Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the antispam-bee domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the rocket domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the wordpress-seo domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the hueman domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (این پیام در نگارش 6.7.0 افزوده شده است.) in /home/clinicde/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114 خشم در نوجوانان | مرکز مشاوره دیدار
هر زبان (و از جمله زبان فارسی) مجموعه ای غنی از واژه هایی است که هر کدام به شکلی خشم را توصیف می کند و از آن جمله اند: ناراحت، ناراضی، دلخور، دلگیر، عصبی، آزرده، گرفته، برافروخته، هیجان زده، خشمگین، غضبناک، برآشفته، دلتنگ، اوقات تلخ، وحشت زده، مبهوت، عصبانی، داغ و سرکش، و آتشی و غیره و غیره. خشم، چشم انداز انسان را رنگین می سازد. هنگام عصبانیت، رنگ پریده و گاه از شدت غضب سرخ و ارغوانی می شویم. همه جا را سرخ میبینیم و به اصطلاح خون جلو چشمانمان را می گیرد. توان دیدن را از دست می دهیم، چشمانمان كور یا شرربار می شود. کبود می شویم، اختلالی در روانمان به وجود می آید، اخم می کنیم، شرمگین می شویم، مشتهایمان را گره می کنیم، پره های بینیمان از باد پر می شود، گوشها سنگین و خونمان به جوش می آید، بدنمان را تشنج می گیرد. حالی به حالی می شویم: دود می کنیم، می سوزیم، جز می زنیم، کباب می شویم،می جوشیم، شعله ور می شویم، منفجر می کردیم، سرمان سوت می کشد، زمام اختیار از کف می دهیم، اتاق را رو سرمان می گذاریم به سقف می خوریم، آتش و غضب تنفس می کنیم هذیان می گوییم در بهت و در حیرت فرو می رویم و احساس تلخی و مرارت وجودمان را تسخیر می کند.
برخورد با خشم
در میان قضایای زندگی چیزی عجیب تر از برخورد ما با خشم نیست. به دایرةالمعارفی از کلمات خشم آلوده مجهزیم و با این حال سعی می کنیم بر خشم فایق شویم. از روی اشتباه و تکرار دایم آن این احساس صد در صد طبیعی، غیر عادی ظاهر شده است. به زعم بسیاری از پدرها و مادرها، خشمگین شدن خلاف اخلاق است. از بدو طفولیت به کودکان القا می کنیم که خشم احساس نادرست و مستوجب عقوبت است. در نتیجه کودک عصبانی شدن را معادل بد بودن می انگارد و با این توهم بزرگ می شود.
بینیم والدین نسبت به عصبانی شدن فرزندانشان چه نظری دارند. پای صحبت جمعی از مادرها می نشینیم که با یادآوری خاطره واکنش پدر و مادرشان در قبال عصبانی شدن آنها، جز رنجیدگی، تنفر و عصبانیت، مطلبی در خاطرشان نمانده است.
خانم الف: «پدرم، خیلی ساده عصبانی شدن را برایم ممنوع کرده بود هنوز طنین صدایش را در گوشم احساس می کنم که می گفت: «کی به تو حق داده در برابر مادرت عصبانی شوی؟ فکر میکنی کی هستی؟»
خانم ب :« پدرم مرد خوبی بود. هر گاه عصبانی میشدم در مقام گفت که حقیقتا هم عصبانی نیستم حتما خسته و ناراحت بودی که برادرت را اذیت کردی، برو کمی استراحت کن، حالت بهتر میشود.»
خانم ج:« به اعتقاد مادرم من از فرشته و از اهریمن تشکیل شده بودم. وقتی عصبانی میشدم می گفت: شیطان وجودت بیدار شده است.»
خانم د: «هر وقت از روی عصبانیت حرفی می زدم، مادرم می گفت: دختر خوب هیچ وقت این طور صحبت نمی کند. باید یاد بگیری که خودت را کنترل کنی، با شنیدن این حرف او عصبانیتم دو چندان می شد.»
