجود دارد. وقتی در قسمتی از آن نشتی پیدا شد باید آن را از دیگر بخشها جدا کرد. در این صورت خسارت کشتی به حداقل ممکن می رسد.
این شیوه ساده را یاد بگیرید و در زندگی روزمره خود به کار ببرید. فرض کنید که با رئیس شرکت اختلاف دارید و با یکدیگر سازگاری ندارید. در درجه اول سعی کنید به نحوی آن را فیصله بدهید. اگر موفق نشدید آن را از ذهن خود پاک کنید. شاید این قضیه درصد کمی از مشغله فکری شما باشد و تأثیر چندانی در کل زندگی شما نکند. بیشتر به فکر بقیه مسایل باشید. اما اگر مشکل شما بزرگ باشد آنگاه زندگی سخت و دشوار می شود و باید فکر اساسی کرد.
_
با مشکلات می توان برخورد عاقلانه کرد.
با مشکلات می توان عاقلانه برخورد کرد. یک راه آن است که ابعاد آن را بسنجید و بزرگی و کوچکی آن را در نظر بگیرید. باید تشخیص بدهید که تا چه اندازه در زندگی شما اهمیت دارد. از زوایای مختلف آن را بررسی کنید، عقل و شعور خود را به کار گیرید. گوشهای خود را بدقت باز کنید تا شنیدنیها را درست بشنوید. چشمان خود را باز کنید تا دیدنیها را به درستی ببینید. اطلاعات کافی جمع کنید و آنها را بترتیب ردیف کنید. سؤال کنید و جوابها را یادداشت کنید. عجله جایز نیست. صبر و حوصله داشته باشید و سیاست گام به گام را اتخاذ کنید، آنگاه متوجه می شوید که مشکل شما چندان هم بغرنج و پیچیده نمی باشد و با کمی بررسی و تحقیق قادر خواهید بود راه حل مناسبی را برای آن پیدا کنید.
برای موفقیت و توفیق در کار باید راه توسعه را در پیش گرفت. هر کسی وظیفه دارد این راه را تا آخرین روزهای عمر خود ادامه بدهد. این راه ساده و روشن است. به قول آمریکایی ها:
هیچ راهی پایان ندارد مگر در آخرین لحظه ای که پایان یابد. به عبارت دیگر وظیفه ما ادامه راه است یعنی آنکه راه خود را تا آخرین لحظه ادامه بدهیم. این راهی است که هر لحظه، هر روز و هر هفته و هر سال در پیش روی خود داریم. اعمال ما مانند دانه ای است که می پاشیم. تعدادی از این دانه ها زود جوانه می زنند. تعدادی دیر تر و تعدادی هم هرگز جوانه نمی زنند. دانه گندم چند ماه بعد حاصل می دهد می توان آن را درو کرد. اما دانه گردو چند سال طول می کشد تا محصول بدهد. نی خیز ران پنج سال طول می کشد تا رشد کند. اما وقتی رشد کرد در مدت چند روز چند متر قد میکشد. همچنین است زحمات ماسوخت و سوز ندارد. دیر یا زود به بار می نشیند و نتیجه لازم را بدست ما می دهد.
از قدیم گفته اند از تو حرکت از خدا برکت. این بدین معنی است که شما تصمیم لازم را بگیرید و دست به کار بزنید. در جایی مناسب و در زمانی مناسب فعالیت خود را آغاز کنید و مانند یک زارع منتظر نتیجه مناسب آن باشید. یقین بدانید که از زحمات خود محصول خوبی را بدست می آورید.
