اختلال شخصیت نمایشی
روانشناسان، اختلال شخصیت نمایشی را در افرادی تشخیص می دهند که وقتی کانون توجه قرار دارند خیلی لذت می برند.
در هر جایی طوری رفتار می کنند که اطمینان یابند این اتفاق روی دهد.
آنها بیش از اندازه نگران ظاهر جسمانی خود هستند.
اغلب سعی می کنند به قدری افراطی توجه را به خودشان جلب کنند که رفتار آنها مضحک به نظر می رسد.
به علاوه، افراد آنها را به صورت لاس زن و اغواگر برداشت می کنند.
آنها توقع اطمینان آفرینی، تحسین، و تأیید از جانب دیگران دارند و اگر آن را دریافت نکنند، عصبانی می شوند.
آنها ارضای فوری امبال خود را می طلبند و به حتى جزئی ترین تحریک، واکنش مفرط، معمولا به صورت اغراق آمیز، مثلا با گریه یا غش کردن، نشان می دهند.
گرچه روابط آنها سطحی است، ولی آن را صمیمی می دانند و به آشنایان خود با عنوان «دوستان عزیز» اشاره می کنند.
آنها به راحتی تحت تأثیر دیگران قرار می گیرند، فاقد توانایی تحلیلی هستند.
یک زمانی این اختلال مترادف با توصیف فروید از فرد «هیستریک» (معمولا زن) در نظر گرفته می شد.
وقتی تفکر روانکاوی افت کرد، این اختلال از کاربست رایج خارج شد و در واقع، در بازنگری 5-DSM تقريبا حذف شد.
با این حال، پژوهشگران همچنان به تحقیق درباره صفات شخصیت مرتبط با این اختلال ادامه می دهند.
ملاک های 5-DSM برای اختلال شخصیت نمایشی
- الگوی فراگیر تهییج پذیری و توجه خواهی مفرط، که در اوایل بزرگسالی شروع می شود.
-
در زمینه های مختلف وجود دارد، به صورتی که با پنج (یا تعداد بیشتری) از موارد زیر نمایان می شود:
- در موقعیت هایی که کانون توجه نیست، ناراحت است.
- تعامل با دیگران اغلب با رفتار نامناسب اغواگری یا تحریک آمیز جنسی مشخص می شود.
- هیجانات را به صورتی که فورا تغییر می کنند و سطحی هستند، ابراز می کند.
- همواره برای جلب توجه به خود از ظاهر جسمانی استفاده می کند.
- سبک گفتاری دارد که بیش از حد به برداشت کلی منجر می شود و فاقد جزئیات است.
- هیجان را به صورت نمایشی، ساختگی، و اغراق آمیز ابراز می کند.
- تلقین پذیر است (یعنی، به راحتی تحت تأثیر دیگران یا شرایط قرار می گیرد).
- روابط را صمیمی تر از آنچه واقعا هستند، تصور می کند.
مورد کوتاه «اختلال شخصیت نمایشی»
لينت، معلم دبیرستان ۴۴ ساله ای است که به خاطر رفتار عجیب و غریب و عشوه گری نامناسب خود شهرت دارد.
چند تن از دانش آموزان او در مورد رفتار اغواگرانه وی در ملاقات های انفرادی، به مدیر مدرسه شکایت کرده اند.
او اغلب با گرمی زیاد و نگرانی ظاهری در مورد سلامت دانش آموزان، از آنها استقبال می کند.
این باعث می شود برخی ابتدا او را آدم جالب و دلنشین برداشت کنند؛
با این حال، آنها همواره بعد از اینکه متوجه می شوند که او چقدر سطحی است، سرخورده می شوند.
او برای همکاران خود از موفقیت های جزئی لاف می زند، انگار که آنها پیروزی های بزرگی بوده اند، اما اگر نتواند به هدف دلخواه خود برسد، دلخور می شود و به گریه می افتد.
او به قدری به تأیید دیگران نیاز دارد که داستان خود را طوری تغییر می دهد که با هر کسی که در آن لحظه با وی صحبت می کند، تناسب داشته باشد.
چون او همیشه «بحران» می آفریند، و هیچ وقت به نگرانی دیگران پاسخ متقابل نمی دهد، افراد ایمن شده اند و دیگر به درخواست های مکرر او برای کمک و توجه اعتنایی نمی کنند.
اختلال شخصیت خودشیفته
افرادی که ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت خودشیفته را برآورده می کنند:
عزت نفس خود را بر مبنای نظر دیگران استوار می سازند.
آنها خود را استثنایی می دانند و احساسی نیرومند سزاواری دارند.
آنها خود را استثنایی می دانند، معیارهای شخصی به طرز غیر واقع بینانه ای عالی تعیین می کنند.
برعکس، امکان دارد آنها خود را سزاوار هر چیزی که می خواهند بدانند.
بنابراین، معیارهای شخصی خود را بسیار پایین تعیین کنند.
