فهم کودکان از مرگ
این فرض که کودکان، مرگ را به طور کامل نمی فهمند به تحقیقات مرتبط با نظریه رشد شناختی پیاژه برمی گردد.
کودکان در مرحله پیش عملیاتی (یعنی تقریبا در 2تا 6 سالگی) خودمحور هستند.
همان چیزی را که در لحظه تجربه می کنند می فهمند و نمی توانند دیدگاه دیگران را در نظر بگیرند.
شواهد نشان می دهند کودکان در این مرحله، فهم ناقصی از چهار مؤلفه أصل مرگ دارند این چهار مولفه عبارتست از:
(۱) برگشت ناپذیری مرگ (یعنی نمی فهمند جسم متوفی دیگر زنده نمی شود).
(۲) همگانی بودن مرگ (یعنی نمی فهمند هر موجود زنده ای می میرد).
(۳) نمی فهمند بعد از مرگ، تمام علائم حیاتی شخص قطع می شود.
(۴) مرگ ناشی از رویداد خاصی (مثل بیماری، کهولت، سانحه و … ) است.
خردسالان دنیا را بر اساس تجارب خود معنا می کند، مرگ را با تعابیری مثل خواب، جدایی توجیه می کنند .
کودکان در مرحله عملیاتی عینی (یعنی بین ۷ تا ۱۰ سالگی) :
رفته رفته به همیشگی بودن مرگ پی می برند .
در ضمن در این مرحله، مرگ را به عمل بیرونی (مثل بیماری، جراحت و مصدومیت) ربط می دهند.
نوجوانی و با آغاز تفکر عملیاتی صوری:
درک کودک از مرگ کامل می شود و نظرات دینی انتزاعی هم در برداشت های آنان جا می گیرد .
ولی مطالعات نشان می دهند کودکان این زنجیره رشدی را به ترتیب یاد شده طی نمی کنند.
محققان نتیجه گرفتند :
درک همگانی بودن، برگشت ناپذیری و محتمل بودن مرگ خود و تجربه کردن مرگ عزیزان از سوی ۳ تا ۶ ساله ها رابطه داشتند .
کودکان بزرگتری که قبلا فهم نسبتا کاملی از مرگ پیدا کرده بودند، با مرگ عزیزان به مرتبه بالاتری از درک مرگ نمی رسیدند.
خلاصه این که اگر کودک تجربه ای در باب مرگ نداشته باشد؛
پختگی برداشت او از مرگ تا حدودی به رشد شاختی وی بستگی پیدا خواهد کرد.
تحقیقات نشان داده اند، فهم کودکان از مرگ رابطه منظمی با سن (رشد شناختی) دارد.
ولی تجربه کردن مرگ عزیزان یا تجربه کردن مرگ حیوانات خانگی به ویژه در خردسالی، فهم مرگ را شتاب می بخشد.
کودکی که بیماری مرگبار دارد
سازگار شدن کودکان با بیماری های مرگبار، یکی از دغدغه های سالهای اخیر روان شناسان بالینی بوده است.
دلیل آن هم افزایش طول عمر این گروه از کودکان است.
برای مثال، اگرچه سرطان همچنان علت اصلی مرگ و میر کودکان است ولی تقریبا دو سوم کودکان سرطانی زنده می مانند.
متخصصان قبلا سعی می کردند کاری کنند که اعضای خانواده با مرگ کودک بر اثر سرطان کار بیایند.
هم اکنون هم و غم خود را صرف این موارد می کنند:
(1) شناخت برداشت کودکانی که بیماری مرگ بار دارند از مرگ .
(۲) یافتن راه هایی برای آن که این کودکان بتوانند با درمان های طولانی، دردناک و تاثیرگذار و همچنین با محتمل بودن مرگ کار بیایند.
پی بردن به بیماری و مرگ
همان طور که کودکان داغديده اطلاعات زیادی در مورد مرگ ندارند، کودکانی که بیماری های مرگبار دارند نیز از جدی بودن بیماری خود مطلع نیستند.
با این حال، کودکان پنج شش ساله برداشت تقربا درستی از مرگ دارند.
کودکان کوچکتر هم متوجه ناراحتی پدر و مادر خود از بیماری مرگبار آنان می شوند و به ناراحتی آنان واکنش نشان می دهند.
