چگونه باورهای مان را تغییر دهیم؟
پیش فرضهای اصلی کارعبارت اند از:
1- اینکه واقعیت مان از طریق صافی های باورهای در حال تغییرمان خلق میشود.
2- اینکه ما دارای یک سرشت جوهری درونی هستیم که فراسوی شرطی شدنهای آن باورهاست.
3- اینکه می توانیم واقعیت خود را از راه تغییر باورهای خود تغییر دهیم.
در نتیجه طبیعی است که به کشف و تحول آن باورهایی علاقمند باشیم که مانع از آرامش، مهرورزی و شادمانی ما می شوند.
گام اول این روند، تشخیص باورهاست. این تشخیص می تواند با مشاهده ی زندگی خود و به روی کاغذ آوردن آنچه بدان باور داریم، صورت بگیرد. می توانیم فهرستی از باورها و ارزشهای مان تهیه کنیم. این عمل نیازمند مشاهده دقیق و عینی ادراکات و اعمال مان است.
فن مشاهده خود
تمرینی که در این زمینه می تواند یاری بخش باشد این است که برای چند دقیقه ای بنشینیم. اجازه دهیم ذهن مان آرام و خالی شود (تمرکز روی تنفس هم می تواند در اینجا یاری بخش باشم) و سپس بکوشیم فعالیتهای روزانه خود را از دیدگاهی عینی به یاد آوریم. لازم است نقش شاهد را بازی کنیم تا قاضی، به عبارت دیگر، لازم است تا حد امکان نظاره گر اتفاقاتی که افتاده باشیم، بی آنکه در موردشان به هیچ وجه دست به قضاوت بزنیم. این تمرین را به مدت ۱۵ دقیقه انجام دهید و باورهایی را که محرک و عامل رفتار و درک و دریافت های تان بوده، یادداشت کنید. این تمرین را می توان درباره تجارب کودکی نیز انجام داد. این تمرین باید به دفعات صورت بگیرد، حداقل یک بار در هفته (اگر نه هر روز). پس از گذشت یکی دو سال می توان کمتر آنرا به کار برد.
در ابتدا، فاش کردن شرطی شدنهای عمیق ریشه دار می تواند دشوار باشد، زیرا ممکن است نخواهیم با آنها روبرو شویم. ممکن است به معنای چنان تغییر سریعی در واقعیت پیرامونمان باشد، که هنوز آمادگی اش را نداشته باشیم. اما تمرین منظم این سیستم به تدریج این باورهای هسته ای را از موضع فرار خود جدا می کند و ما می توانیم آنها را به روشنی تشخیص دهیم. شکی نیست که این روند در همه حال و همیشه خوش آیند نیست، زیرا مجبور می شویم با ناسازگاریها و کمال نیافتگی های بسیاری در شخصیت خود روبرو شویم. گاه ممکن است دچار این احساس شویم که گویی پا در هوا هستیم، که زمین سفتی برای ایستادن بر آن وجود ندارد، که بین دو صخره متضاد ساختارهای باوری در نوسان هستیم. با وجود این، راه دیگری وجود ندارد، مانند آن است که ناگهان در می یابیم که کمتر از آنچه دلمان می خواهد شاد هستیم، زیرا در واقع در زندان هستیم. هرگز نمی دانستیم چرا به اندازه ای که دلمان می خواست شاد نبودیم و تنها اکنون است که پی می بریم دلیل آن قرار داشتن در زندانی است که میله های آن را باورهای ما می سازند. این می تواند کشف دلپذیری نباشد، اما اولین گام برای رهایی است. می توانیم آنها را با باورهایی که واقعیت شادی بخش تری می سازند، جایگزین کنیم. به تدریج و در نهایت لازم است از تمامی باورها فراتر رویم و حقیقت را عریان تجربه کنیم، اما این تجربه برای اکثر ما مانند آن است که بخواهیم پیش از فراگرفتن راه رفتن روی زمین، روی آب راه برویم.
تجسم واقعیت های مثبت
تجسم واقعیت های جایگزین گام بعدی در این روند تغییر است. در این مرحله می توان کار را با مشکلات خاص آغاز کرد و واقعیت های دیگری را مجسم کرد که این مشکلات در آنها دیده نمی شود. مانند:
1- اگر اغلب زمستانها زیاد سرما میخوریم، می توانیم چشمان خود را ببندیم و مجسم کنیم که سراسر سال سالم و سرحال هستیم. بخشی از مسئله مان از آنجا ناشی می شد که باور کرده بودیم که زمستان سرما می خوریم.
2- اگر اغلب با همسرمان بحث و جدال داریم، می توانیم خود را مجسم کنیم که رابطه هماهنگی با او داریم.
3- اگر از صحبت کردن با گروه های بزرگ میترسیم، می توانیم خود را مجسم کنیم که آرام و بی دغدغه و سرشار از مهر در مقابل آنها ایستاده ایم.
4- اگر از سفر با هواپیما میترسیم، می توانیم سفری را از آغاز تا انجام مقایسه کنیم که به خیر و خوشی میگذرد.
5- اگر بیمار هستیم، می توانیم خود را سالم و شاد مجسم کنیم. “
6- اگر اغلب خسته هستیم، می توانیم خود را سرشار از نیرو و انرژی مجسم کنیم.
7- اگر نگران عزیزی هستیم، می توانیم او را به صورتی مجسم کنیم که در نور سفید شفابخشی غوطه ور است.
