شفای کودک درون
کشف والد درون
با فراخواندن بخشی از وجودمان که «والد درون» خوانده می شود. از کودک درونمان مراقبت و حمایت می کنیم. والد درونمان شیوه انجام این گونه پرستاری را از والدین با پرستاران دوران کودکی خویش می آموزد. اگر آنها الگوهای نیکو و مناسبی برای پدری و مادری کردن سالم می بودند، ما نیز در درونمان «والده نیرومند و مهرآمیز را پرورش می دهیم. اما اگر در دوران کودکی توجه پدرانه و مادرانه مناسب و مکفی را دریافت نکرده باشیم، نمی دانیم رابطه سالم «والد و کودک» به چه معناست. به این دلیل، اشخاصی که در خانواده های ناهنجار بزرگ شده اند، مشکل می توانند پاسخگوی نیازهای کودک درونشان باشند. کودک درون چنین بزرگسالانی اغلب بسیار غمگین یا خشمگین است. وقتی کودک درونمان ناگزیر باشد که مدام از خودش دفاع کند، از این که در درونش والدین خردمند و مهرآمیزی ندارد که او را کمک و هدایت کنند، احساس انزجار خواهد کرد. زیرا وقتی حمایت و پشتیبانی می جوید، در خانه کسی نیست. عاقبت –کودک درون – وحشتزده و غمگین با خشمگین، با احساس تنهایی و تهی بودن، به گوشه یی می خزد.
تناقض در این است که بزرگسالانی که کودک درونشان وانهاده مانده است، از تواناییهای چشمگیری برای مراقبت و حمایت برخوردارند. اما بدبختانه این تواناییها را به بیرون – به سوی دیگران – معطوف کرده اند. در نتیجه، هرکس را که سر راهشان قرار بگیرد – از اعضای خانواده گرفته تا دوستان و همسایگان و کارمندان و همکاران و مشتریان و مراجعان – مورد مراقبت و حمایت قرار می دهند، مگر خودشان را! همه افراد در درجه اول اهمیت قرار میگیرند. تنها کسی که همیشه آخر از همه می آید «کودک درون» خودشان است.
در دوران کودکی، بسیاری از این بزرگسالان مجبور بودند که «والدینی کوچک» باشند و برای خواهرها و برادرهای کوچکتر یا حتی برای والدین واقعی خودشان ( که الکلی یا معتاد یا بیمار یا غایب بودند) پدری یا مادری کنند. البته برای حفظ بقا ناگزیر به این کار بودند. اما بدبختانه در بزرگسالی نیز – یعنی هنگامی که انجام آن دیگر برای حفظ بقا ضرورت ندارد – به نجات دیگران ادامه می دهند. پاداشهای ناجی دیگران بودن بسیار است، از جمله: تمنای تأیید دیگران، شغل، پول، و غیره… البته داشتن ناجیانی در دسترس بسیار سودمند است. زیرا آنها اغلب سختکوشانی هستند که می توان به آنها تکیه کرد.
مسلم قابل اتکا بودن ایرادی ندارد. اما اگر این قابلیت اتکا فقط به مصلحت دیگران – و به بهای آسیب رساندن به کودک درون خود شخص باشد قطعا عواقب وخیمی خواهد داشت. ضرب المثلی قدیمی می گوید: «چراغی که به خانه رو است، به مسجد حرام است.» مراقبت از دیگران – وقتی که کودک درون خود شخص در خانه محبوس شده و از گرسنگی دارد هلاک می شود، چه سودی دارد؟ پس وظیفه ما «یافتن والد مهرآمیز و حمایتگر درون» خویشتن است.
وقتی به کودک درونتان اطمینان خاطر میدهید – از طریق نوشتن، با او گفتگو میکنید – و به او می گویید تا چه اندازه دوستش دارید و مشتاقید که از او مراقبت و حمایت کنید، به این معناست که والد مهرآمیز درونتان حی و حاضر است. زیرا هم اوست که با تفاهم و شفقت، کودک درونتان را تسکین می دهد و آرام جان می بخشد و شادمانیهایی سالم را برای او مهیا می سازد. هنگامی که به شیوه یی با جهان بیرون کنار می آیید که نیازهای کودک درونتان را بر می آورد، والد حمایتگر درونتان سرگرم کار است. ایجاد حد و مرز – حفظ حدود، احقاق حقوق کودک درون، جملگی – راههایی است که والد حمایتگر درونتان از آن طریق به کودک درونتان خدمت می کند.
