استفاده از هوش هیجانی
هوش هیجانی
استفاده مؤثر از هیجانها
آخرین مهارت در هوش هیجانی یعنی توانایی در استفاده از هیجانها برای موفقیت بیشتر در زندگی می باشد. این مهارت تا اندازه ای شبیه به مهارت در تنظیم هیجان است . هر دو مهارت، هم استفاده از هیجانها و هم تنظیم آنها، فعال تر از شناسایی و درک هیجانهاست. علاوه بر این، می توان استفاده از هیجانها را این طور در نظر گرفت که به طور طبیعی از بطن تنظیم هیجانها زاده می شود، زیرا، تنظیم هیجانها در واقع نوعی استفاده از آنهاست. بنابراین، خط فاصل بین این دو مهارت گاهی مبهم است. البته . این چهار مهارت، در زندگی روزمره ما، به شدت با یکدیگر گره خورده اند. برای دانستن این که هیجانها در یک موقعیت مشخص چگونه عمل خواهند کرد نیاز داریم آنها را شناسایی کنیم؛ برای آن که به طور مؤثر از آنها استفاده کنیم نیاز داریم نحوه عملکرد آنها را بدانیم؛ و برای این که تلاشهایمان برای استفاده از آنها موفقیت آمیز باشند نیاز داریم آنها را به شیوه مناسب تنظیم کنیم.
وقتی میگوییم مردم می توانند با موفقیت از هیجانهای خود استفاده کنند» منظورمان دقیقا چیست؟ شاید، مفیدترین روش برای پاسخ دادن به این سئوال این باشد که هیجانها را نوعی منبع طبیعی به حساب بیاوریم. این منبع، برای رسیدن به بعضی اهداف، میتواند بسیار مفید باشد؛ بعضی اهداف دیگر ممکن است زیاد مفید نباشد. استفاده موفقیت آمیز از هیجانها یعنی بتوانیم، به هنگام مناسب، این منبع را کنترل و از آن استفاده کنیم تا به هدفمان برسیم.
برای انجام دادن این کار چند شیوه وجود دارد.
استفاده از هیجانها برای تقویت کارآیی
یکی از کارهایی که میتوان با استفاده از هیجانها انجام داد، تقویت کارآیی در انجام دادن کارهاست. برای مثال، میتوانید از هیجانها استفاده کنید و توانایی خود در پشتکار داشتن برای رسیدن به یک هدف را تقویت نمایید. به عنوان نمونه، فرض کنید یک مرد جوان، که اضافه وزن دارد، رژیم غذایی گرفته است. همان طور که در فصلهای قبل گفتیم، رژیم گرفتن کار سختی است. به ویژه هنگانی که غذاهای مجاز در رژیم غذایی چندان خوشمزه نیستند و وسوسه ها با فراوانی بیشتری به فرد روی می دهند.
چه کار می توان کرد؟
در این مورد. مرد جوان می تواند از بعضی هیجانهای قوی کمک بگیرد تا در رژیم غذایی خود پایدار بماند. برای مثال، او می تواند چند عکس از خودش. در حالی که چاق و بد ریخت است، بگیرد. آنگاه می تواند این عکسها را روی یخچال، روی میز ناهارخوری و جاهای دیگری که احتمالا در آنها غذاهای خوشمزه وجود دارد بگذارد تا هر وقت اراده اش ضعیف شد و دلش خواست غیر از غذاهای بی مزه رژیمی چیز دیگری بخورد، آنها را ببیند. دیدن عکسهایی که او را در حالت چاقی و بی قوارگی نشان می دهند می تواند حالت هیجانی اولیه را که به علت آن رژیم گرفته است، دوباره در او ایجاد کند. بنابراین، در مورد بالا، استفاده موفقیت آمیز از هیجانها عبارت خواهد بود از کنترل و استفاده از نیروی انگیزه دهنده خجالت، ناراحتی و اضطراب اجتماعی. در مثال دیگر. زن جوانی را تجسم کنید که آرزو دارد نویسنده شود. نویسندگی کاری است که به تنهایی انجام می گیرد و شما را مجبور می کند تا مدتهای طولانی بی وقفه کار کنید بدون آن که تماس اجتماعی دلگرم کننده یا فیدبک مفید از طرف دیگران داشته باشید. در چنین شرایطی، بسیاری از مردم، به جای ادامه دادن به نویسندگی آنرا رها می کنند.
