تعریف اختلال یادگیری
از بررسی تحقیقات و مطالعات پیشینیان چنان برمی آید که زمانی کودکان با نارساییهای یادگیری را در رده ی کودکان با آسیب مغزی طبقه بندی می کردند. زمانی آنان را با اشکالات خفیف مغزی می پنداشتند. اما در تازه ترین مطالعات در این زمینه برای آنان اصطلاح«کودکان با نارسایی های ویژه یادگیری» گزیده شده است.
مشاهدات و پژوهشهای استراس (پزشک) و لتینن (مربی آموزش و پرورش کودکان استثنایی) در مورد کودکان با آسیب های مغزی، خدمت بزرگی به رشته ای که اکنون اختلالات یا نارساییهای یادگیری خوانده می شود، کرده است. آنان در کتاب خود این قبیل کودکان را چنین تعریف می کنند: «کودک با آسیب مغزی،کودکی است که پیش از زایمان، در طول مدت آن را پس از تولد دچار صدمه یا عفونت مغزی شده باشد؛ در نتیجه این آسیب جسمی ممکن است نقصها با اشکالاتی در سیستم اعصاب کودک به صورت آشکار یا پنهان بروز کند؛ ولی به هرحال چنین کودکی دارای دشواری در ادراک، تفکر یا رفتار هیجانی، به طور جداگانه یا ترکیبی از آنها است. این دشواریها را میتوان از طریق آزمونهای ویژه ای نشان داد. کودکی که دارای این اشکالات است، نمی تواند مانند دیگر کودکان طبیعی در یادگیری پیشرفت داشته باشد. بدیگر سخن این مشکلات مانع یادگیری او می شوند، یا موجب کند شدن فرایند یادگیری در او می کردند.»
از تعریف فوق چنین برمی آید که تمام افرادی که دچار صدمات مغزی هستند حتما باید در امر یادگیری دچار مشکل باشند. ولی مطالعات و پژوهشهای اخیر نشان میدهد که آسیب مغزی ممکن است همراه با نارساییهای یادگیری نباشد. بدین معنا که تمام افرادی که دچار صدمات مغزی هستند الزاما دارای نارساییهایی در یادگیری نیستند.
در طول سالهای ۱۹۹۰، اصطلاح «اشکالات خفيف مغزی» جایگزین اصطلاح آسیب مغزی گردید. این اصطلاح هم به کودکان مورد نظر استراس و هم به کودکانی که دشواری در ادراك و یادگیری داشتند، اطلاق می شد. در سال ۱۹۹۹ کلمنتز، کودک با اشکالات خفیف مغزی را چنین تعریف می کند: «کودکان با اشکالات خفيف کودکانی هستند که از نظر هوش کلی، نزدیک متوسط، متوسط بالاتر از متوسط اند، اما مشکلات و دشواریهایی ویژه در یادگیری یا رفتار دارند. میزان این مشکلات از خفیف تا شدید متفاوت است، علت اصلی این دشواریها انحراف اعمال مربوط به سیستم اعصاب مرکزی از حالت عادی است که به صورتهای گوناگون مشخص می شود، مانند دشواری در درک، فهم، زبان، حافظه، کنترل، توجه، اعمال حرکتی و… این انحرافات ممکن است در اثر نقص ژنهای گوناگون، اختلال در سوخت و ساز، ضربات مغزی یا سایر بیماریها و حوادثی که در طول سالهایی که برای رشد و تکامل سیستم اعصاب مرکزی لازم است، یا از علتهای ناشناخته ای، بوجود آید.»
