دوست داشتن کودک
دوست داشتن کودک
اگر گلی خود شکوفا بشود آن را آب نمی دهیم؛ ما گل را آب می دهیم تا شکوفه بدهد.
دوست داشتن بچه تضمین نمی کند که او احساس دوست داشته شدن کند. وقتی بچه ای از عشق ما به خودش آگاه نیست، ممکن است احساس ناامنی، ناتوانی در بیان خود یا درماندگی بکند. ممکن است به رفتار مخرب متوسل شود یا اظهار ناخشنودی کند و برای رسیدن به تأیید ما خود اصلی اش را سرکوب کند. دلیل این که خود را بی ارتباط با ما حس می کند می تواند این باشد که عشق خود را به گونه ای ابراز نمی کنیم که بچه آن را دریافت کند، یا خود را در مقایسه با دیگر هم شیرها در مرتبه دوم می بیند یا عشق ما را به صورت مشروط می گیرد، یعنی ما به او عشق بدون قیدوشرط ابراز نمی کنیم، در قبال چیزی به او عشق می ورزیم.
ماگلی را که خود شکوفا می شود آب نمی دهیم؛ گل را آب می دهیم تا شکوفه بدهد. به همین ترتیب، بچه ای که در دامان عشق ما احساس امنیت می کند می تواند شکوفا شود. برعکس، وقتی از عشق برای کنترل بچه استفاده شود، او آن را مورد تردید قرار می دهد. به عنوان مثال، اگر پدر شما فقط وقتی به شما ابراز عشق کند که به روش خاصی رفتار کنید، یا نمره بیست بگیرید، ممکن است در درون خود به شک بیفتید که آیا واقعا او شما را دوست دارد یا نه. بچه برای این به دنیا نیامده است که ارزیابی بشود و آنگاه در صورت تمایل شما، مورد عشق و محبت قرار بگیرد. هر بچه ای که پا به این جهان می گذارد ارزش خود را دارد و شایسته عشق و محبت است. عشق فقط وقتی عشق خالص است که بی قید و شرط باشد.
گاهی والدین سردرگم هستند که آیا اجازه دادن به بچه برای این که هر کاری را که دوست دارد بکند عشق ورزیدن است یا نه. هیچ کس نمی خواهد اجازه بدهد که بچه ها همواره هر کاری را که می خواهند انجام بدهند. به عنوان مثال، ما نمی خواهیم هر طور که دلمان می خواهد رانندگی کنیم. گاهی وقتی که در واقع دوست داریم حرکت کنیم توقف می کنیم. ملاحظات مربوط به نیازهای دیگران و حمایت از آن نیازها برای ما محدودیت ایجاد می کند. اگر بخواهیم طبیعت همان گونه به چرخش خود ادامه بدهد که مطابق میل و هوس بچه های ماست رشد انعطاف پذیری بچه ها به صورت طبیعی آسیب می بیند بچه در دنیای واقعی ودر محیط خاص اجتماعی شما به دنیا می آید. او دوست دارد که به شبکه واقعی اجتماعی خانواده و دوستان شما تعلق داشته باشد و حتی خود را جزئی از این شبکه بداند. بنابراین ضمن در نظر گرفتن محدودیت هایش، با وی هم چون یک انسان مساوی با خودت و دوستانت رفتار کن. او ممکن است نتواند، وقتی چیزی می خواهد، صبر کند یا اسباب بازی هایش را با دیگران به اشتراک بگذارد؛ با وجود این، این بدان معنی نیست که بتواند خانه شما را درب و داغان کند یا همه ی اسباب بازی ها را به دست آورد یا موی سر شما را بکشد. بنابراین، عشق ورزیدن به او یافتن روش های مثبتی برای برآوردن نیازهای اوست تا وقتی که زندگی بر وفق مراد او نبود بتواند توانمند، جدی و قاطع به زندگی اش ادامه بدهد. سمت دیگر عشق ورزیدن به بچه، براساس معیارهای خودش، قبول این نکته است که او به روش خاص و منحصر به فرد خود محبت اش را بیان می کند. هر بچه نیازمند است که ابراز محبت اش دریافت شود، حتی اگر موجب ناراحتی ما بشود. ممکن است دوست نداشته باشیم بچه حوضچه بزرگی در کف حمام درست کند؛ باوجود این، او ممکن است نحوه ی خاص تمیز کردن کف حمام را بیان عشق خود به ما بداند. وقتی فکر می کنید که بچه به رفتار خرابکارانه روی آورده است او را در قلب خود نگه دار.