(یک بار در کنفرانسی شرکت کرده بودم که در آن روانشناس معروف روبرت آرکین در سخنرانی خود چنین گفت: از بین دو گزینه نویسندگی یا هر چیز دیگری، مردم هر چیز دیگری را انتخاب میکنند). در مورد خانم فرضی، او چگونه می تواند انگیزه خود را حفظ کند؟
یکی از راه حلها می تواند این باشد که او دیوار اتاق کارش را از نامه های رد تقاضا از طرف ناشران و مجلات مختلف بر کند. هر بار آنها را ببیند عصبانی خواهد شد و این عصبانیت عزم او را در ادامه دادن به کار و ثابت کردن اشتباه منتقدان تقویت . در این مورد، او نیروی خشم را مهار می کند و از آن برای پیشرفت در کار بهره می گیرد. البته، اگر اثر حاصل از دیدن این شکستها ایجاد خشم نباشد بلک شدن او شود، آنگاه استراتژی مورد استفاده روش مؤثری نخواهد بود. کسی که در استفاده از هيجانها مهارت داشته باشد متوجه این موضوع خواهد شد و استراتژی خود را عوض خواهد کرد. فردی که مهارت نداشته باشد احتمالا به تدریج دیوانه خواهد شد.
مثال دیگر، فن واقعا بی نظیری است که مردم از آن بسیار فایده می برند. در این فن، فرد. برای این که بتواند در تصمیم دشواری که گرفته است ثابت قدم بماند و پشتکار داشته باشد.
طوری برنامه ریزی می کند که بی ارادگی و شکست در انجام دادن کارش باعث شود که مساله بسیار ناراحت کننده ای برایش پیش آید. برای مثال، مردی که می خواهد سیگار را ترک کند. چکی به مبلغ بسیار بالا در وجه سازمانی که به شدت از سیاستها و آرمانهایش متنفر است مینویسد و آنرا به دوستش میدهد و از او به طور جدی می خواهد. در صورتی که دوباره لب به سیگار زد، چک را به آن سازمان بدهد. این فرد، از ناراحتی و انزجاری که در صورت نقد شدن چک از طرف آن سازمان احساس خواهد کرد استفاده می کند تا تلاشهایش برای ترک سیگار به نتیجه برسد.
علاوه بر استفاده از هیجانها برای تقویت پشتکار در بلندمدت، می توانیم از آنها برای تقویت کارایی خود در زمانهای کوتاه تر و سریعتر نیز استفاده کنیم. خالص ترین نسخه این استراتژی را میتوان در هنرپیشه ها، ترانه نویس ها، داستان نویس ها و دیگر هنرمندان یافت. هنرپیشه ها، برای ایفای نقش یک نفر دردمند بسیار رنجور، به تجربه های زندگی خصوصی خود مراجعه می کنند تا بتوانند از روی آنها رنج شخصیت داستان را بهتر نشان دهند. ترانه نویسها، برای نوشتن اشعار جانگداز و پرسوز، از غم و غصه شخصی خود استفاده می کنند. داستان نویسان، برای تبدیل تجارب هیجانی خود به داستانهای جذاب، از قوه تجسم بهره می گیرند. به طور کلی، مهارت در این زمینه باید به شما کمک کند تا بتوانید:
١. زمانی که احساس خوبی دارید، مدت آنرا طولانی تر کنید.
