چرا عاشق می شویم؟
عشق کافی نیست
عشق تجربه ای اعجاز گونه و قدرتمند است. در ابتدا هر دیدار، هر گفتگو و هر لحظه، بسیار درست و بی کم و کاست به نظر می رسد. اما بزودی این جاذبه و شیفتگی، به یک رابطه تبدیل می شود و ما با دشواریهای شریک شدن زندگی خود با یک انسان روبرو خواهیم شد. هفته ها به ماهها مبدل می شوند و روزی از خود می پرسیم: «آیا این شخص برای من مناسب است؟
اگر تاکنون به ازدواج با کسی اندیشیده اید، پیش از اینکه قولی بدهید یا پیش از اینکه رابطه ای که سالم نبود را برای همیشه ترک کنید، حتما سؤال بالا را از خود پرسیده اید.
من هر روز وقتی که گفتگوی رادیویی دارم، این سؤال را می شنوم. در واقع درک انتخابهای عشقيتان راجع به این مشکل، بیش از هر مشکل دیگری به من تلفن زده می شود.
- نامزدم را دوست دارم، اما از اینکه با او ازدواج کنم، میترسم. اگر چند سال بعد، علاقه ام را نسبت به او از دست بدهم، چکار کنم؟
- مدت دو سال است که با زنی ازدواج کرده ام. اما با بچه های او کنار نمی آیم. آیا بنظر شما، این رابطه سرانجامی خواهد داشت؟
- من و همسرم، مدام جر و بحث میکنیم. او از اینکه نزد مشاور خانواده برویم، امتناع میکند و جاذبه چندانی نیز بینمان وجود ندارد. من او را دوست دارم و نمیخواهم که بچه ها صدمه ای بینند. اما کاملا احساس بدبختی میکنم. چگونه میتوانم قبل از اینکه از او جدا شوم، مطمئن شوم که همه چیز واقعا تمام شده است؟
- به تازگی از ازدواجی دردناک بیرون آمده ام. بدنبال همسری مناسب هستم که زندگیم را با او سهیم شوم. اما از اینکه دوباره صدمه ببینم، می ترسم. پیش از آنکه قلبم بشکند، چگونه بفهمم که چه کسی برایم مناسب است؟
من درد و آشفتگی ای را که این مردم تجربه می کنند، درک میکنم؛ زیرا خود نیز آنها را گذرانده ام. از اولین ازدواجم در هفده سالگی و تا همین اواخر، بدون توجه جدی به اینکه آیا این شخص برایم مناسب است یا خیر، دل میبستم. اینکه آنان مرا دوست داشتند یا خیر، موضوع دیگری بود. سر و کله کسی پیدا می شد، اگر چیز دوست داشتنی داشت، بلافاصله به او علاقمند میشدم. خودم را متقاعد میکردم که او همان شخص موردنظر من است. به علت عدم تفاهم، ازدواجم با شکست مواجه می شد. سپس افسوس خورده، میاندیشیدم که چه کار اشتباهی مرتکب شده بودم؟
بعد از دلشکستگی های فراوان، مجبور میشدم که حقیقت تلخ را بپذیرم. علی رغم تجربه، تحصیلات و تمایل شدید به خوشبختیم، مرتبا افرادی را انتخاب میکردم که برایم نامناسب بودند. من به دلایلی نادرست، عاشق افراد نامناسب می شدم.
از اینکه پنج سال گذشته زندگیم را صرف کمک به خود و دیگران به منظور انتخابهای بهتر نمودهام، بسیار خوشحالم و نتایج به راستی شگفت انگیز بوده اند. وقتی میخواستم برای کتاب سومم نامی انتخاب کنم، میدانستم که آن را چه خواهم نامید. دو کتاب اولم راجع به چگونه مهر ورزیدن بود و این کتاب راجع به این است که به چه کسی، مهر بورزیم. راجع به شناسایی فرد مناسب و برحذر بودن از فرد نامناسب است. امیدوارم آموخته هایتان از این کتاب، درک و حمایتی را که برای ایجاد رابطه ای قوی و رضایت بخش که به آن احتیاج داشته و به راستی مستحق آن نیز می باشید را به شما بدهد.
چگونه تا این حد کور بودم
ما می خواهیم در زندگی احساسی خود خوشبخت باشیم و نیز می خواهیم که ازدواجمان سرانجام خوبی داشته باشد. بنابراین پر واضح است که هیچ یک از ما عمدا افرادی را انتخاب نمیکنیم که برایمان نامناسب باشند. ما حقیقتا باور داریم که وقتی کسی را انتخاب میکنیم، انتخابمان درست است. اما حقیقت تلخ این است که بسیاری از اوقات این انتخابها به اشتباهاتی تلخ و دردناک مبدل میشوند. بسیاری از ما فرد نامناسب را بر میگزینیم و سپس می اندیشیم که چرا ازدواجمان شکست می خورد.