هم ابراز عشق و هم دریافت آن باید بی قید و شرط باشد. اگر بچه برای این که دوست داشته شود باید معیارهایی را برآورده کند و اگر نیازمند آن باشد که خودش حالت های عاطفی خود را دقیقا ارزیابی کند، آنگاه به وجود خود و ارزش خود احساس تردید می کند و مضطرب می شود. درواقع، چنین تلاشی برای مهرورزی به یک وضعیت ناخوشایند تبدیل میشود که فقط برای برآوردن انتظارات یا خوشحال کردن دیگران انجام می شود؛ مسابقه ای که در آن شخص هرگز احساس رضایت نمی کند چون، به جز مواقعی که خود را حق به جانب می داند یا کس دیگری را خوشحال می کند، همیشه احساس بی ارزشی میکند. این همان علت و ريشه ی کمبود عزت نفس یا میزان بسیار کم آن است. وقتی بیم آن را داشته باشیم که عمل و رفتار ما مورد پذیرش قرار نگیرد که خواست ماست، آنگاه احساس ناامنی می کنیم. میل شدید و آرزوی بچه برای براوردن معیارهای ارزیابی والدین نتیجه این است که خود را در مقابل این معیارها ناتوان احساس می کندو آنگاه از عشق و محبت والدین محروم می شود. این بدان معنا نیست که والدین ما نسبت به ما احساس عشق و محبت نداشتند بلکه به این معنی است که برای بسیاری از آنها هنجارهای فرهنگی مانع ابراز عشق آزادانه و بی قید و شرط بود.و علاوه بر این، درد و رنح های حل نشده و سرکوب شده ی دوران کودکی خود آن ها نیز مزید بر علت بود، بسیاری از آنها عشق بی قید و شرط را احساس نکردند، حتی اگر والدین شان آنها را واقعا دوست داشتند. این والدین ممکن است در دادن چیزهایی به بچه هایشان که خود آن را تجربه نکرده اند واقعا ناتوان باشند. درواقع، بسیاری از ما با این نگرانی بزرگ می شویم که اگر : آن چه را که والدین ما انتظار دارند انجام ندهیم آن ها دیگر ما را دوست ندارند، احساسی که واقعا نمی خواهیم آن را به بچه های مان منتقل کنیم. درعوض بگذارید دیدگاهی را انتخاب کنیم که مری هاسكل در یک نامه عاشقانه به خلیل جبران شاعر نوشته است: «هرچه شما می خواهید بشوید مرا ناامید نخواهد کرد؛ من هیچ پیش فرضی در این باره که شما چه کسی باشید یا چه کار بکنید ندارم، هیچ تمایلی برای پیش بینی شما ندارم، فقط می خواهم شما را کشف کنم، شما نمی توانید مرا ناامید بکنید.»
وقتی بچه هیچ تردیدی درباره عشق و تحسین شما به خود ندارد، رضامندی او زمینه ای است که می تواند براساس آن در فعالیت هایش موفق بشود. خواهد توانست، براساس شخصیت اصیل خود، روی پای خود بایستد، از قید نگرانی برای کسب تأييد شما آزاد شود، و وقتی می خواهد شما را خشنود کند، کاری کند که نیاز شما برطرف شود (نه نیاز خودش)؛ این بچه هیچ نیازی یا ملاحظه ای برای ابراز عشق شما احساس نمی کند، اما به شما عشق می ورزد.
برای این که مطمئن شویم که بچه احساس دوست داشته شدن می کند، باید از به کار بردن عشق و محبت هم چون یک کالا برای داد و ستد در مقابل یک رفتار یا یک عمل، خودداری کنیم. عشق زمینه ای است که در آن شما بچه را پرورش می دهید تا بتواند آزادانه خودش را احساس کند. انتخاب ها، اعمال و رفتار بچه بر این زمینه عشق اثری ندارند و راه حل های مشکلات مختلف در بطن همین زمینه یافت می شوند.عشق ورزیدن به بچه، مشاهده شکوه و جلال وجود او و درک ارزش های او از دیدگاه خودش است. این گونه نیست که شما به هم ریختن ها و خرابکاری های او یا اذیت کردن خواهرش را دوست داشته باشید و به آنها عشق بورزید، بلکه این گونه است که وقتی شما با این موقعیت ها از دیدگاه مهر و محبت برخورد می کنید، آن هم در اینجا و اکنون (نه با گذاشتن نوارهای کهنه و قدیمی داخل ذهن خود) شما نیاز او را می بینید و می گویید: «اوه، چه خبره، لوبیاها را روی تمام میز پخش کرده ای، یا می بینم از دست خواهرت خیلی عصبانی هستی. به من نشان می دهی (یا می گویی) چه احساسی داری؟» درعین حال که او را با ملایمت از خواهرش دور می کنید و به او کمک می کنید تا راه حل خوبی برای این مشکل پیدا کند. انتخاب ها و راهنمایی او را صرفا به این دلیل دوست دارید که او را دوست دارید، که به شما کمک می کند خود را با وجود بچه هم ساز کنید و راه حل هایی را ارائه بدهید. ساکت کردن ذهن خود و حاضر شدن در زمان حال (یعنی جداشدن از داستان های قدیمی داخل ذهن خود به شما کمک می کند تا به عشق و خرد روی آورید. ببینید ذهن شما چه می گوید، آن را وارسی کنید و آنگاه همراه با بچه به زمان حال برگردید.