باید گفت که این تعریف از بسیاری جهات شبیه به تعریف استراس و لتينن است، با این تفاوت که کلمنتز کودکان عقب مانده ذهنی را از این گونه کودکان جدا کرده است. در سالهای اخیر انتقاد متخصصان آموزش و پرورش کودکان استثنایی نسبت به نام گذاری و استفاده از اصطلاحات پزشکی برای این گونه کودکان شدیدتر شده است. تدريجا افرادی که در این زمینه کار می کنند تشخیص داده اند که به جای استفاده از اصطلاحات پزشکی نیاز به اصطلاحات و تعاریفی است که با آموزش و پرورش آنان در ارتباط باشد. در سال ۱۹۹۶ بتمن با ارائه تعریف خود در این زمینه بعد تازه ای به رشته اختلالات یادگیری بخشید. او در تعریف خود لزوم تشخیص تفاوت بین توانایی یا ظرفیت فرد برای یادگیری و آنچه را که عملا یاد می گیرد، خاطرنشان ساخته است. او می گوید: «از نظر آموزشی کودکانی دارای نارساییهای یادگیری هستند که تفاوت فاحشی بین توانایی هوشی بالقوه آنان و عملکردشان در ارتباط با فرایند یادگیری، وجود داشته باشد و تفاوت ممکن است همراه با اشکال مشخص شده ای در سیستم مرکزی باشد، اما باید بخاطر داشت که این تفاوت ناشی از ماندگی ذهنی، محرومیتهای فرهنگی و آموزشی، اشکالات شدید یا نقص در حواس مختلف نیست.» مشکل عمده در این تعریف، تعیین توانایی هوشی بالقوه کودک است، زیرا توانایی کودک معمولا از طریق عملکرد او در اجرای نوعی از آزمونهای هوشی بدست می آید و این عملکرد تحت تأثير انگیزشهای کودک و سایر عوامل ناخواسته خارجی قرار می گیرد .
در یکی از تعاریف رسمی درباره این گونه کودکان که توسط مشاورین وزارت آموزش و پرورش امریکا در امر کودکان استثنایی در سال ۱۹۹۸ ارائه شده است، کودکان با نارساییهای ویژه یادگیری آن دسته از کودکان دانسته شده اند که «در یک یا تعدادی از فرایندهای اساسی یادگیری: فهم مطالب، کاربرد زبان گفتاری یا نوشتاری دچار مشکل اند. این اشکالات ممکن است در کودکان به صورتهای گوناگون مانند: دشواری در گوش دادن، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن، حساب کردن ظاهر شود. این تعریف شامل کودکان با صدمه مغزی، آسیب مغزی، نارساخوانی، آفازی و … می شود؛ اما آن دسته از کودکانی را که اشکال اساسی یادگیری آنان درنتیجه نقص بینایی، شنوایی، حرکتی، عقب ماندگی ذهنی، اشکالات هیجانی یا محرومیتهای محیطی است، دربر نمی گیرد.»
از تعاریف مختلفی که متخصصین در زمینه کودکان با نارساییهای یادگیری ارائه داده اند می توان ویژگیهایی به خلاصه زیر برای آنان برشمرد:
1.این کودکان دارای بهره هوشی تقریبأ (متوسط) یا بالاتر هستند.
2. این کودکان از نظر حواس مختلف (بینایی، شنوایی و…)سالم هستند.
3. این کودکان از امکانات محیطی و آموزشی نسبتا مناسبی برخوردار هستند.
4. این کودکان دارای نابهنجاریهای شدید رفتاری نیستند.
5. پیشرفت آموزشی این کودکان به طور قابل ملاحظه ای کمتر از بهره هوشی، سن و امکانات آموزشی که از آن برخوردارند، است.
عللی را که برای شکست این کودکان در امر یادگیری شایسته ذکر است چنین می توان خلاصه کرد:
الف. فقدان انگیزش کافی.
ب. فقدان توجه و دقت لازم.
ج. دقت بیش از اندازه به جزئی از کل.
د. فقدان هماهنگی لازم در حرکات.
در خاتمه و با توجه به نکات یاد شده توصیه میشود: چون این کودکان با برخورداری از هوش عادی ممکن است در یک یا چند زمینه یادگیری مانند خواندن، نوشتن، هجی کردن، حساب کردن، توجه کردن و … دچار مشکل شدید باشد، برای کمک به آنان می بایستی از روشهای آموزشی خاص استفاده کرد.