آیا تاکنون درباره ازدواج خود چنین چیزی گفته با اندیشیده اید؟
- «چگونه تا این حد کور بودم؟» «چرا چشمانم را باز نکردم تا ماهیت این فرد را به گونه ای واقعی ببینم؟ »
- من مطمئن بودم که این بار، بسیار موفق خواهم بود. کجای کار اشتباه رفتم؟
- اولین بار که همدیگر را ملاقات کردیم، بسیار فوق العاده به نظر می رسید. نمی توانم بفهمم که چرا او به یکباره به شخصی که تحملش را ندارم، تبدیل شد.»
- تمام شواهد حاکی از آن بودند که از ابتدا آنگونه که من به ازدواج با او علاقه داشتم، او نداشت؟ من فکر میکردم حقایق را نادیده گرفته و خودم را متقاعد کرده بودم که اوضاع احتمالا بهتر خواهد شد.
- ما همدیگر را خیلی دوست داشتیم؛ اما راجع به هیچ چیز توافق نداشتیم. کاری جز جر و بحث نمی کردیم.
- بسیار مطمئن بودم که او با تمامی مردهای دیگر متفاوت است. تقریبا دو سال طول کشید تا بفهمم که دوباره دقیق فردی مشابه با همسر قبلی خود را انتخاب کرده ام. چطور می توانستم اینقدر وقت تلف کنم؟
- به یاد دارم که در آن موقع واقعا به او علاقمند شده بودم؛ اما راستش، هیچگاه به کسی نگفتم که ما با یکدیگر ازدواج کرده ایم. از اقرار به اینکه با چنین زنی، حتی سر و کار هم داشتم، شرمنده میشدم.
- همه چیز او ایده آل بنظر می رسید. همیشه به خودم میگفتم که با او خوشبخت خواهم شده اما هیچ جاذبه ای بین ما وجود نداشت.
ضرب المثلی است قدیمی که می گوید: «نگاه به گذشته از بینایی ۲۰ برخوردار است. همیشه ساده تر است که به گذشته نگاه کنیم و چیزها را به راحتی بینیم، آنگونه که در ابتدا هرگز نمی توانستیم ببینیم. بسیار ساده تر است که راجع به اشتباهاتی که دیروز مرتکب شدیم عاقل تر باشیم؛ در مقایسه با اشتباهاتی که هم اکنون در حال مرتکب شدن هستیم. با این وجود همیشه با این فلسفه زندگی کرده ام که چیزی بنام اشتباه وجود ندارد. اشتباهات چیزی جزء فرصنهایی برای رشد و آموختن نیستند و آموختن از گذشته، به دردها و رنجهایی که در طول راه با خود بر میداریم، معنا و حتی هدف می بخشد.
امیدوارم تا که درک کنید چگونه تفاوتها و اختلافهایمان می توانند به ما کمک کنند تا با شور، حرارت و صلح و صفای بیشتری زندگی کنیم.
چرا برخی از روابط سرانجام خوبی ندارند؟
روابط به پاره ای از دلایل، با شکست مواجه می شوند:
- شما با فرد مناسب بوده ولی به طرز صحیحی مهر نمی ورزید.
- و شما و همسرتان از عادتهای ارتباطی ضعیفی برخوردار هستید.
- به درستی نمی دانید که چطور صمیمت واقعی تولید کنید.
- چیزی را که میخواهید مطالبه نمیکنید و در نهایت احساس انزجار میکنید.
- از رابطه تان غافل میشوید.
- شما با فرد نامناسب هستید.
- عشق و یا سبک زندگی شما با عشق و سبک زندگی همسرتان از تفاهم و همخوانی کافی برخوردار نیستند.
- شما ارزشهای مشترک کافی نداشته و به اصول مشترکی نیز پایبند نیستید.
- همسر شما دارای عیبها و نقصهای بزرگی است که ازدواجی موفق را ناممکن می سازد.
- شما نمی توانید نیازهای یکدیگر را برآورده کنید.
چندین سال قبل، اولین کتابم را نوشتم: «چگونه در همه حال مهر بورزیم،» به عنوان راهنمایی که به مردم بیاموزد که:
- چگونه یکدیگر را دوست داشته باشند تا که روابطی ارضاء کننده با شور و حرارت و در نهایت سالم و موفق خلق کنند.
۲- چگونه از غلط مهر ورزیدن دست کشیده و به طرز صحیحی یکدیگر را دوست بداریم.
اما این کتاب با اینکه برای میلیونها خواننده در سرتاسر دنیا ارزشمند بوده است، بدون مطالبی که در کتاب حاضر آورده ام، هنوز ناقص است. چرا که اگر شما به شخص نامناسب، مهر بورزید، یا به عبارتی انتخاب شما اشتباه باشد، آنگاه مهرورزیدن به طرز صحیح، دیگر معنایی نخواهد داشت.