این یافته نشان می دهد هرچه مراجعه کودکان به درمانگاه بیشتر می شود، بیشتر به جدی بودن بیماری خود پی می برند.
این تلقی که بچه های مبتلا به بیماری های مرگبار، درک بهتری از مرگ دارند، ثابت نشده است.
جی و دیگران (۱۹۸۷) درک کودکان سرطانی از مرگ را با درک کودکان سالم مقایسه کردند.
آنها فهمیدند در بین بچه های ۳ تا ۶ ساله، بچه های سالم بیش از بچه های سرطانی احتمال داشت شخصی بودن مرگ را درک کنند.
سازگاری کودکانی که بیماری مرگبار دارند
این که نشانه های آسیب روانی در بین کودکان مبتلا به بیماری های مرگبار زیاد باشد، عجیب نیست.
این گروه از کودکان بشدت در معرض اختلالات هیجانی هستند چون بیماری آنها استرس هایی دارد و آنها باید با این استرس ها کار بیایند.
اگرچه برخی از مطالعات نشان می دهد که این بچه ها مشکلات سازگاری دارند.
سازگاری کودکان تا حد زیادی به این عامل بسیار مهم بستگی دارد:
آنها و خانواده آنها چقدر با استرس های مداخلات پزشکی و محتمل بودن مرگ کار بیایند.
رفتارهای زیر را نشانه ی خوب کنار آمدن می داند:
(۱) رفتار غیردفاعی،
(۲) نزدیکی و صمیمیت با والدین،
(۳) رضایت و خشنودی از خود
(۴) ابراز آزادانه هیجانات منفی.
اسپینتا می گوید آزادانه و راحت ارتباط برقرار کردن والدین با خوب کنار آمدن بچه ها رابطه دارد.
تحقیقات دیگر نیز از نتیجه گیری او حمایت می کنند و نشان می دهند ارتباط آزاد و راحت با سازگاری خانواده پس از مرگ کودک رابطه دارد.
عوامل دیگری هم به کنار آمدن کودکان مبتلا به بیماری های مرگبار کمک می کنند:
از جمله کیفیت رابطه زناشویی والدین، نبود استرس های دیگر و میزان حمایت خانواده از کودک.
مشکلات هیجانی و رفتاری کودک قبل از شروع بیماری هم با کنار آمدن وی با بیماریش رابطه دارد .
کمک کردن به کنار آمدن کودکان
ارتباط صادقانه و راحت والدین با توان مقابله کودک و سازگاری خانواده در قبل و پس از مرگ کودک رابطه دارند.
والدین باید اطلاعات درستی در مورد بیماری به کودک بدهند.
استبنس می گوید پدر و مادر باید نام بیماری را به کودک بگویند و او را در جریان درمان های لازم بگذارند و دلیل ضروری بودن درمان را برای وی توضیح بدهند. همچنین باید این مطالب را به زبانی بیان کنند که برای کودک قابل فهم باشد.
این که کودک این اطلاعات را چقدر بفهمد، به این بستگی دارد که آیا قبلا تجربه ای در مورد مرگ داشته است یا خیر.
بنابراین کودک اطلاعات مربوط به بیماری را بتدریج و در جریان بیماری خود کسب می کند .
کودک ابتدا میفهمد بیماریش جدی است و بعضی از آدمها بر اثر آن می میرند.
سپس با درمان های ممکن، نحوه اجرای درمانها و اثرات جانبی آنها آشنا می شود.
آنگاه در جریان بهبود موقت و برگشت بیماری، این درمانها را عملا تجربه می کند.
تا این که بالاخره به محدودیت درمان ها و محتمل بودن مرگش پی می برد .
مثل هر واقعه پراسترس دیگری، اطلاعات دادن به کودکان به منظور کنار آمدن آنها با بیماری، زمان می برد و یک دفعه رخ نمی دهد.
کاری کنیم کودکان احساس کنند بر بیماری خود کنترل دارند:
یک راه این است که به آنان بگوییم چرا فلان درمان لازم است.
در ضمن باید درمورد شیوه درمان تا حدودی به آنها حق انتخاب بدهیم تا احساس کنند روی بیماری خود کنترل دارند.
بهتر است به خانواده کمک کنیم به آینده چشم بدوزند و خوشبین باشند.