۲. حتی در برابر استرسهایی که معمولا احساسات خوب را از بین می برند و تنها احساسات منفی ایجاد می کنند، برای خود احساس خوبی به وجود آورید.
چگونه می توانید این کار را انجام دهید؟ یک فنون مؤثر و بسیار مورد استفاده، کمک گرفتن از شوخی و حس طنز است. پژوهش نشان داده است، کسانی که در مقابل استرسها مقاومت خوبی دارند معمولا کسانی هستند که از حس طنز به عنوان یک مکانیسم انطباقی، استفاده می کنند. واکنش در مقابل استرس به صورت شوخی و طنز، در مقایسه با سایر استراتژیهای انطباقی، امتیازهای بیشتری دارد. ، خنده، مستقیما از سطح استرس می کاهد و به سرعت مفید واقع می شود.
• دیدن جنبه خنده دار رویدادهای استرس زا به شما کمک می کند تا برای خود دیدگاهی سالم ایجاد کنید. زیرا به شما یاد آوری می کند که در دنیا فقط چند مسأله واقعا ناراحت کننده وجود دارد. (نکته مثبت در طاس شدن من این است که از هزینه آرایشگاه رفتنم کم شده است. نکته مثبت دیگر این است که سرم شبیه بچه شده است و مردم بیشتر مرا دوست دارند).
• وقتی شوخ طبعی و حس طنز به طور موفقیت آمیز به کار می رود، هم برای شخصی که آنرا به کار می برد مفید واقع می شود و هم خوشحالی دیگران را فراهم می کند، علاوه بر دیگر فواید، استفاده از شوخی می تواند باعث محبوبیت زیاد فرد شود. (این موضوع تنها در مورد استفاده به جا و مؤثر شوخی حقیقت دارد. گفتن جوکهای زشت به دفعات زیاد روش خوبی برای رسیدن به محبوبیت نیست!)
فنون دیگری که می تواند به نگهداشتن احساس خوب به هنگام رو در رویی با استرس کمک کند، استفاده از راهبردهای تنظیم هیجانی است. یعنی، بعضی تکنیکهایی که برای کنترل هیجانها مفید هستند و در فصل قبل به آنها اشاره شد، می توانند در اینجا نیز به کار برده شوند. تکنیکهای ارزیابی مجدد شناختی و برنامه ریزی فعال می توانند، برای ایجاد و نگهداشتن احساسات مثبت بسیار مفید واقع شوند. برای مثال، راهبردهای ارزیابی به کاهش اهمیت عواقب منفی کمک می کنند یا بر ماهیت گذرای آنها تأکید می ورزند و معمولا قابلیت انعطاف پذیری افراد را تقویت می کنند. «مردودی در آن امتحان به علت بدشانسی بود، دفعه بعد قبول خواهم شد».
استفاده از هیجانها برای تأثیرگذاری در دیگران
میتوان از هیجانها برای نفوذ و تأثیرگذاری در دیگران نیز استفاده کرد. زندگی مملو از موقعیتهایی است که اگر در آنها مردم را ترغیب کنیم تا دیدگاه با نگرش ما را اتخاذ کننده به نفع ما خواهد بود. دیگران را متقاعد میکنیم که زندگی خود را با ما سپری کنند، با ما دارای فرزند شوند. شغلشان را به خاطر ما عوض کنند، و وسایلشان را جمع کنند و با ما به یک شهر با کشور دیگر انتقال یابند. مشتریان را ترغیب میکنیم که محصولات ما را بخرنده کارمندان را تشویق می کنیم که سخت تر کار کنند و رییسمان را وادار می کنیم که حقوقمان را بالا ببرد. ترغیب دیگران به انجام دادن کاری که دوست داریم میتواند هدف اصلی انسانها در زندگی اجتماعی باشد و به نظر میرسد که هوش هیجانی رشد بافته میتواند این هدف را در دستور کار خود داشته باشد. برای استفاده از هیجانها به منظور رسیدن به این هدف روشهای زیادی وجود دارد. ولی ما تنها به چهار روش اشاره میکنیم.