گروه بندی و مراحل تشخیص کودکان با اختلالات یادگیری
1.کودکان با دشواریهای حرکتی
برخی از دانشمندان عقیده دارند که رشد متعادل تواناییهای حرکتی، اساس یادگیریهای بعدی را تشکیل می دهد. تعدادی از کودکان با نارساییهای ویژه یادگیری علی رغم هوش طبیعی از نظر رشد حرکتی بسیار کندتر از کودکان عادی هستند، به گونه ای که اصلاح دشواریهای حرکتی آنان قبل از شروع آموزش مهارتهای دیگر کاملا ضروری است. مشکلات حرکتی کودکان ممکن است از جنبه های مختلفی مورد توجه قرار گیرد که در این قسمت به دو دسته از آنها اشاره میشود:
الف. تواناییهای حرکتی مربوط به عضلات بزرگ، همانند چهار دست و پا رفتن، پریدن، دویدن، لیلی کردن پرتاب کردن و…
ب. تواناییهای حرکتی مربوط به عضلات ظریف مانند سوزن نخ کردن، قیچی کردن، رنگ کردن، تا کردن، مهره بند کردن، ہستن بند کفش ، نقاشی کردن و…
2.کودکان با دشواریهایی در تشخیص و درک بینایی
متخصصان بسیاری، از پژوهشهای خود دریافته اند که کودكان با نارساییهای ویژه یادگیری گرچه از دید کافی یا قدرت بینایی لازم برخوردارند، اما مشکلاتی در تشخیص و درك بینایی دارند. شناسایی و تصحيح مشکلات کودکان در تشخیص و درک بینایی به علت بستگی که این امر با موفقیت در توانایی خواندن با استفاده از روش«نگاه کردن و گفتن» دارد، اکثرا مورد توجه مربیان و متخصصین کودکان استثنایی بوده است. موارد شدید این حالت را «آگنوزی بینایی» می نامند. مشکلات عمده کودکان با دشواری در تشخیص و درک بینایی عبارت است از:
الف. تشخیص یا شناخت شکلها و طرحهای هندسی گوناگون به ویژه زوایا؛
ب. جور کردن اشیاء براساس شکل و اندازه آنها؛
ج. تشخیص و درک تصویر اصلی از زمینه آن یا تشخیص جزء از کل؛
د. تشخیص حروف و کلمات از یکدیگر.
3.کودکان با دشواریهایی در تشخیص و درک شنوایی
تحقیقات و مطالعات بسیاری در مورد کودکان با نارساییهای یادگیری و مشکلات آنان در تشخیص صداها مخصوصا صداهایی که مربوط به تکلم یا گفتار است در مراکز مختلف علمی جهان انجام شده است. اما در کشور ما این مساله کمتر مورد توجه و مطالعه قرار گرفته است. این گروه از کودکان با اینکه از قدرت شنوایی کافی برخوردارند، اما در تشخیص تشابهات و تفاوتهای کلمات مختلف مشکل دارند. برای مثال اگر فهرستی از یک سری کلمات دوتایی که برخی از مشابه و برخی متفاوتند مانند: اسب / است. میز / ریز. غاز / غار. مور/مور. و… برای کودک خوانده شود، اکثر اینگونه کودکان از تشخیص کلمات متفاوت عاجزند. این ناتوانی به علت نقش مهمی که تشخیص تشابهات و تفاوتهای صداها در تکلم و خواندن دارد از اهمیت خاصی برخوردار است و باید به آن توجه شود. اصطلاح پزشکی که برای موارد شدید این حالت بکار می رود «آگنوزی شنوایی» است که برای تشخیص آن چشم کودک را می بندند و از او می خواهند که صداهای مختلفی مانند صدای عطسه، سرفه، سوت زدن، کشاندن پا روی زمین و… را نام ببرد یا تقلید کند.