اگر بذر و دانه مناسبی بکارید و بعد از کاشتن آن مراقبت لازم را بعمل آورید، می توانید اطمینان داشته باشید که نتیجه مثبتی عاید شما خواهد شد. در غیر این صورت میوه خوب و محصول سالمی را بدست نمی آورید بعضی وقت ها، موقعیت اجتماعی خود را فراموش کرده و در انجام وظایف خود کوتاهی و سستی میکنیم. انجام کارها را به وقت دیگری موکول می کنیم و فکر میکنیم که تأخیر در کارها لطمه ای به کار ما نخواهد زد. با خود می گوییم خوب اگر این کار را فردا هم انجام بدهیم بجایی بر نمی خورد. این اشتباه بزرگی می تواند باشد. با هر از گاهی، خود را دستخوش حسادت می بینیم و انکار ناپسند و نامشروع در ذهن ما شکل می گیرند. به این گونه افکار و تفکرات نباید مجال داد تا رشد کنند، بلکه باید سعی کنیم که آنها را از فکر و خیال خود بیرون کرده و افکار خوب و پسندیده را جایگزین آنها بکنیم. اگر در انجام وظایف خود به بیراهه برویم قدر مسلم به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید.
در گیر و دار زندگی این کتاب راهنمای شما می باشد. کتاب راهنمایی که در آن سعی شده شک و تردید را از شما دور نگاه دارد. غبار یاس را از دل شما بزداید. شرط عقل آن است که در انتخاب کتاب و دوست و همکار دقت کنید تا هر روز شاهد پیشرفت تدریجی خود باشید. در این رابطه داستانی هست که ذکر آن در این مقطع خالی از حکمت نیست:
میگویند جهانگردی در بیابان از کاروانی دور افتاد. در مدخل باغی پر از گل و گیاه کلبه زیبائی توجه او را جلب کرد. وقتی وارد کلبه شد، صاحب آن را در حال عبادت دید. جهانگرد از دیدن چنین بهشتی در وسط بیابان حیرت کرد و پرسید:
خداوند چگونه این بهشت را خلق کرده است؟» | صاحب کلبه با فروتنی بسیار جواب داد:
خدا در همه جا هست و شاهد و ناظر بر همه کارهاست، من حرکت ابندانی را آغاز کردم در ادامه راه خداوند لطف خود را به من ارزانی داشت.»
پندار نیک
هرکدام از ما آدمها می توانیم برای خود یک شخص عاقل و باشعوری باشیم. هر مرد یا هر زنی ممکن است بدون توجه به سن و موقعیت و مقام خود صاحب تجربه و بینش خاص خود باشد. تحصیلات و معلومات با عقل و خرد فرق دارند. آنها اکتسابی هستند ولی عقل و خرد عناصر ذاتی هستند و درجه آن در میان افراد مختلف متفاوت می باشد. عقل و خرد به ما حکم می کند که با مردم دیگر مدارا کنیم و بدخواه دیگران نباشیم. عقل و خرد را شاید در چند نکته بتوان خلاصه کرد. پندار نیک، کردار نیک، و گفتار نیک. خوشبختانه همه آدمها با عنصر عقل از مادر زاییده شده اند. شدت و ضعف آن در میان افراد متفاوت است، می توان این عنصر را به یک لامپ تشبیه کرد بعضی ها ۳۰ واتی بعضیها ۹۰ واتی و بعضی ها حتی از آن هم بالاتر هستند. هرکدام از این افراد به نسبت توان ذاتی خود از آن بهره مند می شوند. اگر بتوانیم از میزان تواناییها که داریم با ظرفیت کامل آن استفاده کنیم، واضح است که وظایف خود را به نحو احسن انجام می دهیم. هر فردی ظرفیتی دارد. هرکس بتواند به اندازه ظرفیت خود و حتی کمی بیش از آن، از ظرفیت خود بهره ببرد، از نعمات الهی و استعداد خود کمال استفاده را کرده است. برای رسیدن به این هدف دستورات زیر را رعایت کنیم
– اول، خود را بجای دیگران بگذارید. مثلا خود را به جای مدیر یا رئیس خود قرار دهید و آن را برای خود عادی فرض کنید.
– دوم، اعمال خود را به دقت بررسی کنید و خوب و بد آن را محاسبه نمایید. با خودتان روراست باشید. در این صورت متوجه می شوید که در چه موردی عمل شما درست بوده و در کدام مورد ناصواب و ناپسند. البته در این میان اعمالی نیز هست که تشخیص درستی و یا نادرستی آن خیلی هم ساده نیست.