اختلالات آنها در تعيين هدف، تلاش مداوم برای جلب تأیید دیگران را نیز شامل می شود.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، از نظر احساس هویت، خودوصفی و عزت نفس خویش را از شیوه ای که تصور می کنند دیگران آنها را در نظر می گیرند، کسب می کند.
با این حال، گرچه آنها نسبت به عقاید دیگران حساس هستند، ولی نمی توانند با آنها همدلی کنند.
در روابط شخصی خاص خود، نمی توانند صمیمیت واقعی با همسر خویش برقرار کنند.
زیرا بر خودشان، احساسات شان، و نحوه ای که دیگران آنها را درک می کنند، تمرکز دارند.
این احساس سزاواری، به صفت شخصیت بزرگ منشی تبدیل می شود.
تمایل آنها برای تحسین، باعث می شود که هر وقت امکان پذیر باشد، به دنبال شهرت باشند.
گرچه ممکن است به نظر برسد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته خود را بهتر از دیگران می دانند.
اما این بزرگ منشی ممکن است آسیب پذیری زیربنایی در خودپنداره آنها را بپوشاند.
امکان دارد برخی افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته واقعا خودپنداره کاذب و بزرگ منشانه داشته باشند؛
بنابراین، متخصصان بالینی به آنها با عنوان بالا از نظر خودشیفتگی بزرگ منش اشاره می کنند.
با این حال، متخصصان بالینی به صورت دقیق تر، دیگران را از نظر خودشیفتگی آسیب پذیر، بالا توصیف می کنند.
اینها افرادی هستند که بیش از حد برای تأیید ارزش خودشان به دیگران متکی هستند.
آنهایی که از نظر خودشیفتگی آسیب پذیر بالا هستند نسبت به طرد حساسترند، به احتمال بیشتری احساس شرم می کنند، و کمتر می توانند با خیالپردازی های بزرگ منشانه، خودپنداره متزلزل خویش را تقویت کنند.
ملاک های 5-DSM برای اختلال شخصیت خودشیفته
-
الگوی فراگیر بزرگ منشی (در عالم خیال یا رفتار)، نیاز به تحسین و فقدان همدلی، که در اوایل بزرگسالی شروع می شود و در زمینه های مختلف وجود دارد. به صورتی که با پنج (یا تعداد بیشتری) از موارد زیر نمایان می شود:
- احساس اهمیت شخصیت بزرگ منشانه ای دارد (مثل موفقیت ها و استعدادهای اغراق آمیز، انتظار دارد بدون موفقیت های مناسب، به عنوان فرد برتر شناخته شود).
- دلمشغول خیالپردازی های موفقیت، قدرت، ذکاوت، زیبایی، یا عشق ایده آل نامحدود است.
- معتقد است که او « استثنایی» و بی نظیر است و فقط توسط افراد (یا نهادهای) استثنایی یا عالی مقام می تواند درک شود. یا باید با آنها معاشرت کند.
- به تحسین بیش از حد نیاز دارد.
- احساس سزاواری دارد (یعنی، انتظارات نامعقول در مورد برخورد بسیار مطلوب یا اطاعت خودکار از توقعات او).
- از لحاظ میان فردی بهره کشی است .(یعنی، برای رسیدن به هدف های خودش از دیگران سوء استفاده میکند).
- فاقد همدلی است: مایل نیست احساسات و نیاز های دیگران را تایید کند یا خود را با آنها برابر بداند.
- اغلب به دیگران حسادت می کند یا معتقد است دیگران به او حسد می ورزند.
- رفتارها یا نگرش های متکبر و پرنخوت نشان می دهد.
مورد کوتاه «اختلال شخصیت خودشیفته»
چاد، مرد ۲۶ ساله، سخت تلاش کرده است هنرپیشه موفقی شود.
با این حال، او فقط چند نقش پیش پا افتاده داشته و مجبور بوده است برای تأمین زندگی خود به عنوان پیشخدمت کار کند.
او با وجود عدم موفقیت برای دیگران لاف می زند که تمام نقش ها را رد کرده است.
چون به قدر کافی برای او مناسب نبوده اند.
او برای اینکه هنرپیشه شود، به صورت خودخواهانه هر کسی را که رابط احتمالی می داند، استثمار می کند.
او از آشنایانی که نقش های هنرپیشگی به دست آورده اند به شدت دلخور است.
و با این اظهار که آنها فقط «خوش شانس» هستند، موفقیت شان را کوچک می شمارد.
با این حال، اگر کسی سعی کند از او انتقاد سازنده ای کند، با عصبانیت واکنش نشان می دهد .
چند هفته از صحبت کردن با او خودداری می کند.
او به خاطر آنچه به نظر خودش نگرش های «محشر» هستند، تصور می کند سزاوار برخورد استثنایی از جانب دیگران است.
چاد در رستوران با سرپرست خود جر و بحث های مکرر دارد.