همان طور که راندو می گوید باید تا آخرین لحظه، از رشد این بچه ها غافل نشویم.
هرچند سخت است ولی والدین باید کودک را تشویق کنند به کارهای خود در خانه و مدرسه ادامه بدهد.
پدر و مادر بچه هایی که بیماری مرگباری دارند معمولا بیش از حد از آنها مراقبت کرده و آنان را لوس می کنند .
غافل از این که اگر برای کودک محدودیت های رفتاری مناسب بگذارند، به آسایش و امنیت خاطر او کمک کرده اند.
چنین کودکانی باید تکالیف درسی خود را انجام بدهند؛
حالا در خانه، و بیمارستان یا در مدرسه.
پدر و مادر باید به مشاور ارجاع داده شوند تا مشاور برای آنها توضیح بدهد .
اولیای مدرسه نیز باید در جریان تغییرات رفتاری و شناختی کودک در پی درمان قرار بگیرند.
وانگهی نباید در مورد غیبت های کودک سختگیری کنند.
همچنین باید به کمک معلم راهی بیابند تا کودک عقب افتادگی خود را جبران کند.
اطلاعات دادن به کودکان در مورد درمان های تهاجمى باعث می شود با این درمانها بهتر کنار بیایند.
جی آماده سازی کودکان را به دو بخش اطلاعات «حسی» و « رویه ای » تقسیم می کند.
اطلاعات مربوط به اقدامات پزشکی باید به طرق مختلف و مناسب با رشد کودک ارائه شوند؛
برای مثال با عروسک بازی، با گردش در بیمارستان، با عروسک های خیمه شب بازی و کتاب خوانی و نمایش فیلم.
البته نباید از این نکته غافل شویم که سبک کنار آمدن بچه ها متفاوت است؛
یعنی برخی از آنها اطلاعات می خواهند و برخی از اطلاعات فرار می کنند.
وقتی مرگ کودک قریب الوقوع است.
روانشناس بالینی باید به کودک و خانواده کمک کند خود را با این اتفاق منطبق کنند.
ظاهرا «مراحل» انطباق کودکان با مرگ شبیه مراحل انطباق بزرگسالان با مرگ است.
این مراحل شامل انکار، عصبانیت، چانه زنی، افسردگی و پذیرش است.
با این حال امروزه دیگر کسی این مراحل را به صورت مراحل ثابت و لایتغیر در نظر نمی گیرد.
آنها را مراحلی می داند که با ترتیب های مختلف و در هر مقطعی از احتضار پیش می آیند.
این نکته در مورد فرایند انطباق هم صادق است.
وقتی کودکان این پیام را از اطرافیان می گیرند که ابراز احساسات اشکالی ندارد.
بعضی از بچه ها ترس ها و نگرانی های خود را به راحتی بیان می کنند و برخی دیگر جدی بودن بیماری خویش را انکار می کنند.
این در حالی است که آنها علائم اضطراب شدید دارند.
روانشناس بالینی باید بدون شکستن دفاع های کودکانی که جدی بودن بیماری خود را انکار می کنند، نشانه های اضطراب را درمان کنند.
برای مثال، اضطراب یک کودک خردسال به احتمال زیاد با ترس او از جدایی رابطه دارد.
بنابراین، اطرافیان کودک محتضر هرگز نباید او را تنها بگذارند.
والدین و اطرافیان کودک باید این پیام را به او بدهند که:
(۱) «تو در لحظه مرگ و بعد از مرگ تنها نیستی»؛
(۲) «هر کاری که از دستت بر می آمد برای زندگی کردی»؛
(3)« مرگ، رنج و عذاب ندارد»؛
(۴) «پدر و مادرت و دیگران تو و روزهای خوشی را که با تو داشته اند هرگز فراموش نمی کنند»؛
(۵) «اگر بخواهی می توانی با دوستان یا اعضای خانواده خداحافظی کنی»؛
(6) « ما نمیدانیم چرا مریض شدی، به همین دلیل گریه می کنیم»
(7) « گریه و غم، عادی است. حرف نزدن درباره آن هم عادی است».
مرکز مشاوره دیدار ( بالاتر از میدان ولیعصر، نرسیده به خیابان فاطمی، ساختمان پرستو، 88893258 )
www.clinicdeedar.com
http://t.me/clinicdeedar