4. کودکان با دشواریهایی در تکلم یا گفتار
برای رشد طبیعی تکلم در کودک، سه مرحله زیر باید صورت پذیرد:
الف. گوش، توانایی دریافت صداهای مختلف را داشته باشد.
ب. صداهای دریافت شده توسط گوش بوسیله مغز تعبیر و تفسیر شود.
ج. پس از آنکه گوش صداها را دریافت کرد و مغز آنها را درک نمود،دستگاه تکلمی یعنی حنجره، تارهای صوتی، لب، زبان، سقف دهان و… قادر به عکس العمل یا پاسخ باشد. به غیر از این مراحل، کودک باید از محیطی طبیعی از نظر محرکهای مختلف و نیز عاطفه و محبت برخوردار باشد. اگر کودک در مرحله اول یعنی دریافت صداها دچار مشکل باشد، این کودک ناشنوا است و چون قادر به دریافت محرکهای حسی از طریق شنوایی نیست، بنابراین نمی تواند تکلم کند. اگر کودک از نظر هوشی در تمام جنبه ها پایینتر از متوسط عمل کند، این کودک عقب مانده ذهنی است و دلیل دشواریهای تکلمی او کمی بهره هوشی او می باشد.
اگر کودکی به علت محرومیتهای شدید و عمیق عاطفی و روانی دچار مشکلات تکلمی شود، این کودک را ناسازگار می نامند و دلیل دشواریهای تکلمی او عاطفی و روانی است. اگر کودک در قسمتهای مختلف دستگاه تکلمی خود نقص داشته باشد مانند شکافهای سقف دهان و… گوییم که اشکال تکلمی کودک در اثر نقص در دستگاه تكلمي او است. اگر کودک در مناطق بسیار فقیرنشین از نظر اقتصادی یا فرهنگی زندگی کند، ممکن است از نظر یادگیری زبان گفتاری که مورد نظر مدرسه است دچار مشکل باشد، در اینجا فقر مادی یا فرهنگی سبب دشواریهای تکلمی کودک شده است. در مبحث کودکان با اختلالات ویژه یادگیری همان گونه که قبلا در تعریفشان ذکر شد، ما با کودکانی سروکار داریم که هیچ کدام از عوامل فوق الذکر در مشکل تکلمی آنان دخالت ندارد.
5.کودکان با دشواری هایی در خواندن و هجی کردن
مشکلات خواندن از اساسی ترین مشکلاتی است که کودکان با نارساییهای ویژه یادگیری با آن مواجه هستند، زیرا کودکی که نمی تواند بخواند شانس بسیار کمی جهت موفقیت در مدرسه دارد. تاخیر در رشد سیستم عصبی مرکزی یا آسیبهای مغزی اکثرا به عنوان علت عدم توانایی در خواندن ذکر می شود. صدمه به مراکزی از مغز که کنترل تکلم، شنوایی و بینایی را بعهده دارند نیز می تواند نارساخوانی را بوجود آورد. دیس لکسی یا نارساخوانی اصطلاحی است که برای کودکانی که علی رغم هوش طبیعی قادر به خواندن نیستندبکار می رود. این گروه از کودکان ممکن است واژه های بسیاری را بدانند و به راحتی آنها را در مکالمه بکار بگیرند، اما قادر به درک و شناسایی نشانه های نوشتنی یا چاپی نیستند. برخی از این کودکان حتی می توانند واژه ها را بخوانند اما مفهوم آنها را نمی فهمند این حالت را اصطلاحا هیپرلکسی می نامند. معلمان و مسؤولان آموزش و پرورش به علت عدم آگاهی از مشکلات ویژه این گروه از کودکان معمولا آنان را در شمار عقب ماندگان ذهنی رده بندی می کنند و یا به عنوان کودکان تنبلی که کوشش برای یادگیری نمی کنند، می شناسند.