او معتقد است که یک آدم حرفه ای است که نباید خود را با شستن ظروف کثیف کوچک کند.
او دیگران را آزار می دهد. زیرا همیشه توقع دارد وی را برای لباس، مو، هوش، و بذله گویی اش تحسین کنند.
او انچنان به خودش مشغول است که به سختی به دیگران توجه می کند و شدیدا نسبت به نیازها و مشکلات آنها بی اعتناست.
رویکرد روانکاوی فروید:
خودشیفتگی را به صورت شکست فرد در پیش روی از مراحل اولیه و بسیار متمرکز بر خود رشد روانی – جنسی در نظر میگیرد.
نظریه پردازانی که در چارچوب روابط شیء کار می کنند:
فرد خودشیفته را به صورتی در نظر میگیرند که نتوانسته است خودپنداره منسجمی را تشکیل دهد.
فرد خود شیفته، وقتی می کوشد حمایت اولیه والدین را جبران كند، ناامنی را در احساس اهمیت شخصی کاذب ابراز می کند (کوهات،۱۹۶۶).
این افراد که فاقد شالوده محکمی برای خود سالم هستند.
خود کاذبی را پرورش می دهند که آن را بر مبنای نظر غیر واقع بینانه در مورد شایستگی و مطلوب بودن خودشان استوار می کنند.
بنابراین، ما می توانیم اختلال شخصیت خودشیفته را به صورت ابراز این ناامنی کودکی و نیاز به توجه، در فرد بزرگسال بدانیم.
متخصصان بالینی که در چارچوب دیدگاه روان پویشی کار می کنند:
می کوشند با استفاده از همدلی برای کمک به جستجوی درمانجو برای تحسین، تجربه رشدی اصلاحی تامین کنند.
روانشناسان سعی می کند درمانجو را به سمت درک واقع بینانه تری که هیچ کس بدون نقص نیست، هدایت کند.
وقتی درمانجویان احساس کنند که درمانگران به طور فزاینده ای از آنها حمایت می کنند، کمتر بزرگ منش می شوند.
درمانگران شناختی – رفتاری بر عقاید ناسازگارانه ای که درمانجویان آنها دارند تمرکز می کنند.
از جمله این عقیده که آنها آدم های استثنایی اند که بیشتر از افراد معمولی سزاوار برخورد بهتری هستند.
این عقاید اجازه نمی دهند که آنها تجربیات خود را به صورت واقع بینانه در نظر بگیرند.
هنگامی که عقاید بزرگ منشانه در مورد خودشان با تجربیات شکست در دنیای عملی اختلاف پیدا می کند، با مشکلاتی روبرو می شوند. بنابراین، متخصصان بالینی که بر طبق دیدگاه شناختی – رفتاری کار می کنند:
مداخله هایی را ترتیب می دهند که با گرایش های خودوالابینی و خود محوری درمانجو هماهنگ باشد.
برای مثال، درمانگر به جای اینکه سعی کند درمانجو را متقاعد سازد که کمتر خودخواهانه عمل کند.
می کوشد به او نشان دهد که راه های بهتری برای رسیدن به هدف های شخصی مهم وجود دارند.
درمانگر از تسلیم شدن در برابر درخواست های درمانجو برای لطف و توجه خاص اجتناب می کند.
درمانگر دستور جلسه ای را با اهداف درمان روشن تعیین نموده و از آن پیروی کند.
درمانجو یاد می گیرد چگونه محدودیت هایی را در زمینه های دیگر زندگی تعیین نماید.
مؤثرترین روشی که متخصصان بالینی می توانند در درمان افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته به کار ببرند:
تأمین اطمینان آفرینی و در عین حال، ترغیب آنها به پرورش دادن نظر واقع بینانه تر در مورد خودشان و دیگران است.
متأسفانه، درمان افراد مبتلا به اختلال خودشیفته دشوار است، زیرا آنها نسبت به اختلال خود بینش ندارند.
از این گذشته، درمانگرانی که آنها را درمان می کنند ممکن است واکنش های منفی نیرومندی را تجربه کنند.
علت آن ماهیت نشانه های بزرگ منش و سزاواری این افراد است که باعث می شود از درمانگران خود عیب جویی کرده و آنها را تحقیر کنند .
کمال گرایی بیش از اندازه آنها نیز مانعی بر سر راه درمان است.
آنها زندگی خود را با موفقیت و دستاوردهایی پر کرده اند که از عزت نفس آنها محافظت کرده و ناامنی آنها را دفع می کنند.
در نتیجه، روبرو شدن آنها به اضطراب ها و ناامنی های درونی شان بسیار دشوار است.
مرکز مشاوره دیدار ( بالاتر از میدان ولیعصر، نرسیده به خیابان فاطمی،ساختمان پرستو، 88893258)
www.clinicdeedar.com
http://t.me/clinicdeedar