ارعاب
ارعاب بر پایه توانایی در ایجاد ترس در دیگران استوار است و هدف از ارعاب این است که فرد در چشم دیگران شخص قدرتمندی جلوه کند و اطاعت دیگران را به دست آورد. در شرایط مناسب، ارعاب می تواند فن مؤثری باشد ولی هزینه هایی نیز دارد.
هزینه بارز استفاده زیاد از ارعاب این است که محبوبیت شما را به شدت کاهش می دهد. مشكل احتمالی دیگر این است که ارعاب باید قابل باور باشد وگرنه بی اساس و خالی بندی تلقی خواهد شد و ارعاب کننده خنده دار به نظر خواهد آمد. دختر سه ساله برادرم یک بار به چشمهای مادر بزرگش خیره شد و در تلاش برای وادار کردن او به بازی، با قاطعیت گفت:
«اگر با من بازی نکنی، هرگز مرا دوباره نخواهی دید.»
همان طور که حدس می زنید، این تهدید نمی توانست در قلب مادر بزرگ وحشتی عظیم ایجاد کند. وقتی کودکان این چنین تهدیدهایی می کنند همه خوششان می آید، ولی در مورد بزرگسالان آنها را مورد تمسخر قرار میدهند.
التماس و درخواست
فن نفوذی دیگر، التماس و درخواست است، یعنی ایجاد حس همدردی و دلسوزی در دیگران با این هدف که از آنها کمک دریافت کنیم. برای مثال، کارمندی که از همکارانش تقاضای کمک می کند زیرا خودش تخصص و دانش کافی برای انجام دادن کار خاصی را ندارد و نمی تواند به تنهایی آنرا انجام دهد و نیز زنی که به هنگام درخواست از شوهرش برای درست کردن قسمتی از اتومبیل، ادعا می کند که درباره ماشین هیچ اطلاع و هیچ دانشی ندارد، نمونه هایی از این فن هستند. مثل ارعاب، التماس و درخواست نیز می تواند در شرایط مناسب راهبرد مفیدی باشد ولی محدودیتها و کاستیهای خود را دارد. بزرگترین مشکل این است که استفاده زیاد از آن می تواند از فرد تصویری ناخوشایند در ذهن دیگران ایجاد کند، تصویری از یک فرد بیکفایت و بی قابلیت که نمی تواند مسؤولیتهای خویش را انجام دهد، یا تصویری از یک فرد همیشه نالان و ناراضی که دوست ندارد به وظایفش عمل کند.
چاپلوسی
وقتی این فن را به کار میبرید. از دیگران تعریف و تمجید میکنید تا آنها شما را دوست داشته باشند؛ در اینجا، هیجانهایی را که سعی میکنید به وجود آورید قدر دانی و محبت است. دانشجویی که قبل از امتحان از استاد تعریف و تمجید می کند (امروز چه لباس شیکی پوشیده اید!) یا کارمندی که هر روزش را با تعریف کردن از رئیس خود آغاز می کند (امروز چه کراوات شیکی زده اید) هر دو از راهبرد چاپلوسی استفاده می کنند.
چاپلوسی از زمانی آغاز شده که انسانها توانسته اند کلماتی بسازند و با آنها جایلوے کنند. فواید این کار نیز شناخته شده است. متاسفانه چاپلوسی محدودیتها و کاستیهابی دارد چاپلوسی بیش از حد غير معقول، تأثیر موردنظر را نخواهد داشت و باعث خواهد شد که به چاپلوس صفات و القابی داده شود که بهتر است آنها را بازگو نکنیم. کسی که از لحاظ هوش هیجانی در سطح بالایی است میتواند از چاپلوسی به طرز صحیح استفاده کند: یعنی با دفت، به ندرت و به طور قابل باور تا، بدون در خطر افتادن شهر تش، به هدف خود برسد.