گاهی دشواریهای خواندن این کودکان با مشکل هجی کردن نیز همراه است. توانایی خواندن و هجی کردن با اینکه با هم ارتباط نزدیکی دارد اما یکی نیست و ممکن است هر کدام جداگانه وجود داشته باشد. گاهی اوقات به علت فشارهای محیطی و عدم درک اطرافیان از تواناییهای خاص این دسته از کودکان، مشکلات روانی و عاطفی و رفتاری نیز بر مشکلاتشان افزوده می شود.
کودکان نارساخوان اکثرا مشکلاتی در جهت یابی فضایی، تشخیص راست و چپ، بالا و پایین توالی حروف و کلمات، هماهنگی بین چشم و دست، ارتباط بین اعضای بدن خود و دیگران دارند. نسبت پسران نارساخوان سه برابر بیشتر از دختران نارساخوان است .
مشکلات اختصاصی خواندن این کودكان به شرح زیر است:
الف. اشتباه کردن کلمات شبيه بهم مانند غاز و غار، چای و جای؛
ب. حدس زدن کلمات با درنظر گرفتن حروف ابتدا و انتهای کلمات..
ج. آئینه خوانی با وارونه خوانی کلمات مانند روز بجای زور.
د. مشکلات شدید در هجی کردن کلمات؛
ه. بی میلی و انزجار از یادگیری خواندن؛
و. دشواری در تشخیص جزء از کل.
6.کودکان با دشواریهای اساسی در نوشتن مشکلات نوشتن
مشکلات نوشتن در بین کودکان با صدمات مغزی، کودکان با آسیبهای خفیف مغزی و کودکان با نارساییهای ویژه یادگیری اکثرا دیده میشود. اصطلاح دیس گرافی برای کودکانی که علی رغم هوش طبیعی بسیار بد می نویسند بکار می رود. این کودکان معمولا آئينه نویسی یا وارونه نویسی می کنند، یا بسیار بدخط می نویسند. برخی از محققان عقیده دارند که بدنویسی این کودکان معمولا به دلیل عدم هماهنگی حرکتی آنان است؛ اما به هرحال نوشتن باید به عنوان یک عمل پیچیده که شامل رشد ذهنی مهارتهای حرکتی و بینایی است درنظر گرفته شود.اهمیت درست نوشتن یا خوانا نوشتن به گونه ای که قابل خواندن برای دیگران باشد کاملا روشن و آشکاراست. اکثر متخصصان برای نوشتن نقشی اساسی قائل هستند و از آن برای یاد دادن خواندن و هجی کردن استفاده می کنند. در مواردی که دشواریهای نوشتنی کودک آنچنان شدید است که با روشهای آموزش ویژه قابل اصلاح نیست از ماشین تحریر برای نوشتن استفاده میشود.
7.کودکان با دشواریهای اساسی در ریاضیات
برخی از کودکان با اشکالات ویژه یادگیری، دشواریهایی در درک مسائل ریاضیات دارند. اصطلاحی که برای موارد شدید این حالت بکار می رود دیس کالكولی یا اختلال در محاسبه و کسب مفاهیم ریاضی است. این گروه از کودکان معمولا در زمینه درک روابط فضایی دچار مشکل شدید هستند. در بررسی دشواریهای ریاضی این گروه از کودکان باید به مشکلات درک بینایی و تفکر این کودکان نیز توجه شود.
یادآوری می شود، همان گونه که در ابتدای این بحث آمده است تقسیم بندی کودکان با نارساییهای ویژه یادگیری به هفت گروه یاد شده، صرفا جهت ساده تر کردن مطالعه و درک بهتر انواع مشکلات این کودکان است. اما باید بخاطر داشت که در برخی موارد ممکن است کودکی در چند زمینه اختلال و نارسایی داشته باشد، مثلا ضمن داشتن لکنت زبان از نظر حرکتی، بینایی با شنوایی نیز دارای مشکلاتی باشد.
مرکز مشاوره دیدار 02188893258
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com