متأسفانه همه ما «والد» دیگری نیز داریم که نکوهشگر و ایرادگیر و مدام در حال انتقاد کردن است. زیرا کمال گراست و همچون کارفرمای سختگیری که بیرحمانه بر ما را به پیش می راند. شرمسار و تحقریمان میکند. انگار کینه اعتماد به نفس ما را به دل دارد، چون میخواهد آن را نابود کند. هر کاری که می کنیم، از نظر او چندان تعریفی ندارد. تخصص «والد نکوهشگر» یافتن نقطه ضعف و ایراد گرفتن است.
لازم است در خاطر نگاه داریم که هرکس مسؤول آسایش کودک درون خویش است. وقتی والد درون شخص دنبال نجات کودک درون دیگری (یا دیگران) است. در واقع داتکای متقابل» می آفریند. یعنی می خواهد یک نفر به او تکیه کند تا از راه تکیه گاه دیگری شدن، تأیید به دست آورد. در حالی که انسان سالم، تأیید مورد نیازش را از درون خودش کسب می کند. و نیازی به تأیید دیگری (دیگران) ندارد. وانگهی – دیر یا زود – باید بیاموزیم خودمان والدین خویشتن شویم.
یافتن والد مهر آمیز درون
همانگونه که کودک در طول تاریخ، نماد توانایی بالقوه و رشد و بازسازی بوده است، والد مهرآمیز نیز کهن الگویی جهانی است. در واقع، قدیمی ترین آثار هنری پیشینیان ما، تندیسهای زنانی بوده است که نماد سیاه زمین – مادر راستین انسان – بوده اند. این الهه های حاصلخیزی – ساخته از خاک – گاه صاحب پستانهایی بیشمار بودند که مفهومش چشمه پایان ناپذیر حیات بود.
کهن الگوی والد مهرآمیز همه فرهنگها معمولا تصویر یک زن است. مثلا میان خدایان هندو، لاکشمی – الهه ثروت – بخشنده توانگری و فراوانی است. در چین، نام او «کوآنین» اعطا کننده شفقت است. در سنت سرخ پوستان آمریکا به صورت «بوفالوی ماده سفید» ظاهر می شود.
محبوب ترین سیمای «والد مهرآمیز» در فرهنگ اروپایی «مادر مقدس» یا حضرت مریم است. نزدیک به دو هزار سال – تصویر مادر مسیح – به هر شیوه و با هر ابزار قابل تصوری به تصویر کشیده شده است. نقش عیسای کودک در آغوش مادر تقریبا در همه موزه های بزرگ وجود دارد. تصویر «مادوناه را در گوشه محراب نمازخانه دورافتاده ترین دهکده ها نیز می توان یافت. زیرا همانگونه که کارل گوستاو یونگ – و همچنین سایر اسطوره شناسان گرانقدر – اشاره کرده اند «کهن الگوی بزرگ مادر» بازتاب سیمای جهانی روان آدمی است. با حرمت به الهه عظیم، به «طبیعت» ارج می نهیم. حرمت به الهه زمین همانا اذعان به نیازمان به طعام و همچنین پشتیبانی عاطفی است. زیرا کودکیم و فرزندان او: بچه های زمین! نماد «والد مهرآمیز» خصایلی همچون همدلی و تفاهم و شفقت و توجه را نیز در بر می گیرد. و همه ما این خصایل را در درونمان داریم. در نتیجه می توانیم آنها را بیابیم و برای پدری و مادری کردن مجدد در حق کودک درونمان، آنها را مورد استفاده قرار دهیم.