ایجاد احساس گناه
فن چهارم ایجاد احساس گناه در دیگران است، با این نیست که نوعی حس وظیفه و الزام در آنها به وجود آوریم تا کاری را که میخواهیم انجام دهند. برای مثال، بعضی مادران از احساس گناه ماهرانه استفاده میکنند. وقتی مادر به فرزندان خود، که اکنون دیگر بزرگ شده اند و به دنبال زندگی خود رفته اند، می گوید، اگر شب عید پهلوی او نمی آیند (اندکی سکوت) زیاد مهم نیست (آه از ته دل)، احتمالا او تا سال دیگر زنده خواهد بود تا آنها را دوباره ببیند (سرفه)، کسی است که در استفاده از احساس گناه مهارت کامل دارد.
مهمترین ضعف فن احساس گناه این است که استفاده مکرر از آن می تواند باعث ایجاد خشم دیگران نسبت به انجام دهنده آن باشد، که به نوبه خود میتواند از تأثیر و کارایی آن بکاهد. علاوه بر آن، برخلاف بقية فنون، ایجاد احساس گناه تنها می تواند در مورد بعضی به کار گرفته شود. برای مثال، بسیار سخت است که بتوانید در کسان دیگری، به غیر از افراد فامیل درجه یک، احساس گناه ایجاد کنید تا آنها تعطیلات را در کنار شما بگذارنند.
ممکن است از بحثی که درباره استفاده از هیجانها برای تأثیر و نفوذ در دیگران کرده ایم به این نتیجه رسیده باشید که این کار تا حدی غیرصادقانه و نکوهیده است و تهدید، چاپلوسی، التماس و ایجاد احساس گناه کارهای شایسته ای نیستند. مطمئنا اگر فنون به صورت و آشکار به کار رود این نتیجه گیری صحیح خواهد بود. ولی اگر به صورت مناسب و متعادل به کار گرفته شود اساسا هیچکدام از آنها بد نخواهد بود. نشان دادن خشم خود به دیگران می تواند نوعی تهدید به حساب آید، ولی می تواند، درباره این که درباره این که چقدر مساله انان مهم است. اطلاعات ارزشمندی به اطرافیانتان بدهد. تعریف و تمجید از دیگران، از طريق نسبت دادن صفات کاملا دروغ قابل دفاع نیست. اما صمیمانه تعریف کردن. در صورتی که احساسات شما را تحریک کنند. بد نخواهد بود. حتی اگر باعث شود فرد مقابل از شما بیشتر خوشش بیاید!
استفاده از هیجانها برای بهتر کنترل کردن تعارضها
آخرین فرصتی که می توان در آن از هیجانها به طور موفقیت آمیز استفاده کرد هنگام وقوع تعارض بين افراد است. عدم توافق و مخالفت معموله غیرقابل پیشگیری و غیر قابل اجتناب است، اما ادامه یافتن و بزرگتر شدن آنها به طور قابل توجهی در کنترل ماست. کسی که از لحاظ هوش هیجانی در سطح بالایی قرار دارد می تواند با موفقیت، میزان تأثیر هیجانهای مضر و آسیب رسان در تعارضات اجتماعی را کنترل کند.
مهمترین روش برای تأثیرگذاری در روند ایجاد و رشد تعارض این است که همان ابتدا واکنش مناسبی از خود نشان دهیم، یعنی همان لحظه ای که از طرف فرد دیگری برانگیخته میشویم. واکنشهای مخرب در این مرحله معمولا اوضاع را بدتر می کنند، در حالی که واکنشهای سازنده اوضاع را بهتر می کنند. یکی از روشهای مخرب بالقوه برای نشان دادن واکنش در مقابل برانگیختگی از طرف دیگران این است که واکنشهای هیجانی خود را نشان ندهیم بلکه آنها را از دیگران پنهان کنیم و در درون خود نگهداریم. با این که نشان ندادن همه واکنشهای هیجانی تا حدی ارزشمند است، پنهان کردن احساسات مرتبط می تواند و در روابط سالم اختلال ایجاد کند. همچنین هیجانهای پنهان می توانند در کارآیی شغلی سلامت جسمی و بهداشت روانی تأثیر منفی داشته باشند.
