وابستگی مادر و کودک
کودک انسان دارای سه مرحله وابستگی است. یکی بعد از زایمان از بین میرود، دیگری که تا دو سالگی بین مادر و کودک وجود دارد و آخرین مرحله تا دوازده سالگی است. وابستگی تا دو سالگی لازم است وجود داشته باشد تا کودک امنیت لازم را از مادر بگیرد ولی بعد از آن باید آن را با جدا کردن کودک از اتاق خواب والدین همچنین فرستادن او به مهد کودک از دو نیم _ سه سالگی در حد روزی دو سه ساعت پاره نمود. یکی دیگر از بهترین راه های افزایش فاصله وابستگی مادر و کودک، رابطه ی نزدیک پدر و فرزند است. به این معنا که پدر در حمام کردن، لباس پوشیدن، غذا دادن و یاری کردن با کودک مشارکت فعال داشته باشد تا مادر بتواند نقش همسری خود را دوباره از سر بگیرد. سپردن کارهایی که کودک قادر به انجام آنهاست به او کمک خواهد کرد تا این فاصله را با مادر ایجاد کند. به کودک فرصت دهید مراحل رشد را به تدریج طی کند، یعنی یاد بگیرد، غذا بخورد، ادرار و مدفوعش را کنترل کند و لباسش را بپوشد. اضطراب والدین می تواند هر یک از این مراحل را به بحرانی برای خانواده مبدل سازد. اگر کودک متوجه شود، با برآورده نکردن خواسته ها و انتظارهای والدین قادر به جلب توجه آنها می باشد، به شدت از انجام این امور خودداری کرده، اضطراب مادر را افزایش خواهد داد. احساس گناه در مورد این که شاید من مادر کاملی نیستم در شما ایجاد اضطراب می کند و این اضطراب به طور مستقیم به کودک انتقال می یابد، در نتیجه بی تابی های کودک افزایش یافته و به دنبال آن بر احساس گناه و اضطراب مادر افزوده می شود و کودک نیز کماکان به شما وابسته خواهد ماند. مطمئن باشید، اکثر مادران در ابتدا همین احساس نگرانی را داشته اند، ولی موفق شده اند،به خودتان شک نکنید.
مادر کافی مادری است که بدون اضطراب و به موقع توجه نشان می دهد، به جایش بی اعتنایی میکند، اقتدار لازم را اعمال می کند، در عین حال به فرزند خود عشق می ورزد و احترام می گذارد و نقش های مادری، همسری و اجتماعی خود را به درستی ایفا میکند. به یاد داشته باشید بیشترین عاملی که باعث میشود کودک وابستگی عاطفی خود را با مادر حفظ کند خود مادر است. برخی مادران به دلیل احساس نا امنی دو همچنین کمبود اعتماد به نفس تمام کارهایی را که کودک قادر است خود انجام دهد، انجام میدهند و کودک را وابسته به خود نگه می دارند و به نوعی کودک را سرباز خود می کنند. همچنین کنترل بیش از حد باعث خواهد شد کودک مستقل نشده ، وابسته بماند و مسئولیت پذیری در او شکل نگیرد.
مهربانی با دلسوزی متفاوت است.
همه انسانها به مهر نیازمندند اما دلسوزی مانع رشد است و دلسوزی آن زمانی است که ما به کودک اجازه نمی دهیم تجربه کند. تجربه کردن مهمترین بخشی است که در ذهن کودک حک می شود و با کوشش و خطاست که کودک به مهارت دست می یابد. جلوگیری از تجارب کودک یادگیری او را به تعویق می اندازد. اجازه دهید کودک از هوش خود استفاده کند. به یاد داشته باشید که در این راه ممکن است آسیب های جزیی به کودک وارد شود ولی آیا خود ما تا به امروز به اینجا رسیده ایم هیچ آسیبی ندیده ایم؟ عبور از رودخانه بدون خیس شدن امکان پذیر نیست. پدر و مادری که شخصیت کمال گرا دارند و معتقدند کارها را باید بی عیب و نقص انجام گیرد متاسفانه کودکان بی مسئولیتی را تربیت می کنند. اینگونه والدین به جهت اینکه کودکشان ممکن است کارها را نتواند آن طور که باید و شاید انجام دهد سعی بر آن دارند که کارهای کودک خود را انجام دهند. انسانی که نتواند در کودکی مسئولیت های کوچک را بپذیرد در بزرگسالی نیز قادر نخواهد بود انسان مسئولیت پذیری باشد. ما انسانها در دوران کودکی، بزرگسالی خود را تمرین می کنیم اگر مسئولیت پذیری را تمرین نکرده باشیم، مسئولیت پذیر نخواهیم شد. باید به از همان اوایل نوپایی که هسته های استقلال و اعتماد به نفسش با انجام کارهای ساده ای چون غذا خوردن، از پله بالا و پایین، پوشیدن کفش، در آوردن جوراب و لباس پوشیدن در حال شکل گیری است، اجازه انجام این گونه کارها را داد. در غیر این صورت انسانی وابسته، بی مسئولیت که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست تربیت خواهید کرد.
مرکز مشاوره دیدار 02188893258
clinicdeedar@
www.clinicdeedar.com