خانم ه: «مادرم با کمترین عصبانیت من برخورد می کرد، از صحنه های ناخوشایند و حرفهای تند متنفر بود. یادم هست زمانی به خواهرم گفتم که از او متنفرم. مادرم چیزی نمانده بود که روی زمین بیفتد. بعد به من اخطار کرد که دیگر بار حق ندارم از این حرفها بزنم. به من گفت: تو خودت خواستی خواهری داشته باشی و حالا که به این خواسته ات رسیده ای باید او را دوست بداری، برای همیشه. هنوز هم که مدتها از آن واقعه می گذرد، خواهرم را دوست ندارم.»
نقل قولهای غم انگیزی هستند که در عین خیرخواهی نتایج ناخوشایندی به بار می آورند. درس آموزنده ای در این داستانها نهفته است: احساسات کهنه فراموش شدنی نیستند. روی زندگیمان اثر می گذارند. تاثیری گاه خوب و گاه بد دارند. راه برخورد با عصبانیت، استدلال. توضيح، انکار، تهدید و پند و اندرز نیست، احساس عصبانیت با منع و نهی از بین نمی رود. از منطق آرایی هم کاری ساخته نیست باید نیرویش را تجدید سازمان بدهیم و آن را در مسیر خیر و صلاح به حرکت در آوریم.
عصبانیت، احساس ماندگار
برای برخورد با عصبانیت خود باید به طيب خاطر قبول کنیم که عصبانیت احساسی ماندنی است. میلیونها پدر و مادری که در دنیا زندگی می کنند و از دست فرزندانشان عصبانی می شوند، لزوما همه در اشتباه نیستند. عصبانیت ما نشانه علاقه و توجه ماست. در مواردی عصبانی نشدن نه نشانه عشق و محبت که علامت بی تفاوتی است. حتى عشاق هم عصبانی می شوند. البته این سخن هرگز بدین معنا نیست که فرزندان نوجوان ما می توانند هر گونه خشم و اوقات تلخی را تحمل کنند، بلکه بدین معنی است که می توانند از عصبانیتی که می گوید: «کافی یعنی کافی، تحمل من هم حدی دارد.» سود ببرند. شکیبایی بیش از اندازه در برابر نوجوانها هم کار درستی نیست. وقتی از درون رنجیده خاطر هستیم و با این حال به روی خود نمی آوریم، به جای محبت کارمان نوعی دو رویی است. به جای پنهان کردن رنجش می توانیم آن را به گونه ای مؤثر و سازنده ابراز کنیم.
پدری می گفت: «سعی می کنم عصبانی نشوم. از درون میلرزم، اما خویشتن داری می کنم. از عصبانی شدن می ترسم، اگر جلوی خودم را نگیرم،ممکن است به پسرم لطمه ای بزنم.» این خویشتن داری را دوامی نیست. عصبانیت، مثل نفس عمیق، چیزی نیست که بتوان آن را به طور محدود نگهداشت و بروز نداد. دیر یا زود، ناگزیر از بروز آن می شویم. وقتی خویشتن داریمان تمام می شود، وقتی عصبانیت خود را ابراز می کنیم، موقتا تلخ می شویم، خطرناک می شویم، به اطرافیان مورد علاقه خود حمله می کنیم، ناسزا می گوییم، حرفهایی می زنیم و کارهایی می کنیم که اگر با شخصی به غیر از فرزندان و عزیزانمان روبه رو بودیم، از انجامش خودداری می کردیم. وقتی نبرد تمام می شود، احساس تقصیر می کنیم و با خود پیمان می بندیم که من بعد خویشتن داری را از کف ندهیم، اما دیری نمی گذرد که شعله های خشم مجددا زبانه می کشد تا بی محابا بر کسانی که زندگیمان را وقف رفاه و خیر و صلاح آنها کرده ایم بتازیم.
چگونه عصبانی بشویم؟
به جای سرکوب خشم، پدر و مادر می توانند آن را به گونه ای سازنده و غیر مخرب بروز دهند، تا از يكسو اسباب تسلای خاطر خود و از سوی دیگر موجب بصیرت فرزندان نوجوان را فراهم کنند و هر دو از لطمات احتمالی مصون بمانند. در ابراز خشم باید با آگاهی از به حرکت درآوردن امواج پشت سر هم عصبانیت خودداری کنیم. هدف انتقال خواسته ای است و متعاقب آن باید طوفان خشم فرو نشیند.
برای برخورد با لحظات تشویش و اضطراب باید به نکاتی توجه کنیم:
1- قبول کنیم که به حکم طبیعت، از دست نوجوان خود، عم ناراحت، آزرده و خشمگین می شویم.