دلایل مختلفی وجود دارد که باید احساسات خود را پنهان نگهدارید، مثلا، ترس از این که نتوانید آنها را به طور مناسب بیان کنید. ترس از این که اوضاع را بدتر کنید. با ترس از این که پذیرش از طرف دیگران را از دست بدهید. با این حال، اگر هیجانهای بیان نشده، در روابط با در کارآیی شغلی اختلال ایجاد میکنند، لازم است آنها را بر زبان بیاورید. ارایه اطلاعات به دیگران در باره این که چه احساسی دارید و چرا چنین احساسی دارید میتواند برای آنها سودمند باشد، زیرا به آنها نشان میدهد که مسأله برای شما مهم است و چیزی است که نباید نادیده یا سرسری گرفته شود. همچنین نشان میدهد که رابطه با دیگران برای شما ارزشمند است. در اینجا هدف این است که هیجانهای خود را به طور مناسب و به شیوه ای که بعدا شما را مقصر جلوه ندهد به دیگران نشان دهید.
دومین روش مخرب برای واکنش در مقابل برانگیختگی از طرف دیگران این است که هیجانهای خود را طوری نشان دهید که باعث بدتر شدن تعارض شود. ابراز خشم از طریق
بالا بردن صدای خود و مشت کوبیدن روی میز می تواند احساس خوبی به شما بدهد، ولی معمولا باعث می شود که طرف مقابل احساس کند مورد حمله قرار گرفته است و او نیز، به نوبه خود، واکنشی مشابه نشان دهد. استفاده از تمسخر و تحقیر نیز (حتی اگر به نظر بیاید طرف مقابل واقعا حقش است!) باعث میشود که عدم توافق، به مسأله «شخصی» تبدیل شود و فرد مقابل را بیش از پیش دشمن سازد. بیان نامحتاطانه این هیجانهای «زهرآلوده معمولا به چرخه ای از خصومت و خشم تبدیل می شود که لحظه به لحظه بدتر می شود.
راه حل چیست؟ همان طور که حدس می زنید، راه حل این است که، برای واکنش در مقابل برانگیختگی، روشهایی پیدا کنید که مانع ابراز هیجانهای مخرب می شوند و در عوض از طرف مقابل می خواهند که به تلاش شما در حل مسأله کمک کند. بنابراین، برای کسی که هوش هیجانی بالایی دارد، یک قسمت از واکنش در مقابل تعارض این است که بلافاصله پاسخ نمی دهد. این روش کمک میکند تا به شیوه های عجولانه و بی فکرانه واکنش نشان ندهید. تأخیر در پاسخگویی و اجازه دادن به این که اوضاع اندکی آرام شود، قدم اول و مهم برای کنترل هیجانها در طول تعارض است.
قدم بعدی این است که از طرف مقابل کمک و همکاری بخواهید، و بعضی فنون قبلا ارائه شده میتواند مفید باشد. برای مثال، خود را به جای طرف مقابل قرار دادن و از دید او نگاه کردن روش خوبی برای درک منطق او خواهد بود. روش دیگر، بیان شفاهی به طرف مقابل و درخواست همکاری برای یافتن راه حل است. سئوال کردن از طرف مقابل برای دانستن علایق مهم او و انجام دادن بارش مغزی برای ایجاد چند راه حل، روشهای بسیار عالی برای از بین بردن هیجانهای منفی ایجاد شده از طریق تعارض است. فضایی خلق کنید که طرفین درگیر در کنار همه کار کنند، به جای آن که «رو در رو» قرار گیرند.
مرکز مشاوره دیدار 02188893258
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com