عشق پاداش نیست . والدین اغلب درباره ایده اظهار عشق به بچه ای که رفتار پرخاشگرانه دارد سردرگم هستند؛ باوجوداین، وقتی شما این کار را می کنید متوجه خواهید شد که پرخاش بچه و گریه و زاری او برای مهر و محبت شما یا جلب توجه شما، به منظوری که نیاز برآورده نشده است. بنابراین، عشق بهترین و عالی ترین پاسخ برای دلتنگی اوست. بچه هیچ کنترلی بر فوران احساسات خود به بیرون ندارد (همین طور است بزرگسالی که گاهی نعره می کشد و هرچه از دهن اش درمی آید به دیگری می گوید) بچه پرخاشگر خود را کسی احساس نمی کند که از طریق عشق و محبت شما پاداش گرفته است، برعکس، چون او را درک می کنند و مورد توجه قرار می دهند و از طرفی این رفتارها برای حل اضطراب و نگرانی او مؤثر هستند، احساس سبکی می کند. با متوقف ساختن عمل او و اهدای عشق و توجه خود به او، شما ابزارهایی را در اختیار بچه قرار می دهید که به کمک آنها می تواند یک رابطه ی ارام، صلح آمیز و توام با مهربانی برقرار کند. وقتی بچه ها در دامان مهر و محبت والدین احساس امنیت می کنند، بعید است که در صدد آسیب رساندن به کسان دیگر برآیند. ما بچه را دوست داریم، نه پیشرفتها یا رفتار او را. عشق سرچشمه ای است که به همه چیز رنگ و بو می بخشد. اگر از دست بچه ای عصبانی هستیم، آنچه باید انجام بدهیم «اعمال»عشق و محبت است و در این صورت خود را با او راضي و خرسند می یابیم (حتی اگر باید انتخاب او را رد کنیم.)برای این که بتوانیم این کار را بکنیم، باید انگار خود را وارسی کنیم تا بتوانیم به لحظه حاضر برگردیم. افکار و اندیشه های قدیمی خود شما نیستند. آنها، بدون این که کنترلی روی آن ها وجود داشته باشد، می آیند و می روند. حقیقت ندارند. اگر شما جای دیگری بزرگ می شدید، افکار و اندیشه های دیگری داشتید. ببینید آیا این افکار، عشق و محبت شما را تقویت می کنند یا تضعیف. این حقیقت است که شما بچه خود را دوست دارید و شما این را خوب می دانید. بنابراین و رفتار و گفتار شما توام با عشق و مهربانی نیست، با خودتان صادق نیستید. وقتی در فضای عشق و محبت به راه حل هایی می رسید، آن راه حل ها راه حل های صلح آمیز و ملایمی هستند که نیاز ها و شأن و منزلت همه را رعایت می کنند و مورد احترام قرار می دهند. باور قدیمی به عشق و محبت سخت گیرانه و خشک باور دیگری است که اذیت و آزار بچه را توجیه می کند. به استثنای مواردی که سلامت بچه در خطر است و شما باید سریع و با اعمال زور مداخله کنید (یعنی سرعت و با خشونت او را از مسیر خطرناک خارج کنید) عشق آسیب نمی رساند، محبت می ورزد
اگر ما در زمان بچگی بدون قید و شرط مورد عشق و محبت قرار می گرفتیم، اکنون هیچ نیازی برای راهنمایی در مورد چگونگی برخورد محبت آمیز با بچه ها نداشتیم. در آن صورت اصلا هیچ روش دیگری جز ابراز عشق و محبت نمی شناختیم، عشق و محبتی که هیچ رابطه ای با رفتار یا پیشرفت بچه ها نداشتند. این همان ترس و درد و رنج خود ماست که سد راه ابراز عشق بی قیدوشرط می شود. تجربه کمبود عشق و محبت در خود ما یکی از دلایلی است که ما را می ترساند آن را به راحتی به بچه و به دیگران پیشکش کنیم، ممکن است بترسیم که بچه عشق و محبت ما را بدیهی بینگارد و از آن سوء استفاده بکند. ممکن است در اعطای بی دریغ و بی حد و مرز عشق احساس آسیب پذیری به ما دست بدهد. این همان ترسی است که ممکن است والدین شما را از ابراز عشق بدون قید و شرط خود به شما در زمان بچگی بازداشته باشد. با وجود این، بهتر است بچه عشق و محبت شما را بدیهی بینگارد. چنین فرض سالمی درباره دوست داشته شدن بستری است که بچه بر روی آن رشد می کند و سرانجام به یک بزرگسال توانمند، مهربان و دوست داشتنی تبدیل می شود. به جای اتلاف وقت و انرژی برای کسب تأييد نظر شما، بچه آزادانه در جهت رشد و شکوفایی خود گام بر می دارد.
مرکز مشاوره دیدار 021888932
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com