۲- حق ماست که بدون احساس تقصیر، افسوس و شرمندگی عصبانی شویم و آن را بروز دهیم.
۳- حق ماست که با رعایت تنها یک محدودیت احساسات خود را بروز دهیم: بی توجه به شدت عصبانیت، حق تحقیر شخصیت و منش های خصلتی فرزندمان را نداریم.
برخورد با عصبانیت راههای مختلفی دارد، باید به وضوح بفهمیم که هر موقعیت ناخوشایند چگونه بر ما اثر می گذارد.
وقتی گری پانزده ساله، با زدن چنگال به بشقاب به اصطلاح رنگ گرفت مادرش به او گفت: «صدا اعصابم را خراب می کند.» گری چندین بار دیگر چنگال را به بشقاب زد و بعد دست کشید. روش مؤثری بود. مادر بی آنکه به پسرش دستوری بدهد ناراحتی خود را ابراز کرد و فرض مسلم را بر این گذاشت که پسرش عکس العمل مساعد نشان خواهد داد. حالا این برخورد را با برخورد مرسوم تری مقایسه کنید:
«چت شده؟ کار بهتری سراغ نداری؟ نمی توانی آرام بنشینی؟ مثل اینکه قسم خورده ای سر مرا به درد بیاوری. بس کن،بس کن لطفا.»
باید توجه داشت که کودک نمی تواند به محض درخواست مادر کارش را متوقف کند. باید لحظاتی عمل ناخوشایند را در ذهن بسنجد.
فرایند تغییر
تغییر عادت عصبانی شدن کار ساده ای نیست. آموختن وقت گیر و پر زحمت و مستلزم عزم و اراده است. نکات زیر را مادری در ارتباط با مراحل فرایند تغییر کردنش نوشته است:
1- به فرزندت توهین می کنی، درباره اش که فکر می کنی ناراحت می شوی .
۲- بار دیگر صدای خودت را می شنوی که بد و بیراه می گویی نومیدانه به کلماتی که از دهانت خارج می شود گوش میدهی.
۳- میدانی که هم اکنون حرفهای توهین آمیز خواهی زد. اما نمی توانی خویشتن داری کنی از خودت ناراحت میشوی، تصمیم می گیری هر طور که شده خودت را اصلاح کنی.
4- باز هم صحنه ناراحت کننده ای پیش می آید. نمیتوانی شیوه های قبلیت استفاده کنی، اما هنوز راه برخورد درست را نمیدانی، حالت بخصوصی پیدا می کنی.
5- احساس ناراحتی می کنی و بار دیگر موقعیت را در ذهنت مرور می کنی، به خودت می گویی: «اگر می گفتم … بهتر بود.» چند مورد را تکرار می کنی.
6- حالا، مترصد حادثه ای می نشینی تا بتوانی از شیوه جدیدی که آموخته ای استفاده کنی. خیلی زود به خواسته ات می رسی، این بار مجهز هستی. می خواهی به زبان تازه ای حرف بزنی، زمان مناسبی است، همه تعجب می کنند، اما هنوز آن طور که باید و شاید آماده نیستی.
7- به صراحت و بدون تحقیر و توهین و حمله عصبانی می شوی. به تدریج این روش بخشی از شخصیت شما می شود، مانند نوازنده ای شروع به نواختن می کنی.
۸- از کارت لذت می بری، بچه ها واکنش مثبت نشان می دهند.
۹- افسوس که انسان هستی و لاجرم اشتباه هم می کنی. تنها در بعضی از مواقع می توانی از این روش استفاده کنی. با همه نیت خوب و مهارتی که پیدا کرده ای، باز هم در مواقعی بخصوص وقتی اوضاع بر وفق مرادت نیست، اشتباه می کنی.
۱۰- حالت بهتر می شود، پیشرفت می کنی، هر روز که می گذرد تجربه بیشتری کسب می کنی و نکات تازه ای یاد می گیری. به خود می گویی: هیچ روشی کامل نیست، اما این بهترین روشی است که یاد گرفته ام.
مرکز مشاوره دیدار ( بالاتر از میدان ولیعصر، نرسیده به میدان به فاطمی، ساختمان پرستو، 88893258)