«کسی» که برای مهرورزیدن انتخاب میکنید به همان اندازه «روشی» که برای مهر ورزیدن بر میگزینید مهم است.
چرا عاشق می شویم؟
اگر از مردم بپرسید که چرا عاشق شدند و به همسران خود دل باختند خواهند گفت:
- من کتی را در یک سالن ورزشی ملاقات کردم. جایی که خودم ورزش می کردم. جدیتی که در کلاس اروبیک از خود نشان می داد و انرژی ای که از خود مایه گذاشته بود، مرا جذب کرد.
- دنا در عروسی پسر خاله ام، ساقدوش بود. در آن لباس پوشیده خیلی محجوب بنظر می رسید. همان جا بود که دانستم همسر ایده آل خود را یافته ام.
- من و جوان از بچگی همدیگر را می شناختیم. همه میگفتند که وقتی بزرگ شدیم، ازدواج خواهیم کرد. من حتی لحظه ای شک نکردم و فکر میکردم که او برایم بهترین است.
- من و آلکس قرار بود که روی پروژهای در دفتر با هم کار کنیم. او حلال هر مشکلی بود. خلاقیتش مرا جذب او کرد.
- من همیشه دیوانه موسیقی بودم وقتی که گیتار زدن فرد را دیدم، همانجا دانستم که همسر ایده آلم را یافته ام.
- این واقعا وحشتناک بنظر میرسد. همیشه رؤیای مردی قد بلند با موهای تیره و سبیل را داشتم. دنیس واقعا همان مردی بود که به دنبالش بودم همین و بس، دیگر هیچ چیز مهم نبود
- شوهر قبلیم خیلی خودخواه و کنترلگر بود. فکر میکنم بعد از جداییم از او به این دلیل به استان جذب شدم که مرد خوبی بود. او همیشه خیلی با ملاحظه و دلنشین بنظر می آمد و خودش را توی دلم جا میکرد.
دلایل بالا شاید دلایل خوبی برای شروع یک زندگی بنظر بیایند، اما در واقع اینطور نیست زیرا که:
- تمام چیزی که خواستگار کنی از او می داند، این است که او مقدار زیادی انرژی دارد.
- تمام چیزی که خواستگار دنا از او می داند این است که او در لباس پوشیده موقر، بنظر می آید.
- شوهر جوان آنقدر تحت تأثیر خانواده و دوستانش است که حتی نمی داند چرا جوان را دوست دارد.
- همسر الكس مجذوب مهارتهای شغلی او شده و کوچکترین چیزی راجع به مهارتهای روحی او نمیداند.
- همسر فرد تحت تأثیر نوازندگی او قرار گرفته است. او هیچ چیز راجع به او نمیداند، جز اینکه او شخصیتی رمانتیک دارد؛ همانگونه که تمامی نوازنده های گیتار دارند.
- نامزد دنیس نیز عاشق قیافه او شده و به یک رویا دل خوش کرده است. اما راجع به شخصیتی که زیر این قیافه نهفته است، چیزی نمی داند.
- تنها چیزی که همسر استن میداند این است که او مطمئنا با همسر قبلیش فرق دارد. اما اینکه آیا او واقعا همان مردی است که او می خواهد، موضوع دیگری است.
هیچ یک از مردها و زنهای فوق فکر نمی کردند که مرتکب اشتباهی شده باشند. آنها صادقانه بر این باورند که انتخابی هوشمندانه کرده اند. اما حقیقت وحشتناک این است که بسیاری از آنها ظرف یک ماه با چند سال در خواهند یافت که با فردی نامناسب ازدواج کرده اند.
اغلب مردم وقت و انرژی بیشتری صرف تصمیم گیری برای خرید یک ماشین و با یک دستگاه ویدئو میکنند تا صرف اینکه تصمیم بگیرند با چه کسی تشکیل خانواده بدهند.
پس آیا تعجبی است که ازدواجمان آنگونه که می خواهیم نمی شود و امیدها و رویاهایمان مبدل به دلشکستگی، یاس و نامیدی می گردد.
ضریب هوشی خود را بسنجید:
یکی از دلایلی که بسیاری از مردم به ازدواج با فرد نامناسب تن میدهند، چیزی است که من آن را ضریب هوشی پایین» می نامم. ضریب هوشی شما به میزان دانش شما در خلق و حفظ رابطه ای سالم و موفق بستگی دارد و میزان ضریب هوشی شما تعیین کننده انتخاب شما خواهد بود. حتی اگر شما از ضریب هوشی بالایی برخوردار بوده و یا به اصطلاح «با هوش در عشق» باشید، احتمالا هنوز اشتباهاتی مرتکب خواهید شد، اما نه به اندازه کسی که از ضریب هوشی کمتری برخوردار است. اگر از ضریب هوشی کمی برخوردار هستید، به اصطلاح «احمق در عشق» هستيد!
مرکز مشاوره دیدار 02188893258
t.me://clinicdeedar.com
www.clinicdeedar.com