8- اگر فاقد اعتماد به نفس هستیم، می توانیم خود را در هر وضعیتی متکی به خود و آرام مجسم کنیم.
9- اگر به ارزش و لیاقت خود شک داریم، می توانیم مجسم کنیم که در هر وضعیتی خود را می پذیریم و برای خود احترام قائل هستیم.
10- اگر از رقصیدن در مقابل دیگران می ترسیم، می توانیم خود را مجسم کنیم که آزادانه و با متانت می رقصیم و خلاقیت و زیبایی درونی خود را با دیگران سهیم می شویم.
11- اگر از فرد خاصی می ترسیم، می توانیم خود را مجسم کنیم که تماس محبت آمیزی با او داریم و خود را با او برابر احساس میکنیم، احساس می کنیم از قدرت درونی برخوردار هستیم و شفقت زیادی نسبت به او در دل داریم.
12- اگر نمی توانیم راستگو باشیم، می توانیم خود را مجسم کنیم که حقیقتی را با دیگران سهیم می شویم.
13- اگر می ترسیم خودمان باشیم، خود را به صورتی که هستیم مجسم می کنیم، در هر وضعیتی و با همه افراد.
هشدار و تذکر
با استفاده از این فن می توانیم مشکلات بسیاری را برای خود حل و فصل کنیم، به این شرط که تنها برای مقاصد غیرخودخواهانه به کار رود. استفاده از آن برای دست یافتن به چیزهای مادی یا آزار رساندن به دیگران بسیار نابخردانه است، هر چه به بیرون فرافکنیم، به ما باز خواهد گشت (یا هر دست بدهی با همان دست می گیری). اندیشه های مثبت مان به صورت تجارب دلپذیر، و اندیشه های خودخواهانه مان به شکل تجربه های ناخوش آیند، به سوی مان باز می گردند. این برخوردی بسیار ظریف و رندانه است. من زنی را می شناختم که ظاهرا از این فن برای فرستادن پیام کامیابی” و عشق به مردی که دوست داشت، استفاده می کرد، اما گویی آن مهر و شادی فقط از او می توانست نسبت به آن مرد برخیزد. به عبارت دیگر، آنچه او به واقع به سوی آن مرد می فرستاد این بود که می خواست لله با او باشد و با او ازدواج کند. من شکی ندارم که زن آن مرد را دوست داشت و دلش می خواست شاد و کامیاب باشد، اما برای چگونگی دست یافتن به این کامیابی، زن شرط می گذاشت و آن این بود تنها به شرطی که با آن زن بماند. ما حق نداریم برای عشق و فرافکنی های خود شرط بگذاریم، زیرا به این صورت خواست و اراده خود را به دیگری تحمیل می کنیم. بهترین روش این است که فرد مورد علاقه مان را محاط در نور و مهری شفابخش مجسم کنیم، بی آنکه تمایلی داشته باشیم که او بداند این انرژی از جانب چه کسی به سوی او جریان یافته و این ما را به قدم بعدی این روند می رساند.
مسئله را فراموش کن
سپس مسئله را فراموش می کنیم. پس از آنکه واقعیتی را که مایل ببینیم فرامی فکنیم، لازم است که کاملا آنرا فراموش کنیم. نباید می بمانیم و مرتب فکر کنیم و نگران باشیم که چه اتفاقی خواهد افتاد. ” آبی که بالای سرش بایستی هرگز جوش نمی آید.” اضطراب راه موفقیت را سد می کند. نمایانگر نداشتن ایمان به کاری است که انجام داده ایم. باید ایمان داشت که اگر نیروهای مناسب را به حرکت درآورده ایم، هر چند ممکن است تأخیری وجود داشته باشد، اما همه چیز به بهترین شکل ممکن برای تکامل تمامی کسانی که درگیر هستند، تمام خواهد شد. بردباری ضروری است. این به معنای پرهیز از صحبت درباره مشکلات نیز هست. کلمات، مانند اندیشه ها و اعمال، واقعیت را تغذیه می کنند. از این راه فقط باعث تداوم شرایط می شویم. شکی نیست که اگر به قصد کمک گرفتن از کسی که می تواند مسائل را عینی تر از ما ببیند، درباره مشکلات مان سخن بگوئیم، آنگاه مسئله فرق می کند. چنین گفتگویی با گله کردن درباره مشکلات با خانواده و دوستان تفاوت دارد.
در لحظه زندگی کن.
لازم است در لحظه زیست. بگذاریم چشمان و گوشهای مان نسبت به اینجا به اکنون باز باشند و آنرا تجربه کنند. زمان حال در واقع تنها واقعیت ماست. آینده و گذشته، توهم اند. آنها جز در ذهن ما هستی ندارند. آزادی در لحظه فعلی است که اگر گذشته و آینده را به حال خود بگذاریم می تواند کاملا نامشروط باشد. از این لحاظ، یک فن مفید این است که هر روز چند دقیقه ای بنشینیم و جمله زیر را تکرار کنیم: ” اوج قدرت در لحظه است. ” باید همه چیز دیگر را فراموش کرد، چشمان را گشود، به اطراف نگریست و در لحظه غرق شد. این فن اگر به صورت مرتب تمرین شود، تاثیری قدرتمند، انرژی بخش و هماهنگ کننده ای دارد.
مرکز مشاوره دیدار 02188893258
www.clinicdeedar.com
http://t.me/clinicdeedar