– سوم، در محیط کار و منزل تمرین مدیریت بسیار ضروری می باشد. در این تمرینات سعی و تلاش بر این است که مسایلی را که موجب نارضایتی و آزار و اذیت دیگران می شود از بین برد.
– چهارم، جنبه دیگر قضیه آن است که کاستی ها و معایب را نادیده بگیریم و فراموش کنیم. فکر و ذهن خود را شست وشو داده و از بدیها پاکسازی کنیم. رنجش ها را بدل نگیریم و گذشته ها را فراموش کنیم. اگر اراده کنیم و تصمیم بگیریم قادر خواهیم بود به راحتی این تفکرات را به مرحله عمل در آوریم.
– پنجم، فراموش نکنید که سعادت و نیک بختی همان نقدینگی مثبت است که حساب و کتاب شما را شفاف نشان میدهد. درآمد و دخل شما زیاد مهم نیست و تأثیر چندانی در صورت نقدینگی شما ندارد. مهم آن است که یقین حاصل کنید که مقداری پول در حساب پس انداز خود ذخیره کرده اید.
برای افزایش نقدینگی شما در راه موجود است، یا باید هزینه ها را کم کنید و یا آن که به مقدار درآمد خود بیفزائید. هزینه ها را هر وقت که مایل باشید می توانید کاهش داده و پایین بیاورید. اما برای افزایش در آمد زمان طولانی لازم دارید. درآمد شما هر چقدر که باشد از این قاعده مستثنی نیست.
– ششم، اشتباه و خطای خود را با گشاده رویی قبول کنید. اگر خطایی مرتکب شدید به راحتی اظهار تأسف کنید. در خانواده من، نوه کوچولوی من هر خطایی که از او سر می زند به گردن می گیرد. خطاهای خواهرش را نیز او به گردن می گیرد. گویی خون من در رگهای او جاری است، در نتیجه از تشنج در خانواده جلوگیری بعمل می آید.
تلاش
ارابه زندگی ما دارای دو چرخ است، یکی از آنها رضایت است. دیگری قناعت است. وقتی به کار خود ایمان دارید سه نکته مهم را رعایت کنید. تلاش و عمل و فوریت در مرحله اجرا پنجاه درصد کارها را شما انجام بدهید. بقیه را به دیگران بسپارید. در این صورت همه چیز بر وفق مراد خواهد بود.
بخشی از کارها را که به شما مربوط است انجام بدهید. شغل شما هرچه که باشد فرقی نمی کند. خواه منشی با تلفن چی یا مسؤول پذیرش یا فروشنده و یا آنکه مدیر عامل شرکتی باشید، در صورت قضیه فرقی نمی کند. در دل خوش بین باشید. لبخندی به لب داشته باشید. در صدای خود نرمش ایجاد کنید. حالت چهره خود را ملایم نمایش بدهید. در این صورت شما وظیفه خود را انجام داده اید. یادتان باشد که همیشه قرار نیست کارهای ما شاهکار از آب دربیاید. همان قدر که با بضاعت کوچک خود بتوانیم از عهده ی کارها برآییم برای ما کافی است و موجب رضایت خواهدشد.
نوشتن این فصل از کتاب ممکن است برای من سی دقیقه به طول انجامد. شاید هم سیصد روز طول بکشد تا آن را به اتمام برسانم. اگر بخواهم این کار را سرسری انجام بدهم، خود را گول زده ام. اگر علاقمند باشم که کار فوق العاده ای ارائه بدهم شاید به قیمت غفلت از وظایف دیگر باشد. چاره کار آن است که شیوه دیگری را اتخاذ کنم و انجام این کار را در فهرست کارهای فوری قرار بدهم. تلاش کنم تا هم اکنون این کار را انجام داده و به این ترتیب خاطر خود را آسوده بدارم. زندگی که با تلاش و کار مداوم توام باشد، از هر جهت توأم با سعادت خواهد بود. امتحان کنید حتما تصدیق میکنید.
مرکز مشاوره دیدار 02188893258
http://t.me/clinicdeedaer
www.clinicdeedar.com