همانگونه که خواهیم دید «والد مهرآمیز» با قدرت با ضمیر برتر ما رابطه نزدیک دارد. زیرا موجب می شود که روحیه عشق الهی در زندگی روزانه ما متجلی شود. چرا که از طریق توجه پیوسته و مراقبت عاشقانه است که «والدی مهرآمیز» عشقی را که حقیقتا نسبت به نوزادش احساس می کند آشکار می سازد. والدین در کوچکترین اعمالی که انجام میدهند عشق خود را نمایان می سازند: از شیردادن شبانه و نیمه شبانه گرفته تا کهنه عوض کردن یا مراقبت از کودک بیمار یا منظم کردن بی نظمی های او با تسکین دادن کودک وقتی که آسیب می بیند. بعدة والدین با حرمت به نیاز کودک برای استقلال رأی و آموزش به او تاخودش مراقب خویشتن باشد، از او پرستاری میکنند. این امر مستلزم زمان و صبر و عشق افزونتر است. در این مورد حوصله و شکیبایی و عطوفت بیشتری باید به خرج داد. همان طور که ضرب المثلی چینی می گوید: «اگر به انسان یک مامی بدهید خوراک یک روزش را داده اید. اگر به او ماهیگیری بیاموزید خوراک یک عمر او را داده اید.» پدری و مادری کردن سالم بعنی این که بدانید چه وقت ببخشید با کمک کنید، و چه وقت ندهید یا مشوق استقلال باشید. از آنجایی که کهن الگوی «والد مهرآمیزه به وفور نعمت و فراوانی ارتباط دارد. کودکی که به طرزی مهرآمیز هدایت شده که چگونه از خود مراقبت کند، خصایل «والد مهرآمیزه را در خود پرورش می دهد و کامل می کند. چنین کودکی با اتصال مستقیم به همه صفات و خصوصیات «الهه زمین» یا «الهه مادر بزرگ می شود و رشد میکند.
بسیاری از شاگردان و مراجعانم گفته اند که ابراز محبت و توجه به دیگران بسیار آسان است. ولی وقتی نوبت به خودشان می رسد، این ابراز محبت و توجه یا حتی مراقبت از خویشتن را شاق و دشوار می یابند.
یک عمر به ما گفته اند که خودخواه نباشیم، دیگران را بر خود مقدم قرار دهیم، و آنچه را که داریم با دیگران تسهیم کنیم. قانون طلایی را به طور معکوس به ما آموخته اند. قانون طلایی می گوید: «دیگران را همچون خویشتن دوست بدار. ولی بخش همچون خویشتن» معمولا نادیده گرفته می شود. تناقض اینجاست که کسی که چندان علاقه یی به خود ندارد یا به اندازه کافی به خودش توجه نمی کند، چیز زیادی هم برای پیشکش به دیگران ندارد: نه نیرویی، نه شور و شوقی، نه عشقی.
اگر والد نکوهشگر ما حاکم بوده باشد، شاید به هنگام آغاز فرایند پدری و مادری مجدد برای کودک درونمان، احساس کنیم که سر ستیزه جویی دارد. اگر عادت نکرده باشیم که از کودک درونمان پرستاری و مراقبت کنیم، شاید مدتی طول بکشد تا به ما اعتماد کند. وقتی با صدای بزرگسال یا بالغ درونمان او را مخاطب قرار میدهیم و به او می گوییم که میخواهیم با او دوست باشیم، شاید کودک درونمان ظنین یا وحشتزده یا خشمگین شود. شاید هم اصلا نپذیرد که صحبت کند.
یکی از راههای شگفت برای جلب اعتماد کودک درونمان، نوشتن نامه یی به قصد عذرخواهی از اوست. در این نامه اقرار میکنیم آنگونه که او دوست داشته، او را مورد توجه و مراقبت قرار نداده ایم.
نوشتن پوزش نامه برای مواقعی است که کودک درونمان را مورد غفلت قرار داده یا او را وادار به انجام کاری کرده ایم که مورد علاقه اش نبوده است. وانگهی، فرصتی است تا قصدمان را برای تغییر رفتارمان نسبت به او اعلام کنیم. هدف از نوشتن این پوزش نامه، آفرینش فضای اعتماد و آغاز رابطه بی مهرآمیز میان والد و کودک درون است.
مرکز مشاوره دیدار ۰۲۱۸۸۸۹۳۲۵۸
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com